صاحبنظران در مراسم رونمایی کتاب روایت همایون انتشارات «شرق»، به بررسی دیدگاههای محمدعلی همایونکاتوزیان درباره مسئله توسعه در ایران پرداختند
توسعه به روایت فیلسوف اقتصاد
«وقتی در سال 1372 نخستین چاپ فارسی کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» نوشته دکتر محمدعلی همایونکاتوزیان منتشر شد، در جوامع علمی و دانشگاهی ایران رخدادی مهم جلوه کرد و مورد استقبال قرار گرفت. در ایران بعد از انقلاب، گستره و عمق تبیینی علوم اجتماعی بهشدت تحلیل رفته بود و فضای دهه اول پس از انقلاب نیز نیاز به چنین تحلیلهایی را منعکس نمیکرد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: «وقتی در سال 1372 نخستین چاپ فارسی کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» نوشته دکتر محمدعلی همایونکاتوزیان منتشر شد، در جوامع علمی و دانشگاهی ایران رخدادی مهم جلوه کرد و مورد استقبال قرار گرفت. در ایران بعد از انقلاب، گستره و عمق تبیینی علوم اجتماعی بهشدت تحلیل رفته بود و فضای دهه اول پس از انقلاب نیز نیاز به چنین تحلیلهایی را منعکس نمیکرد.
در واقع نگاههای انقلابی و ایدئولوژیک همراه با آرمان اسلامیسازی علوم انسانی، انگیزه و زمینه را برای اندیشه و نظریهپردازی درباره مسائل سیاسی و اجتماعی منتفی کرده بود و حتی به دستاوردهای علم اقتصاد نیز به دیده تردید نگریسته میشد. بنابراین در شرایطی که دستکم برای یک دهه همهچیز در نظام دانشگاهی ایران متوقف بود، انتشار یک کتاب تحلیلی نوآورانه در ایران از یک متفکر برجسته حوزه جامعهشناسی تاریخی ایران که در تحلیلی میانرشتهای به این مسئله پرداخته است، کاری بدیع و تحولآفرین تلقی میشد». این چکیدهای از پیشگفتار کتاب روایت همایون از مسئله توسعه در ایران و از سلسله کتابهای توسعه است که به همت مجموعه پویش فکری توسعه تهیه و تدوین میشود و تحلیل اندیشمندان ایرانی را درباره مسئله توسعه در ایران روایت میکند. در نشست رونمایی این کتاب که به میزبانی مؤسسه دین و اقتصاد برگزار شد، صاحبنظران به بررسی این کتاب پرداختند.
رابطه پیچیده سنت و تجدد و نسبت آن با توسعه
عباس حاتمی، نویسنده کتاب روایت همایون، در نشست رونمایی این کتاب درباره نگاه همایونکاتوزیان به مسئله توسعه در ایران، به رابطه پیچیده سنت و تجدد اشاره میکند و توضیح میدهد: «وقتی گفته میشود سنتها را تجددآمیز کرده و ادغام کنیم، این موضوع از آن نظر طرح میشود که بسیاری از سنتهایی که درباره آنها صحبت میکنیم، ممکن است اساسا با تجدد بهشدت ناسازگار باشند. مسئله این است که چگونه در حوزه آموزش در این زمینه صحبت کنیم و در اینجا کار را پیش ببریم. پرسش این است که اگر میان این دو یک تضاد بنیانی وجود داشته باشد و اگر شما آن بخش تجدد را کنار بگذارید، اساسا دیگر چه سؤالی باقی میماند و چه پیوندی میتوان برقرار کرد و درباره چه موضوعی باید صحبت و تجمع کرد؟». او ادامه میدهد: «بنابراین مسئلهای که وجود دارد و باید به آن توجه شود، این است که بخشی از سنتها را که با تجدد همسو هستند، بپذیریم. این موضوع تا حد زیادی نیز به زمینه فرهنگی بازمیگردد. بسیاری از جوامعی که در مسیر تجدد به سنت پایبند هستند، مانند ژاپن، دارای سنتهایی هستند که واجد میزان درخور توجهی از انعطاف هستند تا بتوانند تجدد را بپذیرند.
