|

از تجربه تاریخی تا بازتعریف سیاست خارجی

در جهانی که ساختار قدرت به‌ طور فزاینده‌ای پیچیده، چندلایه و چندقطبی شده است، دیپلماسی دیگر صرفا ابزاری مکمل جنگ یا گفت‌وگوی‌های رسمی میان دولت‌ها نیست؛ بلکه به‌ عنوان یکی از ارکان بنیادین سیاست خارجی، نقشی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به رفتار دولت‌ها، تنظیم روابط و تأمین منافع ملی ایفا می‌کند.

از تجربه تاریخی تا بازتعریف سیاست خارجی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محسن شریف‌خدائی   -    تحلیلگر روابط بین‌الملل

 

در جهانی که ساختار قدرت به‌ طور فزاینده‌ای پیچیده، چندلایه و چندقطبی شده است، دیپلماسی دیگر صرفا ابزاری مکمل جنگ یا گفت‌وگوی‌های رسمی میان دولت‌ها نیست؛ بلکه به‌ عنوان یکی از ارکان بنیادین سیاست خارجی، نقشی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به رفتار دولت‌ها، تنظیم روابط و تأمین منافع ملی ایفا می‌کند. دیپلماسی هوشمند، به‌جای واکنش‌گرایی منفعل، بر کنش‌گرایی هدفمند، پیش‌بینی‌پذیری راهبردی و مدیریت فعال منافع کشور استوار است. این نوع دیپلماسی، نه در تقابل با قدرت سخت، بلکه در تعامل و هم‌افزایی با آن، مسیرهایی برای تثبیت جایگاه کشورها می‌گشاید و امکان نقش‌آفرینی مؤثر در عرصه جهانی را فراهم می‌کند.

تاریخ دیپلماسی نشان می‌دهد گفت‌وگو، چانه‌زنی و سازوکارهای نرم، گاه مؤثرتر از قدرت سخت عمل کرده‌اند. از بیزانس و ونیز تا فرانسه و امپراتوری هابسبورگ، کشورهایی که دیپلماسی را به‌ عنوان ابزار راهبردی درک کرده‌اند، توانسته‌اند اتحادها را بازتعریف و بحران‌ها را مهار و مدیریت کنند. در کتاب «دیپلماسی قدرت‌های بزرگ» اثر «اِی. وس میچل»، نمونه‌هایی چون «ونزل کائونیتس» در اتریش برجسته شده‌اند. کسی که با اصلاح ساختار دیپلماتیک و اتحاد با دشمن دیرینه -فرانسه- موازنه قدرت در اروپا را به نفع امپراتوری هابسبورگ تغییر داد. میچل، دیپلماسی را «برادر کوچک راهبرد» می‌نامد؛ هنری برای شناسایی منافع بنیادین دولت و یافتن راه‌هایی برای دفاع، پیشبرد یا خریدن زمان.

در چهار دهه گذشته، چین با اتخاذ سیاست «درهای باز» و تمرکز بر دیپلماسی اقتصادی، توانسته است بدون درگیری نظامی، به دومین قدرت‌ اقتصادی جهان تبدیل شود. ابتکار «کمربند و جاده» نماد این رویکرد است؛ پروژه‌ای که صدها طرح زیرساختی را در آسیا، آفریقا و اروپا شامل می‌شود. چین با استفاده از ابزارهایی چون وام‌های توسعه‌ای، توافق‌نامه‌های تجاری و نفوذ در نهادهای بین‌المللی، توانسته است نفوذ ژئوپلیتیکی خود را گسترش دهد. این کشور نشان داده که دیپلماسی اقتصادی می‌تواند جایگزینی مؤثر برای قدرت سخت باشد و در عین حال، تصویر بین‌المللی خود را به‌ عنوان بازیگری توسعه‌محور تثبیت کند.

در کنار چین، کشورهایی چون فرانسه، آلمان، ژاپن، هند و ترکیه نیز با سرمایه‌گذاری در شبکه‌های دیپلماتیک، توانسته‌اند نفوذ خود را در عرصه بین‌المللی تثبیت کنند. فرانسه با سابقه تاریخی در دیپلماسی و حضور فعال در آفریقا و خاورمیانه، هند با سیاست «همسایگی اول» از سوی ناراندرا مودی و گسترش نمایندگی‌های دیپلماتیک و ترکیه با دیپلماسی چندوجهی در بحران‌های منطقه‌ای، همگی نشان داده‌اند که دیپلماسی فعال می‌تواند جایگاه کشورها را در جهان ارتقا دهد. این کشورها با تمرکز و بهره‌گیری از قدرت نرم، توانسته‌اند در معادلات جهانی نقش‌آفرینی کنند، بی‌آنکه الزاما به قدرت سخت تکیه زنند.

در دولت دوم «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور ایالات متحده، سیاست خارجی این کشور شاهد تحولی بنیادین و بحث‌برانگیز شده است؛ تحولی که بسیاری آن را تلاشی برای بازتعریف نقش آمریکا در جهان و عبور از سنت‌های دیرینه دیپلماسی لیبرال می‌دانند. در قلب این تحول، وزارت امور خارجه ایالات متحده قرار دارد؛ نهادی که به‌ عنوان ستون فقرات دیپلماسی آمریکا شناخته می‌شود، اما اکنون با کاهش بودجه، تعدیل نیرو و تعطیلی ده‌ها نمایندگی دیپلماتیک در سراسر جهان مواجه است.

