نقش آموزش در امنیت انسانی
دانشگاهها چگونه میتوانند برای توسعه پایدار گام بردارند
هفته گذشته در صفحه علم روزنامه «شرق»، مقالهای را منتشر کردیم که در آن به نقش فیزیک در امنیت انسانی پرداخته بودیم. در آن مقاله تمام واژگان و تعریفها ضروری را یادآور شدیم؛
ایرینا بوکووآ-ترجمه و افزوده: احسان دستغیب و حسن فتاحی:هفته گذشته در صفحه علم روزنامه «شرق»، مقالهای را منتشر کردیم که در آن به نقش فیزیک در امنیت انسانی پرداخته بودیم. در آن مقاله تمام واژگان و تعریفها ضروری را یادآور شدیم؛ ازجمله آنکه از واژه امنیت تعریفی پَرسون یا دقیق ارائه دادیم و انواع آن را برشمردیم. پس از بازخوردهایی که از آن مقاله به دستمان رسید، بر آن شدیم تا دو مقاله دیگر را هم درباره امنیت انسانی و گرهخوردگی آن با دیگر شاخصهای زندگی اجتماعی انسان و نیز توسعه کشورها، ترجمه و با افزودههایی برای خوانندگان ایرانی منتشر کنیم. این مقاله به قلم خانم ایرینا بوکووآ، سیاستمدار معروف بلغارستانی، نوشته شده است. او مدیرکل پیشین سازمان بینالمللی یونسکو هم هست. بوکووآ در دوره فعالیت سیاسیاش، جایگاههای سیاسی متنوعی داشته است؛ ازجمله آنکه دو دوره عضو مجلس ملی بوده، معاون وزیر امور خارجه بوده و در بازهای هم وزیر امور خارجه. او همچنین در دو کشور فرانسه و موناکو سفیر بلغارستان بوده و در چند نهاد فرهنگی-بینالمللی، نماینده رئیسجمهور. خانم بوکووآ عضو آکادمی جهانی دانش و فرهنگ است و با این کولهبار تجربه، از نقش آموزش در امنیت انسانی میگوید. ایشان چندین کتاب هم نوشتهاند و یکی از پنج زنی است که برای نامزدی دبیرکلی سازمان ملل برگزیده شده بود. بوکووآ دانشآموخته روابط بینالملل در دانشگاه مسکو است و دورههای تخصصی مهمی را در دانشگاههای مهمی همچون هاروارد گذرانده است.
اهمیت و ضرورت امنیت انسانی همواره مورد توجه نهادهای درگیر دانش، فرهنگ، هنر، اقتصاد و حتی ارتشی بوده است. امنیت انسانی بهعنوان بستری برای بحثهای فکری و تبادل اندیشههای جهانی عمل میکند. امنیت انسانی بر درک توسعه، آنهم فراتر از اقتصاد کشورها یا اقتصاد کلان جهانی، اثر میگذارد و سبب میشود تا از تمرکز مردم بر فرصتهای پیشرفت و انتخابهای آزادانه و آگاهانه پشتیبانی کند. همچنین امنیت انسانی سبب پاگرفتن برخی روندهای بینالمللی یا فراروندهایی همچون خلع سلاح هستهای میشود. در همین چند سال پیش رویدادهایی مانند همهگیری کرونا، جنگ سوریه، جنگ اوکراین، جنگ اسرائیل و حماس و نیز پدیدههایی همچون تغییرات اقلیم و کمآبی و فرسایش خاک و جنگلزدایی و بیابانزایی، همگی نشان میدهند که در جهان رویکردی جامع نیاز است تا امنیت انسانی و توسعه پایدار در جهان تثبیت شود. حال پرسش این است که راه رسیدن یا بهتر بگوییم بهترین راه رسیدن به این هدف چیست؟ پاسخ در آموزش است. البته که نه هر آموزشی، بلکه آموزشی که در آن یادگیری بدون سوگیری داشته باشیم. در آن پذیرش تنوع و پرگونی اندیشهها را داشته باشیم و مهمتر از همه تفکر انتقادی. در کنار آن، آموزش شهروندی جهانی و تقویت ارزشهایی همچون حقوق بشر و صلحخواهی و همزیستی با فرهنگهای متنوع ضروری است. در این میان، دانشگاههای سراسر جهان نقش مهمی را در فراهمکردن بستر مناسب برای یادگیری چنین چیزهایی ایفا میکنند. دانشگاهها میتوانند مهارتهای لازم را برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار در مقیاس و اندازهای کلان فراهم آورند. به زبان دیگر کار دانشگاه فقط تربیت نیروی کار نیست، بلکه هدف مهمتر در چنین جهانی باید تربیت نیروی متخصصی باشد که میتوان با فراگیری آموزش چالشهایی بزرگ را در شبکهای از افراد حل کند؛ همچنین بتواند ارزشهای شهروند جهانیبودن را به کار بندد. در نهایت آموزش میتواند دگرگونکننده روند دستیابی انسان به امنیت انسانی باشد. اجازه دهید مثالی ساده بزنیم. امروزه دُشامدهایی همچون تولید گازهای آلاینده و صنایع ساخت جنگافزارهای مرگبار، بلای جان توسعه پایدار جهان انسانها شده است. دانشگاههای سراسر جهان میتوانند با تربیت نیروهای جوان متخصص برای مشکل نخست راهحلی نوآورانه بیابند و نگذارند صاحبان صنایع در حاشیه امن، زیستبوم زمین را نابود کنند. درباره مشکل دوم هم دانشگاهها میتوانند همبستگی جهانی ایجاد کنند. دانشگاهها چگونه میتوانند این کار را انجام دهند؟ با آموزش مستمر دانشجویان. دانشجویانی که بهخوبی آموزش دیدهاند و فهمیدهاند بحرانها چیستاند، میتوانند کمپینهایی بزرگ به راه اندازند و از امنیت انسانی میلیاردها نفر در کره زمین مراقبت کنند.
توسعه، فراتر از اقتصاد
شاید این پرسش پیش کشیده شود که دانشگاه باید حول چه چیز کلیدی و محوری آموزش دانشجویان را بر عهده بگیرد؟ دانشگاهها صدها رشته گوناگون دارند و نمیتوان برای همه دانشجویان مطالب یکسانی را گفت. کمااینکه کتابی که دانشجویان مهندسی برای فیزیک پایه میخوانند با کتابی که خود دانشجویان فیزیک میخوانند، اندکی تفاوت دارد، چه رسد به رشتههای کاملا مستقل از هم. اما یک چیز است که تمام دانشگاهها میتوانند به تمام دانشجویان بیاموزند و آن، این نکته کلیدی است که توسعه، پدیدهای فراتر از رشد اقتصادی است. درواقع همین موضوع که توسعه را به اقتصاد محدود نکنیم، کلید حل بسیاری از مشکلات است. حتی میتوان گفت بخش زیادی از مشکلات کنونی زمانی بذرش کاشته شده که توسعه اقتصادی اولویت اساسی بوده و دیگر شاخصها را نادیده گرفتهاند. برای نمونه در شوروی، برخی از بکرترین زیستگاههای طبیعی، همچون دریاچهها را نابود کردند تا به آنچه اقتصاد شکوفای سوسیالیستی میگفتند، دست یابند؛ اما این سیاست نه اقتصاد را به شکوفایی رساند و نه زیستبوم ویران را دوباره آباد کرد. همین امروز هم برخی کشورهای درحالتوسعه یا کشورهایی که خیال میکنند در ریل توسعه هستند، به بهای استقلال همهجانبه و از بین بردن زیستبوم، در حال گسترش صنایعی هستند که نه در جهان پیشرو هستند و نه تولیدشان بهصرفه است. اگرچه سیاستمداران هم توجیههای خودشان را دارند و بر این باورند که اگر برای اداره کشور به دیگر کشورها نیازمند باشند، استقلال سیاسیشان و استقلال اقتصادیشان به خطر خواهد افتاد، اما این مسئله یک بحران ایجاد کرده و میکند. در مقیاس کشورها، چون بهجای همزیستی، رقابت ناسالم وجود دارد، کشورها بیشترین پول را صرف رشد اقتصادی ناکارآمد و زیانبار میکنند. صرف پروژههایی