روی کسبوکارتان سرمایهگذاری کنید
در شرایطی که نوسانات اقتصادی، تورم و بیثباتی بازارها به بخشی از واقعیت زندگی اقتصادی جامعه تبدیل شده، یکی از پرسشهای پرتکرار فعالان اقتصادی و صاحبان کسبوکار این است که سرمایههای خود را چگونه و در کجا نگهداری کنند؟ بسیاری از افراد در پاسخ به این پرسش به گزینههایی همچون دلار، طلا یا سایر داراییهای مالی میاندیشند؛ گزینههایی که بیش از آنکه مولد باشند، نقش «حافظ ارزش» را ایفا میکنند. بااینحال، یک اصل بنیادین اقتصادی اغلب در این بحثها مغفول میماند؛ در نهایت این دلارها و طلاها هستند که باید به کالاها و خدمات واقعی تبدیل شوند. بدون این تبدیل، پول فقط عددی است که روی کاغذ یا در حسابهای بانکی جابهجا میشود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
علی جمشیدی: در شرایطی که نوسانات اقتصادی، تورم و بیثباتی بازارها به بخشی از واقعیت زندگی اقتصادی جامعه تبدیل شده، یکی از پرسشهای پرتکرار فعالان اقتصادی و صاحبان کسبوکار این است که سرمایههای خود را چگونه و در کجا نگهداری کنند؟ بسیاری از افراد در پاسخ به این پرسش به گزینههایی همچون دلار، طلا یا سایر داراییهای مالی میاندیشند؛ گزینههایی که بیش از آنکه مولد باشند، نقش «حافظ ارزش» را ایفا میکنند. بااینحال، یک اصل بنیادین اقتصادی اغلب در این بحثها مغفول میماند؛ در نهایت این دلارها و طلاها هستند که باید به کالاها و خدمات واقعی تبدیل شوند. بدون این تبدیل، پول فقط عددی است که روی کاغذ یا در حسابهای بانکی جابهجا میشود.
پول بهمثابه ابزار، نه هدف: در علم اقتصاد، پول نه هدف نهایی، بلکه ابزاری برای تسهیل مبادله و خلق ارزش تلقی میشود. دلار، طلا یا هر دارایی مالی دیگر، به خودی خود مشکلی را حل و نیازی را برطرف نمیکند؛ مگر آنکه به کالا یا خدمتی واقعی تبدیل شود. از این منظر، انباشت داراییهای مالی بدون برنامه مشخص برای تبدیل آنها به ارزش واقعی، نمیتواند راهکاری پایدار برای امنیت اقتصادی باشد. برای صاحبان کسبوکار، این موضوع اهمیت دوچندان دارد؛ زیرا آنان در موقعیتی قرار دارند که میتوانند پول را مستقیما به ارزشآفرینی تبدیل کنند؛ نهفقط برای خود، بلکه برای اقتصاد و جامعه.
سرمایهگذاری روی کسبوکار؛ بازگشت به اقتصاد واقعی: سرمایهگذاری روی کسبوکار به معنای ورود پول به چرخه تولید، ارائه خدمات، اشتغالزایی و نوآوری است. برخلاف سرمایهگذاریهای صرفا مالی، در این نوع سرمایهگذاری، منابع به سمت فعالیتهایی هدایت میشوند که خروجی ملموس دارند. کسبوکارها بستر اصلی تولید کالا و خدمات هستند و هرگونه تقویت آنها، بهطور مستقیم بر رشد اقتصادی اثر میگذارد. درواقع، زمانی که سرمایهها بهجای راکدماندن در بازارهای غیرمولد، وارد کسبوکارها میشوند، اقتصاد از حالت انتظار و سفتهبازی به سمت پویایی و تولید حرکت میکند.
سرمایهگذاری واقعی در کسبوکار به چه معناست؟: سرمایهگذاری روی کسبوکار فقط به خرید تجهیزات یا افزایش سرمایه در گردش محدود نمیشود؛ این نوع سرمایهگذاری ابعاد گستردهتری دارد که هریک میتواند نقشی تعیینکننده در پایداری و رشد بنگاه اقتصادی ایفا کند. نخست، سرمایهگذاری روی ساختار و سیستمها: کسبوکاری که فاقد فرایندهای شفاف و سیستمهای کارآمد باشد، حتی با تزریق سرمایه مالی نیز رشد پایداری نخواهد داشت. توسعه سیستمهای مدیریتی، مالی و عملیاتی، امکان کنترل بهتر، کاهش خطا و افزایش بهرهوری را فراهم میکند. دوم، سرمایهگذاری روی نیروی انسانی: نیروی انسانی ماهر و آموزشدیده، قلب تپنده هر کسبوکار محسوب میشود. آموزش، ارتقای مهارتها و ایجاد انگیزه در کارکنان، نهتنها کیفیت محصولات و خدمات را افزایش میدهد، بلکه وفاداری سازمانی و ثبات بلندمدت را نیز تقویت میکند. سوم، سرمایهگذاری روی برند و اعتماد عمومی: برند، حاصل تجربه مشتری، کیفیت خدمات و تصویر ذهنی جامعه از یک بنگاه اقتصادی است. سرمایهگذاری در این حوزه، پول را به اعتماد تبدیل میکند؛ اعتمادی که یکی از کمیابترین سرمایههای اقتصاد امروز بهشمار میرود.
داراییهای مالی یا داراییهای مولد؟: نگهداری داراییهای مالی مانند طلا و ارز معمولا با هدف حفظ ارزش در برابر تورم انجام میشود. این داراییها در بسیاری از مواقع بازدهی کوتاهمدت ایجاد میکنند، اما نقش محدودی در رشد اقتصادی دارند. در مقابل، داراییهای مولد، مانند کسبوکارهای فعال، علاوه بر حفظ ارزش، امکان خلق ارزش را نیز فراهم میکنند. کسبوکاری که بهدرستی مدیریت شود، میتواند:
• جریان نقدی پایدار ایجاد کند • فرصتهای شغلی به وجود آورد • و به عنوان یک دارایی قابل توسعه یا واگذاری در آینده مطرح شود.
مسئله ریسک و کنترل: یکی از نگرانیهای رایج در سرمایهگذاری روی کسبوکار، موضوع ریسک است. بااینحال، باید میان «ریسک قابل کنترل» و «ریسک غیرقابل کنترل» تفاوت قائل شد. نوسانات بازارهای مالی اغلب خارج از کنترل سرمایهگذاران است؛ درحالیکه در کسبوکار، بخش عمدهای از ریسک به تصمیمها، دانش و توان مدیریتی وابسته است. آموزش مستمر، تحلیل بازار و اصلاح راهبردها میتواند ریسک سرمایهگذاری در کسبوکار را کاهش دهد و آن را به فرصتی برای رشد تبدیل کند.
نتیجهگیری: در نهایت، هر دلار و هر قطعه طلا فقط زمانی ارزش واقعی پیدا میکند که به کالا یا خدمتی تبدیل شود که نیازی را پاسخ دهد و ارزشی بیافریند. برای صاحبان کسبوکار، منطقیترین و مؤثرترین مسیر این تبدیل، سرمایهگذاری آگاهانه و هدفمند روی بنگاه اقتصادی خود است. چنین سرمایهگذاریای نهتنها به حفظ ارزش داراییها کمک میکند، بلکه زمینهساز رشد پایدار، اشتغالزایی و تقویت اقتصاد واقعی کشور خواهد بود؛ مسیری که میتواند از انباشت صرف سرمایه، به خلق واقعی ارزش منجر شود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.