|

از تعلیق تا توازن

چرا ایران به یک استراتژی چندمحوری نیاز دارد؟

برخی تحلیلگران وقتی سخن از مذاکره و حل‌وفصل مسائل بین‌المللی، به‌ویژه پرونده هسته‌ای به میان می‌آید، گمان می‌کنند که منظور از آن، انتظار معجزه یا حل مشکلات از سوی غرب است.

برخی تحلیلگران وقتی سخن از مذاکره و حل‌وفصل مسائل بین‌المللی، به‌ویژه پرونده هسته‌ای به میان می‌آید، گمان می‌کنند که منظور از آن، انتظار معجزه یا حل مشکلات از سوی غرب است. این برداشت، اشتباه است و می‌تواند سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌های راهبردی کشور را به مسیر نادرست سوق دهد. روابط خارجی ایران، چه با شرق و چه با غرب، ابزار و وسیله‌ای برای کاهش موانع بین‌المللی و تسهیل توسعه اقتصادی و اجتماعی است، نه هدف نهایی و نه راهکار جادویی برای رفع همه مشکلات داخلی.

واقعیت امروز ایران را می‌توان به‌عنوان یک تعلیق راهبردی توصیف کرد؛ وضعیتی که نه امکان پیشروی روشن و بدون دشواری فراهم است و نه عقب‌نشینی کم‌هزینه ممکن است. این تعلیق، مدیریت کشور را عملا به سایه دائمی تهدید و احتمال جنگ محدود کرده و موجب شده سرمایه‌گذاری، ثبات اجتماعی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی تقریبا متوقف شود. این توقف فشار اقتصادی و معیشتی را تشدید کرده و لابد می‌تواند زمینه نارضایتی اجتماعی و افزایش بحران‌های اجتماعی را نیز فراهم ‌کند. اگر فرض کنیم سناریوی تحمیل جنگ ۱۲روزه با هدف شکل‌گیری شورش‌های داخلی محتمل است، این امر نشان می‌دهد که به زعم دشمن، یک جنگ دیگر می‌تواند پس از ایجاد بی‌ثباتی اجتماعی رخ دهد. بهبود شرایط اقتصادی و ساماندهی معیشت بدون همکاری مؤثر با بازیگران خارجی، به‌ویژه چین و روسیه، دشوار خواهد بود. این کشورها مایل به همکاری هستند، اما بدون ملاحظات رقابتی با آمریکا، نمی‌توانند بی‌قیدوشرط به ایران کمک کنند.

همکاری با چین و روسیه می‌تواند فشار اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن را کاهش دهد، اما به تنهایی قادر به حل ناترازی‌های عمیق اقتصادی نیست. این واقعیت نشان می‌دهد که سیاست خارجی هوشمند، متوازن و هم‌زمان با توسعه داخلی، شرط لازم برای کاهش فشارها و افزایش تاب‌آوری است. در داخل کشور هرچند هماهنگی میان قوای سه‌گانه قابل قبول بوده، اما عبور دولت از کارآمدی به اسم وفاق بهانه را برای مجلس جهت استفاده از ابزار استیضاح فراهم می‌کند و نشانه‌های این رویکرد نیز آشکار شده است. در فضای بین‌المللی نیز تکیه بر سیاست صبر راهبردی یا انتظار برای تغییر در دولت آمریکا، تضمینی برای بهبود اوضاع نیست. ایران باید ظرفیت‌های مدیریتی، اقتصادی و صنعتی خود را تقویت کند تا زمان از یک فرصت بالقوه به عاملی منفی تبدیل نشود. قدرت دفاعی ایران، هرچند حیاتی است، اما به تنهایی قادر به برقراری توازن امنیتی نیست، به‌ویژه در شرایطی که تحرکات اسرائیل و فشارهای منطقه‌ای با شدت ادامه دارد. در این میان، استفاده از زیرساخت و توان دریایی ایران به دلیل ویژگی‌های راهبردی‌اش می‌تواند در سطوح اقتصادی، موازنه را تا حدی به نفع کشورمان تغییر دهد و همچنین بستر لازم برای چانه‌زنی و همراه‌سازی کشورهای منطقه در مدیریت تنش را فراهم کند.