تأکید بسیاری از جوامع نیز بر این است که زمینه فرهنگی آنها سنتهایی دارد که امکان ادغام با تجدد را ندارند؛ بنابراین نمیتوان بهطور کلی حکم صادر کرد درباره اینکه میان سنت و تجدد چه نسبتی ایجاد میشود». به گفته حاتمی، «باز نگاه کنید، مرحوم بازرگان معتقد بود در مسیر توسعه میخواهم سنت و تجدد را با هم ترکیب کنم؛ این دو خیلی هم متضاد نیستند. نتیجه چه شد؟ و باز تأکید میکنم توسعه، توسعه است؛ چه با سنت و چه با تجدد. ما برای پیوند میان سنت و تجدد نیازمند نگاهی دقیقتر هستیم تا این رابطه را روشنتر بررسی کنیم. این موضوع نیز بسیار مهم است؛ زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم، در جامعهای زندگی میکنیم که حداقل تا اینجا، این رابطه سنت مشخص نشده است و در فرایند تجدد دچار چالشها و درگیریهایی هستیم. به نظر من هنوز نتوانستهایم این بخش از سنت را دستهبندی و شناسایی کنیم».
آگاهی اجتماعی نسبت به رابطه رادیکالیسم و آشوب
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی هم در این نشست تأکید میکند که برای درک دقیق دیدگاههای همایونکاتوزیان، مراجعه به نسخه انگلیسی کتاب ضروری است، بهویژه در بخش اقتصاد سیاسی؛ چراکه هنگام انتشار ترجمه فارسی در سال ۱۳۶۴، جامعه ایران با نظریههای نوین این حوزه آشنا نبود. او به تجربهای در دوران دانشجویی اشاره میکند و میگوید: «بهعنوان مثال در سمیناری، پروفسور هاشم پسران درباره رانتجویی سخن گفته بود، درحالیکه حتی برخی استادان ایرانی هنوز شناخت کافی از مفهوم رانت نداشتند». سعیدی ادامه میدهد: «در آن جلسه من شاهد بودم که حتی آقای دکتر نیز از خودِ مسئله رانت اطلاع چندانی نداشتند.
بعدا ایشان میگفتند که آقای مهدوی نخستین کسی بود که درباره رانت یک مقاله نوشته و نفر دوم خودِ ایشان هستند که چارچوب نظری اقتصاد سیاسی نفت را ارائه دادهاند. اگر چارچوب نظری نفت را خوانده باشید، میدانید که یک بُعد اجتماعی کاملا مشخص در آن وجود دارد؛ یعنی رابطه نفع طبقات اجتماعی و تمایز نفت بهعنوان یک منبع طبیعی. اما به هر صورت، این موضوع اهمیت زیادی دارد که به دو کار توجه کنیم: یکی اثر آقای دکتر اشرف، یعنی همان کتاب «موانع سرمایهگذاری در دوران قاجار» و دیگری کتاب آقای اختصاصی که از این نظر اهمیت دارد که تا آن زمان تنها اندیشههای کمونیستی یا مارکسیستی نظریه غالب در ایران بود». این کارشناس همچنین تأکید میکند: «وقتی درباره اندیشمندی صحبت میشود، باید بررسی کرد که کدام بخش از زندگی او در شکلگیری آن اندیشه تأثیر داشته است. درباره دموگرافی محلههایی که ایشان در آن رفتوآمد داشته، همچنین مشارکتهایی که در خرید ملکی یا همراهی با جلال آلاحمد داشته، مطالبی بیان شده است. ایشان درباره مدرسه البرز و افرادی که در آن مدرسه بر او تأثیر گذاشتهاند نیز سخن میگوید. به نظر من، یک نویسنده باید به این نکات توجه کند؛ زیرا این موارد بیان میکند زندگینامه چه ارزشی دارد». سعیدی میگوید: «آقای دکتر کاتوزیان خود را مقید به چارچوبهای رایج میانرشتهای که ما به آنها مینگریم، نمیداند. از همه مهمتر، ایشان تاریخ ایران را بررسی کرده و سپس نظریهای ارائه داده است. اینکه بگوییم او وامدار فلان مکتب است یا نهادگراست، چندان دقیق نیست؛ اگرچه ممکن است برخی عناصر اندیشهاش با نهادگرایی همخوانی داشته باشد، اما نمیتوان آن را صرفا وامگیری دانست.