که با صرف بودجه زیاد کارایی کافی ندارند. بنابراین مدام با چالش اقتصادی روبهرو هستند و بدهکار بانکهای مرکزی خودشان یا بدهکار نهادهای اقتصادی بینالمللی. از سوی دیگر توجه کافی به موضوعاتی همچون رفاه ملی، توسعه پایدار، محیط زیست و موارد دیگر که شاخصهای توسعه انسانی است، نمیکنند. در مقیاسی بینالمللی هم بنگاه جنگ را تقویت کرده، به جنگها دامن میزند و بدتر از همه نابرابری اقتصادی را تشدید میکند. بدتر اینکه پیمانهایی بینالمللی را که برای زیست بهتر بشر تدوین شدهاند، کمرنگ و بیاثر میکند. نمونه آن توافقنامه اقلیمی پاریس است و کیوتو. این روند تخریبی میتواند سبب بازگشت به عقب در جهان شود؛ چنان که دبیرکل سازمان ملل هشدار جدی داده است که با ادامه این روند، جهان در سالهای 2050 با بحران از دست دادن دستاوردهای توسعهای روبهرو خواهد شد. نکته مهم اینجاست که برخلاف اندیشههای جزماندیشانه برخی سیاستمداران در جهان که کشورهای خودشان را قایقهایی مجزا در دریاهایی جداگانه میدانند و گمان میکنند با سیاست درهای بسته پابرجا میمانند، بحرانهایی که بالاتر اشاره کردیم، نشان داد زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بشر تا چه اندازه به هم گره خورده است. زندگی ماهیگیری در شیلی از رویدادهای سیاسی خاورمیانه اثر میگیرد. کوتاه سخن اینکه بشر به راهحلهای مشترک برای بحرانهای مشترک نیاز دارد.
چرا آموزش مهم است؟
بحرانها و پیامدهای آن زنگ خطری است برای اینکه امنیت انسانی و توسعه پایدار انسانمحور را در خط مقدم سیاستهای ملی و بینالمللی قرار دهیم. راه مطمئن برای اینکه به چنین هدفی دست یابیم، سرمایهگذاری روی مردم است؛ زیرا مردم میتوانند اقتصاد سالم و همزیستی انعطافپذیر و زیستبومی پاک و سبز بسازند. این فراروند با کلیدواژه اصلی که ستون فقرات این مقاله است، آغاز میشود؛ از آموزش. آموزش زیربنای توسعه انسانی است و امنیت انسانی برای سلامتی، شغل، برابری جنسیتی، حفاظت از محیط زیست، کاستن از مخاطرات تغییر اقلیم، حفاظت از تنوع گیاهی و حیوانی و زندگی مشترک خانوادهها را به ارمغان میآورد. به زبان دیگر «آموزش» جایی است که در آن آینده ما نهفته است. حال دانشگاهها که دربردارنده نیروهای جوانی هستند که خیلی زود وارد بازار کار خواهند شد و خیلی زود مشاغل دولتی و خصوصی و شرکتی را در اختیار خواهند گرفت، این رسالت را بر عهده دارند تا شهروندی تربیت کنند که بتواند این مهم را بهجای آورد. شاید این پرسش پیش آید که آیا هر نوع آموزشی این نیاز اجتماعی انسان سده بیستویک را برآورده میکند؟ پاسخ «نه» است. یادگیریهای سوگیرانه از هدفی که دربارهاش سخن گفتیم بسیار دور است. همچنین آموزشهایی که رویکرد کاربردی ندارند. منظور ما از آموزش فراروندی است که یادگیری تحولآفرین باشد. آموزشی که در آن نوآوری مدنظر باشد و امکان انتخاب و حل مسئله را به دانشجویان بدهد. خوب است به این جمله پرمغز کارل پوپر اشاره کنیم که «زندگی سراسر حل مسئله است» و این جمله باید مبنای آموزش امروز باشد تا راهگشای فردا شود. اگر میخواهیم به معنای واقعی به سمت حل مسئله در جهان امروز برویم، نخست باید یاد بگیریم و یاد