آنچه گفت، آنچه باید میگفت
پویا نعمتالهی

چندروزی است که مراجعات مکرر بیماران دیابتی به مبادی تأمین انسولین بینتیجه مانده است. به همین خاطر هشتگ «انسولین نیست» داغ شده و هجمه گستردهای علیه وزارت بهداشت و سپس دولت شکل گرفت.
طبعا برخی از مخالفان همانند همیشه از این موضوع بهرههای خاص خود را برده و اهداف تبلیغاتی و معاندانه خود را دنبال میکردند. اما این نوشته کاری به این موضوع ندارد؛ بلکه میکوشد اظهارنظر مدیر محترم روابطعمومی وزارت بهداشت را از نگاه رسانهای واکاوی کند.
در جریان داغشدن هشتگ «انسولین نیست»، کیانوش جهانپور یک توییت حاوی لینک مصاحبه معاون وزیر بهداشت را منتشر کرد. معاون مزبور در این لینک اظهار میکند که کمبودها مقطعی و تنها در مورد انسولین قلمی است و دلیل آن نیز چیزی جز تحریمهای ضدانسانی دشمنان ملت ایران نیست.
یک کاربر در پایین توییتر جهانپور کامنتی میگذارد و اشاره میکند که انسولین پدرش تمام شده و دیروز هم موفق به یافتن انسولین نشده است؛ کمااینکه به تمام انسولینهای نسل دو هم واکنش افت شدید قند نشان داده و از جهانپور سؤال میکند که «چه خاکی توی سرمان بریزیم»؟ پاسخ جهانپور ساده است: «دوز انسولین را کاهش بدهید».
اما چرا همین چند کلمه، باعث رنجش بیماران دیابتی و خانوادههای آنها شده است؟ این در حالی است که گویا این توصیه به لحاظ پزشکی صحیح است (که البته تأیید صحت آن برعهده پزشکان است). اما سؤال این است که چرا وقتی یک مقام مسئول در حوزه روابط عمومی، یک اظهارنظر علمی و صحیح میکند، اینچنین با واکنش منفی و خصمانه مخاطبان خود روبهرو میشود؟
تاکنون چند مورد پیش آمده که کمبود یا نبود داروهای ویژه باعث حساسیت کاربران شده باشد؟ شاید صرفا چند مورد بسیار محدود بوده که بلافاصله با دخالت آن وزارتخانه به وضعیت متعادل خود برگشته است. تفاوت آنها با مورد اخیر انسولین در چیست؟ خشم مردم در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها از چه بابت است؟
پاسخ را باید در دو ساحت مألوف «شرایط موجود» و «شرایط رسانه» جستوجو کرد.
در وهله اول مخاطب این پاسخ دکتر جهانپور، الزاما همان شخصی نیست که آن سؤال را مطرح کرده است. هر شخصی که این پاسخ را میبیند، بلافاصله در یک فرایند برونریزی، اقدام به همذاتپنداری میکند؛ به این صورت که خود یا خانوادهاش را به جای آن فرد دیابتی میگذارد. به هر حال این عاقبت میتواند در انتظار هر شخصی باشد. اکنون رئیس روابطعمومی وزارت بهداشت دهها یا صدها هزار فرد و خانواده را روبهروی خود دارد که درمان آنها مستلزم استفاده از داروهای ویژه و حیاتی است.
اما از منظر دیگر، باید به این نکته توجه کرد که اعتراض آن شخص دیابتی معطوف به نبودِ انسولین در بازار بود، اما پاسخ دکتر جهانپور معطوف به راهحل شرایط موجود در راستای حل آن مشکل است. از نگاه مخاطبشناسی، این راهحل هرچند «علمی» و «کاربردی» و «صحیح» است اما در عین حال غیرمسئولانه است. از سوی دیگر راهکاری که از سوی دکتر جهانپور ارائه شده، یک راهکار مقطعی است، چراکه اگر قرار بود با دوزهای کم در درازمدت بتوان نتیجه مطلوب گرفت، طبعا رفتن به سراغ قلم بیمعنا بود.
به عبارت دیگر پاسخ دکتر جهانپور از مؤلفههای یک پیام همدلانه بیبهره بود. همدلی عبارت است از توانایی ورود به ذهن دیگران و دیدن دنیا از نظرگاه آنها. همدلی با همدردی یکی نیست. آن شخص دیابتی نیاز به ارائه نسخه یا توصیه پزشکی ندارد.
جهانپور و همکارانش در وزارت بهداشت هرگز اجازه نخواهند داد که دیابتیها رنج بیشتری تحمل کنند. با تمام این اوصاف اگر لحن یا محتوای اظهارات جهانپور تغییر میکرد، میتوانست موجی از امید و شادی را در آن مقطع عصبانیت و ناامیدی حاکم کند و قطعا به آرامش و تعادل وضع روحی همگان منجر میشد. هرچند جهانپور تلاش کرد در توییتهای بعدی به همین سمت گام بردارد اما کمی دیر شده بود.
این نوشته رنگ و بوی نقد داشت اما نباید در مقام تضعیف و زیرسؤالبردن تلاشهای همکاران دکتر جهانپور برآید. قطعا فداکاریهای بخشهای درمانی و بهداشتی و پزشکی است که جامعه را در این وانفسای کرونا همچنان سر پا نگه میدارد.