هرچند باید گفت به نظر من، تا سال ۱۳۶۰ تنها دو نفر نظریه مارکسیستی رایج در روایت تاریخ ایران را به چالش کشیدند؛ یکی ایشان و دیگری دکتر اشرف. پس از آن، آقای طباطبایی و دیگران در ادامه این مسیر قرار گرفتند». سعیدی میافزاید: «نظریه کاتوزیان یک نظریه «خُرد-کلان» است و الگوی «آشوب، استبداد و خودکامگی» را در تاریخ ایران تبیین میکند. برای نمونه، از مشروطه تا ۱۳۰۴ دوره آشوب، از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۲ دوره استبداد و از ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ دوره خودکامگی رضاشاه معرفی میشود. درباره دهه ۳۰ نیز دیدگاهها متفاوت است؛ برخی آن را بحران دموکراسی میدانند و کاتوزیان آن را دوره آشوب مینامد. بهطور مشابه، از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۱ دوره استبداد تلقی میشود. این نظریه در عین کلانبودن، امکان پیشبینی روندها را نیز فراهم میکند. او توضیح میدهد: «همانطور که گفته شد، پس از انقلاب، گرایش به ساختن یک جامعه بلندمدت دیده میشود، اما این موضوع نظریه را رد نمیکند؛ زیرا نظریات علوم اجتماعی بازتابی هستند و با افزایش آگاهی جامعه، مسیرهای تاریخی تغییر میکند. مانند نظریه مارکس که ناخودآگاه به توازن میان سرمایه و کار و در نتیجه بقای نظام سرمایهداری کمک کرد».
به گفته سعیدی، «این بازتابیبودن در جامعه ایران هم دیده میشود؛ ارجاعات گسترده به نظریه کاتوزیان نوعی آگاهی عمومی ایجاد کرده که اقدامات رادیکال میتوانند دوباره به آشوب منجر شوند. در نظام سیاسی هم این آگاهی به وجود آمده که گشایش ناگهانی میتواند دوره آشوب ایجاد کند. در نتیجه، هم جامعه و هم حکومت حساسیت بیشتری درباره پیامدهای رادیکالیسم پیدا کردهاند».
اهمیت تحلیل میان رشتهای کاتوزیان از توسعه
در ادامه این نشست علی جعفریشهرستانی، کارشناس اقتصاد میگوید: «پس از فروپاشی ایدئولوژیک نظام شوروی پس از استالین، نخستین اندیشمندی که از چارچوب «جامعه آسیایی» مارکس برای توضیح توسعهنیافتگی جوامع شرقی استفاده کرد، نویسندهای بود که کتاب استبداد شرقی را در سال ۱۹۵۷ منتشر کرد. این تحول نظری باعث شد متفکران حوزه توسعهنیافتگی ایران نیز از همین الگو بهره بگیرند. ازجمله خانم لمبتون در کتاب مالک و زارع در ایران به تحولنیافتن ابزارهای تولید و نبود نظام طبقاتی پایدار اشاره کرد؛ هرچند به صورت محدود». این مسیر با بومیسازیهای دکتر اشرف و سپس در کاملترین شکل آن با نظریهپردازی دکتر کاتوزیان ادامه یافت». او در ادامه میگوید: «به گمان من، کاتوزیان با دقت، انسجام نظری و احاطه بر تاریخ و ادبیات ایران، چارچوب «جامعه آسیایی» مارکس را در سطحی نوآورانه بازسازی و در قالب نظریه «جامعه کوتاهمدت» یا «جامعه کلنگی» تبیین کرد. او نشان داد که شبهمدرنیسم در تاریخ ایران همواره در چرخهای از استبداد و هرجومرج بازتولید شده و این الگو با شواهد تاریخی متعدد قابل اثبات است».
