|

«شرق» از سیاست مبهم مسکو در میانه مناقشه ایران و اسرائیل گزارش می‌دهد

هزارتوی جنگ و سیاست روسیه

در حالی که بسیاری از ناظران پیش‌بینی می‌کردند پس از جنگ ۱۲روزه و بازگشت تحریم‌ها و قطع‌نامه‌های شورای امنیت، زمینه برای حمله مجدد اسرائیل به ایران فراهم شود، اظهارات اخیر ولادیمیر پوتین تصویر متفاوتی از تحولات ارائه می‌دهد.

هزارتوی جنگ و سیاست روسیه

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مهدی بازرگان: در حالی که بسیاری از ناظران پیش‌بینی می‌کردند پس از جنگ ۱۲روزه و بازگشت تحریم‌ها و قطع‌نامه‌های شورای امنیت، زمینه برای حمله مجدد اسرائیل به ایران فراهم شود، اظهارات اخیر ولادیمیر پوتین تصویر متفاوتی از تحولات ارائه می‌دهد. رئیس‌جمهور روسیه، پنجشنبه گذشته در دومین اجلاس روسیه و آسیای مرکزی اعلام کرد: «مسکو در تماس مستمر با تل‌آویو است». او افزود: «رهبران اسرائیل پیامی برای دوستان ایرانی ما ارسال کرده‌اند مبنی بر اینکه اسرائیل به دنبال درگیری نیست و ترجیح می‌دهد اوضاع به‌ صورت مسالمت‌آمیز و دیپلماتیک حل شود». پوتین تأکید کرد: «روسیه از هر دو طرف می‌خواهد مسیر گفت‌وگو و تعامل را برای جلوگیری از تشدید تنش‌ها در پیش بگیرند».

این در حالی است که تا پیش از این‌ روسیه نسبت به حمله دوباره اسرائیل و ایالات متحده هشدار داده بودند. کمااینکه اوسط مرداد‌ماه رویترز به نقل از منابع دیپلماتیک گزارش داده‌ که روسیه از طریق کانال‌های محرمانه پیامی ویژه به ایران ارسال کرده و نسبت به احتمال حمله نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل به خاک ایران در آینده نزدیک هشدار داده است. در این پیام، مسکو با ابراز نگرانی عمیق از تشدید کنترل‌ناپذیر تنش‌ها در منطقه، خواستار خویشتن‌داری، پرهیز از اقدامات تحریک‌آمیز و حل‌وفصل سیاسی بحران شده است.

خبرگزاری رویترز نیز پیش‌تر مدعی شده بود «حمله به تهران قریب‌الوقوع» است و تنها در انتظار صدور دستور نهایی قرار دارد. همان زمان ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه، تهدیدات مکرر علیه تأسیسات هسته‌ای ایران را «بسیار نگران‌کننده» توصیف کرده و تأکید کرد‌ این تهدیدها تحت پوشش نگرانی‌های ادعایی درباره اشاعه هسته‌ای، مشروعیتی ندارند. او یادآور شد‌ برنامه هسته‌ای ایران ماهیتی صلح‌آمیز دارد و بمباران تأسیسات هسته‌ای نباید به یک رویه عادی در روابط بین‌الملل تبدیل شود، زیرا چنین اقدامی می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری برای امنیت منطقه و جهان به همراه داشته باشد. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه هم در نشست خبری حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به خبرنگاران گفته بود: «شما هم گاه‌به‌گاه می‌نویسید و تحلیلگران سیاسی به این موضوع اشاره می‌کنند؛ تهدید حملات جدید علیه ایران همچنان وجود دارد و بنا بر گفته برخی منابع مطلع حتی در سطح عملی نیز درباره آن بحث شده است. این خود بسیار معنادار است». اواخر شهریورماه نیز، سرگئی شویگو، دبیر شورای امنیت روسیه در جریان سفر به عراق نسبت به تجاوز دوباره علیه ایران هشدار داد و تصریح کرده بود: «رویارویی دو طرف (اسرائیل و ایران)، منطقه را با جنگی جدید و گسترده مواجه می‌کند».

البته در میانه این خبرها شاهد برخی تناقض‌ها هم بودیم. در این باره و مردادماه، خبری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه روسیه پیامی فوری به ایران فرستاده و هشدار داده حمله آمریکا و اسرائیل به‌زودی آغاز می‌شود. اما بعدتر عنوان شد‌ هیچ‌گونه بیانیه رسمی یا صحبتی از سوی مقامات روسیه در تاریخ ۹ مرداد (۳۱ جولای) درباره چنین هشداری منتشر نشده است و آخرین موضع‌گیری روسیه مربوط به ۳۰ جولای ۲۰۲۵ (۸ مرداد ۱۴۰۴) است که سخنگوی وزارت خارجه روسیه صرفا نسبت به تهدیدات آمریکا و اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران ابراز نگرانی کرده بود، نه هشدار درباره حمله قریب‌الوقوع. همچنین گفته شد‌ هشدارهایی از سوی مقامات روسیه مانند پوتین و ریابکوف در ماه ژوئن ۲۰۲۵ (خرداد ۱۴۰۴) منتشر شده بود، اما هیچ‌یک به پیام فوری مورد اشاره روسیه اشاره نداشت.

