|

کولبری به مثابه بردگی مدرن

کولبری محصول طبیعی بی‌عدالتی طولانی‌مدت، تبعیض ساختاری، توسعه‌نیافتگی مزمن و نگاهی دور از کرامت انسانی، به مردمی است که در دورافتاده‌ترین و سخت‌ترین مرزها زندگی می‌کنند؛ مرزهایی که فقر در آن یک عدد نیست، یک واقعیت روزمره و سرنوشت ناگزیر است.

کولبری به مثابه بردگی مدرن

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مجتبی راعی: کولبری محصول طبیعی بی‌عدالتی طولانی‌مدت، تبعیض ساختاری، توسعه‌نیافتگی مزمن و نگاهی دور از کرامت انسانی، به مردمی است که در دورافتاده‌ترین و سخت‌ترین مرزها زندگی می‌کنند؛ مرزهایی که فقر در آن یک عدد نیست، یک واقعیت روزمره و سرنوشت ناگزیر است. وقتی کارخانه‌ای نیست، شهرک صنعتی وجود ندارد، فرصتی برای سرمایه‌گذاری فراهم نشده و هیچ سیاستی برای ایجاد شغل پایدار به نتیجه نرسیده، مردمان این سرزمین ناچار می‌شوند بارهایی را بر دوش بکشند که نه مالک آن هستند و نه سهمی از سود آن دریافت می‌کنند.

ورزشکار تیم ملی، فارغ‌التحصیل، جوان، نوجوانی که هنوز ۱۵ سالش نشده و پیرمردی که ۶۰ سال از عمرش می‌گذرد، همه در صفی می‌ایستند که نامش بقاست. همین تصویر به‌خوبی نشان می‌دهد که کولبری انتخاب نیست؛ آخرین امکان برای زنده‌ماندن است. اقتصاد معیوب و ناکارآمد این مناطق، انسان را به جای ابزاری مانند ماشین حمل بار نشانده است. در غیاب ساختار صنعتی، انسان تبدیل به ابزار جابه‌جایی کالایی می‌شود که سود آن به جیب دیگری می‌رود. در چنین شرایطی، سیاست‌گذار به جای احیای صنعت و تأمین شغل پایدار، راهی آسان‌تر را برمی‌گزیند: قانونی‌کردن کولبری. کارت کولبری، بیمه کولبری و تبدیل این رنج تاریخی به شغل رسمی، نشانه‌ای است از ناتوانی دولت و سیاست‌گذار در حل مسئله، گویی به مردم گفته می‌شود: نمی‌توانیم شغل بسازیم، پس همین رنج همیشگی را رسمی می‌کنیم. این نگاه در زیر پوست خود نوعی بردگی مدرن را مشروعیت می‌بخشد. کولبران جان خود را در راه نانی ناچیز گرو می‌گذارند، در حالی که صاحبان کالا، دلالان، سرمایه‌داران و شبکه‌های قاچاق بدون کوچک‌ترین خطری سودهای میلیاردی می‌برند.

کولبر ممکن است در مسیر هدف گلوله قرار گیرد، روی مین برود، از صخره سقوط کند، در توفان و برف یخ بزند یا زیر فشار بار نفس کم بیاورد و همه اینها برای دستمزدی که گاه یک‌دهم سود اصلی کالا هم نیست. در پشت پرده این چرخه تلخ، شبکه‌ای سازمان‌یافته از سودجویان قرار دارد؛ کسانی که نه کولاک مرز را دیده‌اند، نه سرمای ارتفاعات را لمس کرده‌اند، نه صدای تیر را از نزدیک شنیده‌اند. اما همین‌ها هستند که مسیر قاچاق را مدیریت می‌کنند، کولبران را اجیر می‌کنند و بازار را با کالاهای بی‌گارانتی و بی‌کیفیت پر می‌‌کنند که هیچ خدمات پس از فروشی ندارند و در صورت نیاز به تعمیر، هیچ قطعه‌ای از آنها در بازار پیدا نمی‌شود. پرسش اصلی اینجاست: وقتی دولت از مبارزه با قاچاق سخن می‌گوید، چرا تیرها به سمت کولبری می‌رود که فقط بار را جابه‌جا می‌کند؟ چرا ریشه‌های اصلی قاچاق زیر ضرب نمی‌روند؟ چرا فشار و برخوردها به سمت کسانی نمی‌رود که عملا کولبران را به این مسیر اجبار می‌کنند و سود کلان می‌برند؟ چرا کاروان خودروهای لوکس قاچاق، تانکرهای بزرگ سوخت، شبکه‌های دلالی گسترده و کانال‌های واردات کلان همان حساسیتی را برنمی‌انگیزند که یک کولبر فقیر برمی‌انگیزد؟

پاسخ این پرسش‌ها در دل ساختاری نهفته است که سال‌هاست به جای مقابله با سرچشمه فساد، ساده‌ترین و بی‌قدرت‌ترین حلقه را نشانه گرفته است. همان حلقه‌ای که فشار و ضربه را متحمل می‌شود، در حالی که سود واقعی در جیب دلال و قاچاقچی می‌رود. کولبری تصویر یک شکست تاریخی در سیاست‌گذاری توسعه‌ای ایران است؛  توسعه پایدار نه با کارت کولبری ممکن است، نه با بخش‌نامه‌های مقطعی و نه با بیمه ناچیز. ریشه این بحران تنها زمانی خشکانده می‌شود که این مناطق صاحب صنعت سازگار با اقلیم خود شوند؛ کارخانه‌های کوچک و متوسط (ولو مونتاژکار)، مشاغل نو، زیرساخت گردشگری، صنایع غذایی، انرژی‌های تجدیدپذیر، تجارت رسمی، شبکه‌های حمل‌ونقل ایمن و... مرز باید محل دادوستد، سرمایه‌گذاری و رشد باشد، نه محل مرگ و تحقیر. آنچه امروز در کوهستان‌های سرد غرب ایران رخ می‌دهد، یک تراژدی انسانی است؛ اما فراتر از آن، آینه‌ای است که تصویری از ناکامی‌های سیاست‌گذاری کشور را بازتاب می‌دهد. کولبر نشانه‌ای است از اینکه ساختار اقتصادی نتوانسته انسان را به جایگاه شایسته خود برساند. تا زمانی که این مناطق صاحب فرصت و اشتغال پایدار نشوند، مرگ کولبران فقط به تیترهای خبری می‌پیوندد و ریشه‌ها همچنان زنده می‌ماند. کولبری نباید به‌عنوان یک شغل رسمی پذیرفته شود، بلکه باید به دنبال ریشه‌کنی آن بود.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.