به گفته این کارشناس، «کاتوزیان همچنین توجه ویژهای به ادبیات داشت و آن را نه صرفا یک هنر، بلکه بخشی از شواهد تاریخی و اجتماعی قابل استناد میدانست؛ همان دیدگاهی که استاد رضاقلی نیز بر آن تأکید داشت و در کنار این مسیر، دستگاههای نظری دیگری نیز در ایران به کار گرفته شد؛ ازجمله چارچوب نژاد در کتاب آزادی نافرجام که حاصل مطالعات اقتصاد سیاسی بود. بهنظر میرسد پس از این آثار، ضرورت تجهیز پژوهش تاریخی به نظریههای دقیق و چندوجهی بیشتر روشن شد». به گفته جعفریشهرستانی، «در حوزه اقتصاد سیاسی نیز دو مطالعه جدی وجود دارد که میتواند نقش مهمی در تکمیل این مباحث داشته باشد. کار آقای دکتر کاتوزیان را نمیتوان صرفا از منظر اندیشه نهادی بررسی کرد؛ اگرچه رگههایی از نگاه نهادی در آثار ایشان مشاهده میشود. به نظر من، دو اثر مهم در حوزه اندیشه نهادی وجود دارد که به مسئله توسعه مرتبط است. یکی از این آثار، مقالهای است که تحت عنوان «نقش توسعه» منتشر شده و به فارسی نیز در کتاب «نهادها و توسعه» ترجمه شده است. در این مقاله، در واقع چرخهای از تأثیر متقابل نهادهای سیاسی و اقتصادی بر یکدیگر ترسیم شده است».
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی تأکید میکند: «بهطور خلاصه، در این چارچوب، نهادهای سیاسی در دوره حاضر، قدرت سیاسی رسمی را میسازند؛ این قدرت سیاسی، عملکرد اقتصادی را شکل میدهد و موازی با آن، نهادهای رسمی در دوره بعدی شکل میگیرند. در بررسیهای انجامشده آمده است که این چارچوب، وابستگی به مسیر طیشده را از طریق دو مکانیسم توضیح میدهد و سؤال اصلی این است که اگر از این چرخه خارج شویم، چه نتایجی حاصل میشود. در واقع، این وابستگی به مسیر طیشده یا تجارب گذشته مورد بررسی قرار میگیرد». جعفریشهرستانی همچنین میگوید: «با این رویکرد، این سؤال مطرح میشود که اصلاحات موفق چه زمانی رخ میدهد؟ شواهد تاریخی نشان میدهد که تغییر نهادهای اقتصادی اتفاق افتاده، اما منجر به اصلاحات پایدار نشده است. در این مقاله، این موضوع بهعنوان «اثر الهی ساختار قدرت» معرفی شده است؛ به این معنا که تغییر در ساختار رسمی مانع از اصلاحات میشود. همچنین، در چارچوبی که به آن «قانون الیگارشی» گفته میشود، تغییر قدرت سیاسی رسمی نیز غالبا منجر به اصلاحات نمیشود و ناکامی برخی انقلابها در این زمینه مثال زده شده است».
او ادامه میدهد: «به نظر من، این دستگاه نظری کمک میکند ذهنیت ما نسبت به نظریات کاتوزیان درباره جامعه کوتاهمدت و چرایی رخندادن تغییر را بهتر درک کنیم. البته آقای عجماوغلو و رابینسون در این چارچوب، راه خروجی برای اصلاحات ترسیم نکرده و میگویند مسیر توسعه یگانه است؛ یعنی نمیتوان به صراحت گفت چه اصلاحاتی موفق خواهند بود. این موضوع در نظریه بلندمدت کاتوزیان نیز وارد شده است. ایشان در کتاب و گفتوگوهای دیگر اشاره میکنند که توصیف گذشته به معنای پیشبینی قطعی آینده نیست. برای مثال، ایشان از انقلاب مشروطه، تحولات عصر حاضر و تحولات انقلاب اطلاعات یاد میکند». این اقتصاددان تأکید میکند: «به نظر من، این موضوع ممکن است دقیقتر در قالب نظریه داگلاس نورث، تحت عنوان «نظمهای اجتماعی»، دیده شود.
نورث جوامع را از منظر مسئله توسعه در دو قالب بررسی میکند؛ «نظم طبیعی محدود» و «نظم دسترسی باز». نظم دسترسی محدود خود در سه حالت دستهبندی میشود و برای گذار از این حالت به نظم دسترسی باز، سه شرط یا پیششرط تعیین میشود. این رویکرد در واقع رهیافتی برای خروج از چرخهای است که آقای کاتوزیان نیز به آن تأکید دارد و به ما الگویی ارائه میکند؛ اگرچه ایشان در آثار خود به تفصیل به آن نپرداختهاند و پشتیبانی از سازمانها، استمرار آنها و کنترل متمرکز خشونت از نکات مهم این الگو است».