چندروزی است که مراجعات مکرر بیماران دیابتی به مبادی تأمین انسولین بینتیجه مانده است. به همین خاطر هشتگ «انسولین نیست» داغ شده و هجمه گستردهای علیه وزارت بهداشت و سپس دولت شکل گرفت.
طبعا برخی از مخالفان همانند همیشه از این موضوع بهرههای خاص خود را برده و اهداف تبلیغاتی و معاندانه خود را دنبال میکردند. اما این نوشته کاری به این موضوع ندارد؛ بلکه میکوشد اظهارنظر مدیر محترم روابطعمومی وزارت بهداشت را از نگاه رسانهای واکاوی کند.
در جریان داغشدن هشتگ «انسولین نیست»، کیانوش جهانپور یک توییت حاوی لینک مصاحبه معاون وزیر بهداشت را منتشر کرد. معاون مزبور در این لینک اظهار میکند که کمبودها مقطعی و تنها در مورد انسولین قلمی است و دلیل آن نیز چیزی جز تحریمهای ضدانسانی دشمنان ملت ایران نیست.
یک کاربر در پایین توییتر جهانپور کامنتی میگذارد و اشاره میکند که انسولین پدرش تمام شده و دیروز هم موفق به یافتن انسولین نشده است؛ کمااینکه به تمام انسولینهای نسل دو هم واکنش افت شدید قند نشان داده و از جهانپور سؤال میکند که «چه خاکی توی سرمان بریزیم»؟ پاسخ جهانپور ساده است: «دوز انسولین را کاهش بدهید».
اما چرا همین چند کلمه، باعث رنجش بیماران دیابتی و خانوادههای آنها شده است؟ این در حالی است که گویا این توصیه به لحاظ پزشکی صحیح است (که البته تأیید صحت آن برعهده پزشکان است). اما سؤال این است که چرا وقتی یک مقام مسئول در حوزه روابط عمومی، یک اظهارنظر علمی و صحیح میکند، اینچنین با واکنش منفی و خصمانه مخاطبان خود روبهرو میشود؟
تاکنون چند مورد پیش آمده که کمبود یا نبود داروهای ویژه باعث حساسیت کاربران شده باشد؟ شاید صرفا چند مورد بسیار محدود بوده که بلافاصله با دخالت آن وزارتخانه به وضعیت متعادل خود برگشته است. تفاوت آنها با مورد اخیر انسولین در چیست؟ خشم مردم در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها از چه بابت است؟
پاسخ را باید در دو ساحت مألوف «شرایط موجود» و «شرایط رسانه» جستوجو کرد.
در وهله اول مخاطب این پاسخ دکتر جهانپور، الزاما همان شخصی نیست که آن سؤال را مطرح کرده است. هر شخصی که این پاسخ را میبیند، بلافاصله در یک فرایند برونریزی، اقدام به همذاتپنداری میکند؛ به این صورت که خود یا خانوادهاش را به جای آن فرد دیابتی میگذارد. به هر حال این عاقبت میتواند در انتظار هر شخصی باشد. اکنون رئیس روابطعمومی وزارت بهداشت دهها یا صدها هزار فرد و خانواده را روبهروی خود دارد که درمان آنها مستلزم استفاده از داروهای ویژه و حیاتی است.
اما از منظر دیگر، باید به این نکته توجه کرد که اعتراض آن شخص دیابتی معطوف به نبودِ انسولین در بازار بود، اما پاسخ دکتر جهانپور معطوف به راهحل شرایط موجود در راستای حل آن مشکل است. از نگاه مخاطبشناسی، این راهحل هرچند «علمی» و «کاربردی» و «صحیح» است اما در عین حال غیرمسئولانه است. از سوی دیگر راهکاری که از سوی دکتر جهانپور ارائه شده، یک راهکار مقطعی است، چراکه اگر قرار بود با دوزهای کم در درازمدت بتوان نتیجه مطلوب گرفت، طبعا رفتن به سراغ قلم بیمعنا بود.
به عبارت دیگر پاسخ دکتر جهانپور از مؤلفههای یک پیام همدلانه بیبهره بود. همدلی عبارت است از توانایی ورود به ذهن دیگران و دیدن دنیا از نظرگاه آنها. همدلی با همدردی یکی نیست. آن شخص دیابتی نیاز به ارائه نسخه یا توصیه پزشکی ندارد.
جهانپور و همکارانش در وزارت بهداشت هرگز اجازه نخواهند داد که دیابتیها رنج بیشتری تحمل کنند. با تمام این اوصاف اگر لحن یا محتوای اظهارات جهانپور تغییر میکرد، میتوانست موجی از امید و شادی را در آن مقطع عصبانیت و ناامیدی حاکم کند و قطعا به آرامش و تعادل وضع روحی همگان منجر میشد. هرچند جهانپور تلاش کرد در توییتهای بعدی به همین سمت گام بردارد اما کمی دیر شده بود.
این نوشته رنگ و بوی نقد داشت اما نباید در مقام تضعیف و زیرسؤالبردن تلاشهای همکاران دکتر جهانپور برآید. قطعا فداکاریهای بخشهای درمانی و بهداشتی و پزشکی است که جامعه را در این وانفسای کرونا همچنان سر پا نگه میدارد.