 آیا می‌توان به نقل قول پوتین از اسرائیل اعتماد کرد؟

در تحلیل ادعای پوتین، جوان نوشت: «پس از توافق پایان جنگ در غزه، رئیس‌جمهور روسیه اعلام کرد که تل‌آویو به دنبال درگیری جدید نیست و این پیام را به ایران منتقل کرده است. بر اساس شواهد موجود، دست‌کم چهار دلیل منطقی وجود دارد که اسرائیل را از بازگشت به جنگ بازمی‌دارد. اول، ناتوانی اسرائیل در رسیدن به اهداف آرمانی‌اش که پیش‌تر آنها را مجبور به توافق با حماس بدون نابودی کامل آن کرد. دوم، انزوای جهانی صهیونیسم که فشار سیاسی و دیپلماتیک بی‌سابقه‌ای بر این رژیم وارد کرده است. سوم، بحران‌های داخلی اقتصادی، روانی و اجتماعی که رسانه‌های اسرائیلی به آن پرداخته‌اند و موجب کاهش توان تحمل جامعه و ارتش شده است. چهارم، احتمال پاسخ شدید ایران که فراتر از تجربه جنگ ۱۲روزه خواهد بود و هزینه‌های سنگینی برای اسرائیل به همراه دارد».

این روزنامه ادامه داد: «در ایران، اما تحلیل‌ها اغلب از شواهد موجود غفلت می‌کنند و با سوگیری، فرضیات خود را تأیید می‌کنند. واقعیت روشن است؛ توافق اخیر نشان می‌دهد‌ اسرائیل حتی با حفظ حماس بر سر میز مذاکره نشسته است؛ رویکردی که دو سال پیش تصور آن غیرممکن بود. قیام جهانی علیه صهیونیسم، تغییر جهت همدردی‌ها در آمریکا و تحریم کالاهای اسرائیلی نیز فشار مضاعف وارد کرده است. رسانه‌های داخلی اسرائیل و نهادهای مستقل بین‌المللی گزارش می‌دهند که جامعه اسرائیلی تحت فشار شدید اقتصادی و روانی قرار دارد و ارتش با کاهش روحیه و افزایش یأس مواجه است».

در مقام نتیجه‌گیری، جوان می‌گوید: «در نهایت، ایران نیز توانسته با بازسازی ظرفیت‌های خود، آمادگی برای نبرد احتمالی را افزایش دهد. این مجموعه شواهد، بدون اضافه‌کردن نظریه‌ها و فرضیات غیرضروری، نشان می‌دهد که تصمیم اسرائیل برای کنارگذاشتن سیاست جنگی خود، حداقل برای مدت زمانی طولانی‌تر از انتظار منطقی و مبتنی بر واقعیات است و پیامدهای آن برای منطقه قابل فهم است».

 بازی روسیه در میانه جنگ

در حالی که بازگشت تحریم‌ها و احیای قطع‌نامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، عملا مسیر گفت‌وگوهای ایران با اروپا و آمریکا را به بن‌بست کشانده است، فضای دیپلماتیک پیرامون پرونده هسته‌ای و امنیت منطقه‌ای در وضعیت انسداد کامل قرار دارد. در این شرایط، روسیه در موقعیتی دوگانه و تا حدی مبهم به دنبال تحقق منافعش است؛ از یک سو، کرملین سعی کرده چهره یک بازیگر مدافع ثبات، گفت‌وگو و راه‌حل‌های دیپلماتیک را از خود بروز دهد، اما از سوی دیگر، به نظر می‌رسد از تداوم این بحران و انزوای تدریجی ایران برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود بهره می‌برد.

اظهارات اخیر ولادیمیر پوتین مبنی بر اینکه اسرائیل تمایلی به درگیری مجدد با ایران ندارد و به دنبال حل‌وفصل مسالمت‌آمیز است، در نگاه نخست می‌تواند نشانه‌ای از تلاش مسکو برای کاهش تنش‌ها تلقی شود. با این حال، بسیاری از تحلیلگران معتقدند این موضع‌گیری بیش از آنکه نشانگر ابتکار واقعی روسیه برای صلح باشد، ابزاری در راستای حفظ کنترل و نفوذ کرملین بر معادلات منطقه‌ای است. روسیه با بهره‌گیری از روابط گسترده خود با هر دو طرف (ایران و اسرائیل)، می‌کوشد جایگاه خود را به‌ عنوان بازیگر محوری در مدیریت بحران‌های خاورمیانه تثبیت کند، بدون آنکه مسئولیت مستقیم در قبال حل‌وفصل واقعی مناقشات بپذیرد.