فقر تفکر گرفتاری توسعه
فرشاد مومنی، اقتصاددان، در پایان این نشست میگوید: «واقعیت آن است که ما با گرفتاری بزرگی مواجه هستیم؛ این گرفتاری ناشی از آن است که انرژی و منابع فکری مورد نیاز برای فهم اوضاع و احوال و تحلیل برونرفت از بحرانها، بسیار کمتر از حد لازم صرف شده است. بنابراین، هرکس در این مسیر گام برمیدارد، شایسته تقدیر و سپاس است، حتی اگر بخش بزرگی از دیدگاهها و نقدها بدون توجه کامل بررسی شود. برای نمونه، کتاب اقتصاد ایران در دوران جمهوری اسلامی نوشته جهانگیر آموزگار، ادعای بزرگی را مطرح کرده است». مومنی میافزاید: «او مدعی است اداره اقتصاد ایران در دوره پهلوی بدون مشکل بوده و تمامی ظرفیتها و جهتگیریهای لازم برای توسعه را داشته است و صرفا رویکرد سرکوب سیاسی رژیم پهلوی موجب شده تا دستاوردهای توسعه اقتصادی از بین برود. به نظر او، اگر محمدرضا شاه و رژیمش این مشکلات را برطرف میکردند، ایران میتوانست به توسعه دست یابد».
این اقتصاددان همچنین توضیح میدهد: «در بخش دوم کتاب، آموزگار ادعا میکند که در ۱۰ سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارنامه اداره اقتصاد ایران بسیار آبرومند بوده است، اما این موفقیت هیچ ربطی به عملکرد حکومت نداشته و صرفا نتیجه سرمایههای عظیم بهجامانده از دولت پهلوی بوده است. در بخش سوم، کتاب بهشدت به مدیریت اقتصادی پس از جنگ حمله میکند و مدعی است سیاستهای اتخاذشده، دقیقا همان اقداماتی بوده که از محمدرضاشاه تقلید شده است». مومنی توضیح میدهد: «شدت تعصب و پافشاری آموزگار به حدی بود که حتی مستندات برنامههای پنجم و ششم که در دوره پهلوی توسط سازمان برنامه تهیه شده بود، توسط او پذیرفته نشد و ادعای خود را بهشدت مورد تأکید قرار داد». این اقتصاددان در ادامه تأکید میکند: «ما در شناخت اقتصاد ایران به میزان قابل توجهی فقیر هستیم و بر همین اساس، مؤکدا توصیه شده که کتاب مورد نظر حتما منتشر شود.
همچنین پیشنهاد شد که به خاطر شأن علمی نویسنده، عبارتهای بسیار رکیک و عصبی حذف شوند و آنجاهایی که ادعاهای غیرمتعارف مطرح شده و حتی با مستندات برنامههای چهارم، پنجم و ششم دوره پهلوی مغایرت دارد، در پاورقی ذکر شود. در چنین بستر علمی و فقیر از نظر منابع و شناخت، فردی با استانداردهای آقای دکتر کاتوزیان ظاهر شده است». مومنی میگوید: «در این کتاب و مجموعه آثار ایشان، هیچ ادعایی درباره توسعه مطرح نشده، بلکه تلاش شده است تا رفتارها و منطقهایی که به نظر ایشان حیاتی و تکرارشونده هستند، در معرض دید و قضاوت ایرانیان قرار گیرد. در این زمینه، کار ایشان بسیار درخشان و خدماتش کمنظیر است. بنابراین، استفاده از تعابیری انتقادی برای توصیف نقصها، نباید موجب نادیدهگرفتن خدمات بیبدیل او شود». او همچنین میگوید: «درخصوص سازوکارهای برونرفت از بنبست توسعهنیافتگی، ممکن است این کتاب ارائهای شستهرفته نداشته باشد، اما یکی از ویژگیهای ممتاز ایشان، اهل گفتوگو بودن و صبوری در پاسخ به نقدهاست؛ یعنی هر آنچه در بحثها مطرح میشود، با دقت مطرح میکند و در همان چارچوب خود پاسخ میدهد». او میافزاید: «هر زمان که کاتوزیان در مورد اقتصاد سخن گفته، سخنانی علمی و مستدل ارائه کرده است؛ زیرا او قبل از آنکه یک اقتصاددان یا مورخ باشد، یک فیلسوف علم اقتصاد است و نگاه او به مسائل اقتصادی همواره با چارچوب تحلیلی و فلسفی همراه بوده است».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.