بدهیم که نگاهمان جامع باشد. باید رویکردی یکپارچه به زیستن افراد روی زمین داشته باشیم و مشکلات را به «مشکل خودشان- مشکل خودمان» تقسیم نکنیم، بلکه بگوییم و بیاموزیم که «مشکلات همگیمان» است. رسیدن به این نکته در قلب دستور کار قرار دارد و آن آموزش است. بیشک بدون آموزش همهجانبه در جهان، نخواهیم توانست مشکلات را حل کنیم و نباید این خوشبینی خیالی را داشته باشیم که زمان برای حل مشکلات بسیار است. حتی امروز هم دیر شده، چه رسد به فردا. نکتهای که در اینجا ضروری است و باید نهادهای بینالمللی تمام تلاش خود را با انواع راهحلهای خلاقانه به کار برند، «حق آموزش» آحاد مردم در سراسر جهان است. حق آموزش در کشورهای توسعهیافته امری بدیهی و جاافتاده است، اما بسیارند کشورهایی که چنین حقی را یا به رسمیت نمیشناسند یا در اجرای آن کوتاهی عامدانه دارند. نمونههایی از نقض حق آموزش را میتوان در بخشهایی از خاورمیانه، آسیا و آفریقا بهروشنی دید. هر انسانی این حق را دارد و باید از آموزش برخوردار باشد. هزینه برای آموزش کمترینِ هزینهها برای توسعه پایدار است. در سایه آموزش و بهویژه آموزش استاندارد دانشگاهی است که ریشههای فقر و نابرابری جنسیتی و استبدادزدگی خشک میشود. در سایه آموزش است که شغلهای جدید ایجاد میشوند و اقتصاد رونق میگیرد و کرامت مالی و روانی انسانها حفظ میشود. آموزش خیر عمومی است و نبود آن شر عمومی؛ آنچنان که آموزش درست صلح به بار میآورد و ناآموزشی میتواند بذرهای بسیاری، از بزهکاری گرفته تا تروریسم را بکارد. آموزش در دل خود یک راز مهم دارد و آن ساختن پیوندهای نامرئی اما محکم همبستگی و همزیستی با دیگر مردمان جهان است. امروزه در سایه شبکه اینترنت، ارتباط مردم جهان با یکدیگر بسیار آسان شده است. افراد در توییتر یا اینستاگرامشان از چهار گوشه جهان دوستانی دارند و اگر در سایه آموزش شهروند سده بیستویکم باشند، میتوانند با یکدیگر همافزایی فکری داشته باشند، از بحرانهای مشترک حرف بزنند، با همدیگر همدردی داشته باشند و در نهایت با هم احساس همبستگی کنند. در گام بعدی این شبکه بزرگ همبسته به سوی حل مسئله گام خواهد برداشت. حال به دانشگاهها بازگردیم. دانشگاهها در جهان امروز باید محیطهایی باشند برای یادگیری همراه با حل مسئله و تفکر انتقادی درست. همچنین جایی برای تقویت مهارتهای مورد نیاز برای توسعه پایدار در زمین. دانشگاههای عصر ما باید نظم و انضباط و سازمانمندی جدید و منطبق بر ساختار جهان نوین را در دستور کار قرار دهند. بهواقع اگر چنین بودند، یاری خواهند بود برای کشور و برای جهان در حل مسئله و اگر چنین نباشند باری خواهند بود روی دوش موتور توسعه. دانشگاهها در جهان امروز بیشتر روی تربیت نیروی کار برای اقتصاد متمرکز شدهاند؛ اما زمان تغییر فرارسیده است. اگر جهان به همین روند ادامه دهد، دانشگاهها درواقع در کاستهشدن از امنیت انسانی نقش خواهند داشت و اگر روند را عوض کنند، در توسعه پایدار و افزایش امنیت انسانی نقشآفرینی خواهند کرد. اجازه دهید این جمله طلایی نلسون ماندلای فقید را بازگو کنیم و مقاله را به پایان برسانیم: «آموزش قویترین سلاح برای تغییر جهان است».