ناتور دشت و دشتی پر از کمگویی در قصه
در فیلم «ناتور دشت» تا مخاطب به خود بیاید و شروع به نگاهکردن موبایلش کند یا اینکه با صدای چیپس و پفک، دیگران را آزرده کند؛ با اصل داستان مواجه میشود. داستانی که الهامگرفته از رویدادی واقعی است در کلاله گلستان.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
ابراهیم عمران
در فیلم «ناتور دشت» تا مخاطب به خود بیاید و شروع به نگاهکردن موبایلش کند یا اینکه با صدای چیپس و پفک، دیگران را آزرده کند؛ با اصل داستان مواجه میشود. داستانی که الهامگرفته از رویدادی واقعی است در کلاله گلستان. و این واژه «الهام» بیشک خبر از آن میدهد که خردهپیرنگهایی در قصه نهایی وجود خواهد داشت. و فیلم بر همین نگره خط داستانیاش مشخص میشود. فیلم هرچند روال منطقی و متقنی دارد و بسیار هم شریف است، ولی کمی خست در چرایی گذشته افراد دارد. و این نبود بکگراند مناسب در قصه، سببساز پرسشهایی در ذهن مخاطب میشود.
فیلم با نماهای درست و موسیقی تأثیرگذار پیش میرود و این انتظار را دارد که مخاطب نیز چنین روندی را در ذهن بپروراند. قصه از جایی ضربه میخورد که چرایی رفتارهای هیستریک آیهان با بازی همیشه خوب میرسعید مولویان برای تماشاگر آشکار نمیشود. قصه دلدادگیاش به زنی که صاحب دختری است و همسر سابق در ازای حضانتش، اجازه عرفی ازدواج را به او نمیدهد، مخاطب درک نمیکند. اینکه در جغرافیای سنتیای فیلم روایت میشود، هم دلیل این عدم دانستنها نمیشود. قصه اگر بر سر فقر و نداری است که آیهان دست به دزدیدن یسنا دخترک کوچک فیلم میزند؛ به حتم پس و پیش معقولی طلب میکند. اینکه شاید قاچاقچیان انسان دستوردهنده و زمینهساز این دزدی باشند، آنهم با چند پلان از علی مصفا که نقش واسطه این دزدی را ایفا میکند، نیازمند واکاوی بیشتری است. باز هم تأکید میشود، چون ریتم روایی و تصویری فیلم کمی درست است، مخاطب صبورانهتر به ادامه کار امید میبندد. وگرنه پرسشها از همان آغاز در ذهن تماشاگر نقش بسته است. احمد پیران که هادی حجازیفر مانند نقشهایش طی این سالها چیزی به آن اضافه نمیکند، ناتور و محیطبان بازنشسته قدیمی منطقه است و بالمآل از آبرو و جایگاه ویژهای نزد اهالی برخوردار است. ولی گویا او نیز رازهایی با خود حمل میکند.
اینکه در شبی مهآلود و به اشتباه تیری به پای پدر یسنای گمشده شلیک میکند و اهالی از آن خبر ندارند، آنچنان نمیتواند دلیل خاصی بر حلم و صبرش تعبیر شود یا اینکه در سکانس بگومگو با همکار سابق (سعید آقاخانی) مشخص میشود این راز از اهمیت بالایی برخوردار است، هم دلیل نمیشود که سیر اصلی داستان با آن مرتبط باشد. اصل قصه امر دیگری است و این خردهپیرنگها کمکی به آن نمیکند. جز آنکه کارگردان بخواهد قصه ناتور دشتی را بیان کند که امر دیگری است.
«ناتور دشت» همانگونه که ذکر شد، فیلم سرراستی است و شاید این سیر مستقیم سبب شده که سازندگان اثر فکر کنند مخاطب نیز باید به این خط مستقیم عادت کند. غافل از آنکه دادن اطلاعات از پیشینه شخصیتها از اصول لازم یک فیلمنامه است. حال این واگویی در هر مرحلهای از فیلم صورت گیرد، شاید به سلیقه و تشخیص فیلمنامهنویس برگردد. مخاطب در کل درگیر قصه گمشدن دخترک است و نمیداند آیهان کارگر سابقا معتاد و حالیه مورد اعتماد احمد پیران، چرا باید دست به چنین کاری بزند. بابت کمک به زنی که پنهانی عقدش کرده یا یاریرساندن به پدرزن آیندهاش که بدهی دارد؟
این کمگویی در داستان و در حد چند دیالوگ مبهم، کمکی به شناخت بهتر مخاطب از کاراکترهای موجود نمیدهد. زیرا با این تعاریف محدود، اصولا مخاطب درگیر شخصیتها نمیشود. هرچند زیرکی کارگردان استفاده از بازیگرانی است که تماشاگر در لحظه در پی آشنازدایی از نقشهای گذشتهشان میرود. اردشیر رستمی در شمایل یک روحانی منطقه و عاقد و علی مصفا هم در شخصیت یک خلافکار که متأسفانه خوب از آب درنیامد، زیرا اصولا میمیک صورت مصفا با همه گریمها و تراشیدن ریش و گذاشتن کلاه ترکمنی، به چنین شخصیتهای مرموزی نمیخورد. «ناتور دشت» حتی در میان نامهایی بود که برای نمایندگی از ایران به اسکار دیده شده بود، ولی بهراستی این فیلم چه المانهایی داشت که حتی در میان نامزدها قرار گرفته بود.
کم نبودند و نیستند فیلمها و سریالهایی که از امر واقعی استفاده کرده بودند، در ساختهشدن اثری جاندار. ولی متأسفانه با همه توجهی که به کارکرد سالم و بجای شبکههای اجتماعی در این فیلم شد، داستانهای بعد گمشدن دخترک چنگی به دل نزد. ولی این پتانسیل را داشت که مخاطب را تا انتها با خود همراه کند و این کم هنری نیست؛ که البته این همراهی و صبوری تماشاگر از آن روی بود که منتظر پاسخهایی از جانب نویسندگان مانده بود که با ریختن بتونهای سیمانی بر روی قنات، این دانستنها نیز خشک شد و پایانی پرسشگونه برای مخاطب به یادگار نهاد. آنسان که پریدن و پراندن پرندگان شکارشده از خانه همکار سابق احمد پیران نیز جز قابی زیبا، کمکی به این پرسشها نکرده بود.
شاید کارگردان در خردهروایتهایی که سببساز این دزدی شد، کمی به اشتباه رفت و اگر تمرکز بیشتر بر شخصیت کلافه آیهان میکرد، سیر داستان منطق منظمتری میگرفت. «ناتور دشت» با همه کارگردانی درست صحنه و با باگهای زیاد ذهنی، بهعنوان فیلمی مانا از سویه داستانگویی در ذهن مخاطب، آنچنان ماندگار نخواهد شد و ماندگاریاش در همان سالن سینما پایان مییابد، آنهم برای کارگردانی که بارزه اصلیاش قصهگویی است که در فیلم «بیستویک روز بعد» بهخوبی نماینده
این گونه سینما بود... .
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.