ترامپ و تیم سیاست خارجی‌اش، از جمله «مارکو روبیو»، سناتور سابق جمهوری‌خواه که وزیر خارجه است، معتقدند که وزارت خارجه در دهه‌های گذشته بیش از حد درگیر ارزش‌گرایی، مداخله‌گری اخلاقی و وابستگی به نهادهای چندجانبه مانند سازمان ملل و اتحادیه اروپا بوده است. از نگاه آنان، دیپلماسی باید در خدمت معامله‌گری، امنیت ملی و جذب سرمایه‌گذاری باشد، نه در خدمت آرمان‌گرایی یا ترویج دموکراسی. در همین راستا، کمک‌های خارجی تا ۷۵ درصد کاهش یافته‌اند و تمرکز بر توافق‌های دوجانبه، اولویت یافته است.

این رویکرد در داخل آمریکا با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو شده است. برخی محافظه‌کاران آن را بازگشت به واقع‌گرایی و منافع ملی می‌دانند، در حالی که دیپلمات‌های حرفه‌ای، کارشناسان روابط بین‌الملل و بسیاری از اعضای کنگره، آن را تضعیف زیرساخت دیپلماتیک کشور و تهدیدی برای جایگاه جهانی آمریکا تلقی می‌کنند. «انجمن خدمات خارجی آمریکا» (AFSA)، که نماینده دیپلمات‌های حرفه‌ای وزارت خارجه است، هشدار داده که کاهش ظرفیت انسانی و مالی این نهاد، توان چانه‌زنی واشنگتن را در بحران‌های جهانی به‌شدت کاهش خواهد داد.

در سطح بین‌المللی نیز، این تحول با واکنش ‌هایی همراه بوده است. متحدان سنتی آمریکا، از جمله کشورهای عضو اتحادیه اروپا، از کاهش تعاملات دیپلماتیک و تمرکز بیش از حد بر منافع تجاری از سوی واشنگتن ابراز نگرانی کرده‌اند. در مقابل، رقبایی چون چین و روسیه، با دیپلماسی فعال و سرمایه‌گذاری در کشورهای در حال توسعه، درحال پرکردن خلأ ناشی از عقب‌نشینی آمریکا هستند.

اما آیا این رویکرد می‌تواند موفق باشد؟ پاسخ به این پرسش به چند عامل بستگی دارد. تحلیلگران معتقدند اگر دولت ترامپ بتواند ساختار وزارت خارجه را بازسازی کند بدون آنکه آن را تضعیف کند و اگر همراهانش بتوانند این تحول را با راهبردی منسجم هدایت کنند، شاید این رویکرد به موفقیت برسد؛ به‌ویژه در جذب سرمایه‌گذاری، کاهش هزینه‌های خارجی و تمرکز بر توافق‌های دوجانبه. اما اگر این تغییرات منجر به تضعیف ظرفیت دیپلماتیک، کاهش نفوذ جهانی و انزوای راهبردی واشنگتن شوند، پیامدهای آن می‌تواند بلندمدت و زیان‌بار باشد.

در این میان، دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران از ابتدا با رویکردی ایدئولوژیک آغاز شد، اما در دهه‌های اخیر، تلاش‌هایی برای واقع‌گرایی نیز به عمل آمده است. موفقیت‌هایی چون توافق هسته‌ای برجام، حضور در سازمان‌های منطقه‌ای و گسترش روابط با کشورهای محور شرق و همسایه از جمله دستاوردهای دیپلماتیک ایران‌اند. با این حال، ناکامی‌هایی چون خروج یکجانبه آمریکا از برجام، انزوای منطقه‌ای و ناتوانی در بهره‌برداری اقتصادی از توافقات، نشان‌دهنده چالش‌های ساختاری در سیاست خارجی ایران است. عدم توازن میان مؤلفه‌های قدرت، یکی از عوامل اصلی این ناکامی‌ها بوده است. در بسیاری از موارد، پیام‌های متناقض میان نهادهای تصمیم‌گیر، مانع از شکل‌گیری تصویری منسجم از سیاست خارجی ایران شده‌اند.

در جهانی چندلایه، پیچیده و چندوجهی فقط کشورهایی می‌توانند در عرصه بین‌الملل نقش‌آفرین باشند که دیپلماسی را نه به‌ عنوان ابزار فرعی، بلکه به‌ عنوان ستون اصلی سیاست خارجی درک و تقویت کنند. تعادل میان قدرت سخت و قدرت نرم، بازتعریف نقش وزارت خارجه، افزایش ظرفیت دیپلماتیک و اهمیت به جایگاه دیپلماسی اقتصادی و فرهنگی، از جمله راهکارهایی هستند که می‌توانند سیاست خارجی کشورها را از واکنش‌گرایی به کنش‌گرایی سوق دهند. دیپلماسی هوشمند، نه‌فقط هنر گفت‌وگو، بلکه راهبردی برای توسعه و ساختن آینده است؛ آینده‌ای که در آن، قدرت چندوجهی در همه ابعاد تأثیرگذار خواهد بود.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.