آیا تولیدات هوش مصنوعی را میتوان هنر دانست؟
سالهاست مرزبندی میان هنر و غیرهنر دستخوش تغییرات اساسی شده است. نظریههای زیباییشناسی در دهههای گذشته تلاش داشتند خطوط روشنی میان آنچه میتواند هنر باشد و آنچه نمیتواند، ترسیم کنند. بااینحال، تاریخ هنر بارها نشان داده است چنین مرزهایی همواره ناپایدار و قابل جابهجایی هستند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
ترانه سلطانی: سالهاست مرزبندی میان هنر و غیرهنر دستخوش تغییرات اساسی شده است. نظریههای زیباییشناسی در دهههای گذشته تلاش داشتند خطوط روشنی میان آنچه میتواند هنر باشد و آنچه نمیتواند، ترسیم کنند. بااینحال، تاریخ هنر بارها نشان داده است چنین مرزهایی همواره ناپایدار و قابل جابهجایی هستند. از نخستین مخالفتها با آثار امپرسیونیستها تا پذیرش تدریجی آنها به عنوان یکی از جریانهای بنیادین هنر مدرن، مفهوم هنربودن پیوسته در حال بازتعریف بوده است.
همین تغییر نگرش بود که زمینه را برای ظهور جریانهایی همچون دادائیسم و هنر مفهومی فراهم کرد؛ جایی که مارسل دوشان با معرفی فواره به عنوان اثر هنری خود، ماهیت اثر هنری را از مهارت دستی و زیبایی بصری به سوی ایده و نیت هنرمند جابهجا کرد. از آن پس، مفهوم هنر بیش از آنکه در اجرا و مهارت نهفته باشد، در معنا، ایده و کنش خلاقانه هنرمند جستوجو شد. با گسترش فناوری، ابزارهای هنری نیز دستخوش تحولات بنیادین شدند. از رنگهای شیمیایی نوین تا روشهای تازه چاپ و متریالهای پیشرفته مجسمهسازی، تکنولوژی نهتنها ابزار هنرمند را متحول کرد، بلکه مسیرهای تازهای برای بروز خلاقیت گشود. با وجود این، در همه این مراحل، انسان همچنان در مرکز آفرینش قرار داشت؛ خالق ایده، شکلدهنده معنا و مجری اثر. ظهور هنر دیجیتال و پدیدههایی همچون دیجیتال پینتینگ، فقط بستر خلق را تغییر داد، نه ماهیت آن را. قلممو جای خود را به استایلوس داد و بوم به نمایشگر بدل شد، اما نیت، ایده و فرایند خلاقانه هنوز به هنرمند تعلق داشت. اکنون، با ظهور هوش مصنوعی، چالش تازهای پیشروی نظریههای هنر گشوده شده است؛ اگر هوش مصنوعی بتواند بدون دخالت مستقیم انسان، اثر خلق کند، آیا میتوان آن را هنر دانست؟ آیا تولیدات هوش مصنوعی مانند آثار انسانی واجد اصالت، خلاقیت و نیت هستند؟
یا آنکه باید آن را صرفا ابزاری جدید در امتداد تاریخ ابزارهای هنری دانست؟ این مقاله میکوشد از منظر زیباییشناسی و فلسفه هنر، نسبت میان هوش مصنوعی و هنر را بررسی کند و بپرسد: مرز میان ابزار و خالق در عصر هوش مصنوعی کجاست؟
نیت و قصد هنری
یکی از بنیادیترین مباحث در فلسفه هنر، نیت یا قصد هنرمند است. در نظریههای کلاسیک، اثر هنری زمانی معنا مییابد که پشت آن نیتی انسانی وجود داشته باشد؛ نیتی برای بیان، بازنمایی یا انتقال تجربهای خاص. در آثار تولیدشده توسط هوش مصنوعی، این بُعد مبهم میشود؛ زیرا سیستم فاقد آگاهی یا اراده مستقل است. نیت در اینجا معمولا از سوی انسانی که الگوریتم را طراحی، داده را انتخاب یا پرامپت را تنظیم کرده است، وارد میشود. بااینحال، همانطور که مک کورمک و همکارانش اشاره میکنند، میتوان نیت هنری را در چنین آثاری میانفردی دانست؛ یعنی نیتی که از تعامل میان انسان و ماشین پدید میآید. در این دیدگاه، هنرمند همچنان منشأ نیت است، اما ابزار بیانش به سطحی تازه از خودمختاری رسیده است.