با این حال، انتظار اینکه چین یا روسیه در این حوزه به‌صورت مستقیم و موازنه‌ساز دخالت کنند، واقع‌بینانه نیست؛ چراکه نه از نظر فنی چنین امکانی وجود دارد و نه اراده سیاسی محکمی برای آن مشاهده می‌شود. استفاده از ظرفیت جبهه مقاومت نیز به ‌دلایل مختلف، به‌ویژه شرایط حساس حزب‌الله لبنان، با محدودیت‌هایی جدی روبه‌رو است. در چنین وضعیتی، حفظ جایگاه سیاسی حزب‌الله از طریق ابتکارات دیپلماتیک ضرورت دارد؛ زیرا هر آسیبی به محور مخالفت جهان اسلام با رژیم صهیونیستی می‌تواند روایت ایرانِ ضعیف را تقویت کند. بی‌عملی در این حوزه نیز ممکن است کشور را با پیامدهایی غیرقابل پیش‌بینی مواجه کند. ایران برای خروج از وضعیت تعلیق، ناگزیر است برنامه‌ای سه‌محوری را به‌صورت هم‌زمان پیش ببرد: نخست، افزایش تاب‌آوری اقتصادی و اجتماعی؛ دوم، رفع تحریم‌ها با حفظ روابط اقتصادی با چین و شرق آسیا و هم‌زمان تنش‌زدایی با غرب و ایجاد‌نکردن منافع اقتصادی برای کاسبان تحریم؛ و سوم، تقویت توان دفاعی بر پایه رویکردهای هوشمند سیاسی و عملیاتی. بحران‌های امروز ایران مجموعه‌ای از مسائل درهم‌تنیده و هم‌زمان‌ هستند؛ بحران سرمایه اجتماعی و شکاف میان دولت و ملت، بحران حکمرانی و ضعف شایسته‌سالاری، ناترازی‌های عمیق اقتصادی و کمبود زیرساخت‌های توسعه، بحران دیپلماتیک و نبود متحدان مؤثر و البته بحران فقر و کوچک‌شدن طبقه متوسط. حل هر یک از این بحران‌ها مستلزم رعایت تقدم و تأخر در اقدامات است؛ زیرا هر اصلاح جزئی، اگر بدون هماهنگی با سایر عرصه‌های راهبردی انجام شود، می‌تواند نتیجه‌ای معکوس و حتی تشدیدکننده بحران‌ها داشته باشد.

برای عبور از وضعیت کنونی، پنج اقدام اساسی باید به‌صورت هم‌زمان پیش برده‌ شود: نخست، ارتقای سرمایه اجتماعی از مسیر تقویت همبستگی با پذیرش تکثر فرهنگی و اجتماعی، امنیتی‌زدایی، توانمندسازی جامعه و ایجاد امید و چشم‌انداز روشن برای مردم. دوم، بازنگری در کارآمدی نهادها با استفاده از متخصصان داخلی و خارجی، اصلاح نظام انتصابات، شایسته‌سالاری و گشوده‌شدن درهای حکمرانی به روی نیروهای کارآمد. سوم، سرمایه‌گذاری جدی در زیرساخت‌ها، رفع موانع سرمایه‌گذاری خارجی، واقعی‌سازی درآمد و هزینه در حوزه انرژی و توجه مؤثر به محیط‌ زیست. چهارم، کاهش تنش‌های بین‌المللی، تعریف منافع برد‌-‌برد با شرکای شرقی، تقویت همکاری‌های منطقه‌ای و گسترش ارتباط با کشورهای خلیج فارس. پنجم، پیشبرد سیاست‌های رفاهی و اقتصادی واقعی، از‌جمله ارتقای آموزش، بهداشت و بیمه، تعیین دستمزدهای متناسب با تورم، حمایت از تولید داخلی، ایجاد فرصت‌های شغلی و فراهم‌کردن امکان حضور گسترده زنان تحصیل‌کرده در عرصه اقتصاد. اجرای این اقدامات‌ زمانی نتیجه‌بخش خواهد بود که هم‌زمان و هماهنگ پیش بروند.

تمرکز بر یک یا دو محور و نادیده‌گرفتن دیگر عناصر این پنج‌گانه، نه‌تنها بهبود ایجاد نمی‌کند، بلکه می‌تواند فشارها و نارضایتی‌های اجتماعی را افزایش دهد. در چنین شرایطی، حاکمیت باید با نگاهی کلان و استراتژیک، دستورالعملی منسجم برای پیشبرد هم‌زمان این محور‌ها تدوین کند تا زمینه اصلاحات واقعی، پایدار و قابل اتکا فراهم شود. ایران امروز در نقطه‌ای ایستاده است که هر اقدام خردمندانه باید هم‌زمان چند بحران را هدف بگیرد و بر پایه نگاهی جامع به توسعه اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک شکل گیرد. در این مسیر، الگوی حکمرانی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در دوران سازندگی -‌الگویی مبتنی بر عقلانیت، توسعه‌محوری، تعامل‌گرایی و پیوند میان اصلاحات داخلی و تنش‌زدایی خارجی- می‌تواند الهام‌بخش باشد. تنها در چارچوب چنین رویکردی است که کشور قادر خواهد بود از وضعیت تعلیق راهبردی خارج شود، تاب‌آوری ملی را افزایش دهد و مسیر یک توسعه پایدار و قابل پیش‌بینی را هموار کند.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.