خلاقیت و نوآوری
خلاقیت از شاخصههای محوری هنر است. بااینحال، تعریف خلاقیت همیشه به توانایی تولید چیزی نو، غیرمنتظره و ارزشمند وابسته بوده است. منتقدان معتقدند هوش مصنوعی فاقد خلاقیت واقعی است؛ زیرا بهجای تجربه و الهام، بر الگوهای آماری و دادههای پیشین تکیه دارد. در برابر، پژوهشهایی همچون مقاله
(Mikalonyte & Kneer (2021 نشان میدهند که مخاطبان، اغلب آثار هوش مصنوعی را از نظر خلاقیت قابل مقایسه با آثار انسانی ارزیابی میکنند، مشروط بر اینکه از منشأ اثر (ماشینیبودن آن) آگاه نباشند.
ارزشگذاری و ادراک هنری
حتی اگر اثری زیبا، بدیع یا فنی پیچیده باشد، در نهایت ارزش هنری آن از مسیر ادراک و قضاوت انسانی میگذرد. پژوهشهای تجربی نشان دادهاند مخاطبان هنگام مواجهه با آثار هوش مصنوعی، ارزش هنری پایینتری برای آن قائل میشوند؛ صرفا به دلیل دانستن اینکه اثر توسط ماشین خلق شده است. این نشان میدهد که ادراک هنری با منشأ انسانی اثر پیوند عمیقی دارد؛ ما نهتنها به خود اثر، بلکه به فرایند و فاعل آن معنا میدهیم.
خالق اثر و مسئله مالکیت
در جهان هنر، خالق فقط کسی نیست که اثر را اجرا میکند، بلکه کسی است که مسئول معنا، نیت و ارزش فرهنگی آن است. در آثار هوش مصنوعی، این جایگاه مبهم است: آیا خالق، فردی است که پرامپت را وارد کرده؟ یا برنامهنویسی که مدل را طراحی کرده؟ یا خود سیستم به عنوان یک واحد مستقل؟ در بسیاری از نظامهای حقوقی، همچون ایالات متحده و اتحادیه اروپا، آثاری که فاقد دخالت انسانی معنادار باشند، مشمول کپیرایت نمیشوند. این مسئله نشان میدهد در تعریف کنونی ما از خالق، هنوز انسان محور است؛ یعنی حتی اگر ماشین تولیدگر باشد، مشروعیت هنری و حقوقی اثر همچنان از انسان ناشی میشود.
تعاریف مختلف هنر
پرسش نهایی این است که اصلا هنر چیست؟ برخی نظریهها مانند نظریه نهادی معتقدند چیزی زمانی هنر است که نهادهای هنری (گالریها، منتقدان و جامعه هنری) آن را به عنوان هنر بپذیرند. در مقابل، نظریههای بیانگرایانه یا زیباییشناختی، هنر را به تجربه زیباشناختی، احساس یا معنا وابسته میدانند. از دیدگاه نویسندگانی همچون (Tavin (2024، تولیدات هوش مصنوعی چالشی برای هر دو تعریف هستند؛ از یک سو توسط نهادها پذیرفته میشوند، اما از سوی دیگر فاقد تجربه یا احساس شخصیاند. در نهایت هوش مصنوعی فصل تازهای در تاریخ هنر گشوده است. همانطور که ابزارهایی مانند رنگ شیمیایی، عکاسی یا نرمافزارهای دیجیتال زمانی راهی تازه برای بیان هنری گشودند، امروز نیز هوش مصنوعی میتواند در امتداد نیت هنرمند به کار گرفته شود. در این حالت، تفاوتی با دیگر ابزارهای دنیای نو ندارد؛ فقط زبان و ماده خلق تغییر کرده است، نه جوهر خلاقیت. با این همه، باید مراقب بود که این فناوری، نقش هنرمند را از خالق به کاربر فرو نکاهد. هرچه هوش مصنوعی قدرتمندتر میشود، خطر آن نیز بیشتر است که نوآوری و احساس انسانی از فرایند آفرینش حذف شود و هنر به بازتولید الگوهای آماری تقلیل یابد.
پرسش نهایی
اگر شما این متن را تا انتها خواندهاید، به نظر خودتان چه مقدار از آن را من (ترانه سلطانی) نوشتهام و چه مقدار را هوش مصنوعی؟ اگر ایدهها، ساختار و جملات از من آمده باشند اما به واسطه هوش مصنوعی سامان یافته باشند، آیا این متن حاصل اندیشه من است یا حاصل همکاری میان من و ماشین؟
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.