از منظر واقع‌گرایانه، روسیه از یک خاورمیانه پرتنش، اما قابل‌ مدیریت سود می‌برد. تداوم بن‌بست در مذاکرات هسته‌ای، تهران را بیش از پیش به سمت همکاری‌های اقتصادی و امنیتی با مسکو سوق‌ و امکان استفاده روسیه از ظرفیت ایران در مقابله با فشارهای غرب را افزایش می‌دهد. به همین دلیل، رویکرد روسیه نسبت به بحران ایران و اسرائیل، بیشتر بر مدیریت بحران و کنترل سطح تنش متمرکز است تا رفع ریشه‌ای آن. در مجموع، سیاست فعلی کرملین را می‌توان نوعی «میانجیگری مصلحت‌محور» توصیف کرد؛ تلاشی برای حفظ ثبات نسبی بدون پیشبرد صلح پایدار. در چنین فضایی، نه تهران از انزوای تحریم‌ها رهایی یافته و نه مسیر گفت‌وگوهای سازنده با غرب باز شده است. روسیه نیز در حالی نقش میانجی را بازی می‌کند که در عمل، از استمرار این بن‌بست به ‌عنوان ابزاری برای تحکیم جایگاه خود در نظام چندقطبی جهانی بهره می‌برد.

 محمود شوری: هر نوع درگیری نظامی در خاورمیانه، برای روسیه نه‌تنها فرصت‌ساز نیست، بلکه بحران‌آفرین است

با توجه به نکات فوق و برای بررسی دقیق‌تر سیاست روسیه در میانه تنش ایران و اسرائیل، محمود شوری، طی گپ‌وگفتش با «شرق»، نگاهی متفاوت دارد و به گفته او: «هرچند در ظاهر برخی ناظران تصور می‌کنند تنش میان ایران و اسرائیل می‌تواند به نفع روسیه تمام شود، اما در واقعیت این‌گونه نیست». معاون اندیشکده ایراس، تأکید می‌کند: «هر نوع درگیری نظامی در خاورمیانه، برای روسیه نه‌تنها فرصت‌ساز نیست، بلکه بحران‌آفرین است؛ زیرا چنین وضعیتی معادلات چندلایه روابط مسکو با تهران، تل‌آویو و غرب را پیچیده‌تر می‌کند و کرملین را در موقعیتی دشوار از حیث انتخاب و موضع‌گیری قرار می‌دهد».

تحلیلگر ارشد مسائل اوراسیا با اشاره به این نکته که گفته می‌شود «هرگاه جنگی در خاورمیانه آغاز یا تشدید می‌شود، بخشی از تمرکز جهانی از پرونده اوکراین منحرف می‌شود»، تصریح می‌کند: «این کاهش تمرکز الزاما به نفع روسیه نیست». او توضیح می‌دهد: «روس‌ها از هر درگیری تازه در منطقه، سود مستقیم نمی‌برند؛ چون پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی آن می‌تواند سطح بحران‌ها را در حوزه‌های دیگر افزایش دهد و حتی فضای تصمیم‌گیری مسکو را محدود کند».

به باور این استاد دانشگاه: «جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل و هم‌زمانی آن با فعال‌شدن مکانیسم ماشه و بازگشت برخی از قطع‌نامه‌ها علیه تهران، موجب شده است بسیاری از ناظران به‌اشتباه تصور کنند روسیه از این شرایط بهره‌مند می‌شود». اما شوری این برداشت را دارد: «آنچه در روابط ایران و غرب رخ می‌دهد الزاما تأثیر مستقیمی بر رابطه روسیه و غرب ندارد». چون به زعم او: «در گذشته شاید این دو حوزه به هم نزدیک‌تر بودند، اما امروز گسست میان روسیه و غرب چنان عمیق است که رخدادهای منطقه‌ای دیگر اثر تعیین‌کننده‌ای بر آن ندارند». کارشناس ارشد مسائل روسیه یادآور می‌شود: «مسکو در وضعیت فعلی، نه می‌تواند و نه می‌خواهد از بحران ایران و اسرائیل به عنوان ابزار فشار بر غرب استفاده کند، چراکه این درگیری‌ها قابل کنترل نیستند و می‌توانند به‌سرعت ابعاد جهانی پیدا کنند». او هشدار می‌دهد: «چنین جنگی ممکن است ایران را به سمت اتخاذ سیاست‌های تهاجمی یا حتی انتحاری سوق دهد؛ اقداماتی مانند خروج از معاهده NPT یا بازگشت به مسیر هسته‌ای پرتنش که هیچ‌کدام برای روسیه مطلوب نیستند».

به گفته تحلیلگر ارشد حوزه بین‌الملل: «یکی از دشواری‌های بزرگ کرملین در این شرایط، حفظ تعادل میان دو طرف بحران است. روسیه با اسرائیل روابط سیاسی، امنیتی و حتی نظامی خاصی دارد، به‌ویژه در پرونده سوریه و حضور نیروهای نظامی در آن کشور. در عین حال، روابطش با ایران نیز در سطحی راهبردی و ضروری تعریف شده است؛ چه از نظر همکاری‌های اقتصادی و انرژی و چه از منظر موازنه در برابر غرب». با چنین تحلیلی، شوری تأکید می‌کند: «درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل، روسیه را در موقعیتی قرار می‌دهد که هر تصمیم یا موضع‌گیری‌اش، به معنای از دست دادن یکی از دو سوی روابط است. این برای مسکو شرایطی بسیار پیچیده و پرهزینه خواهد بود». او همچنین این گزاره را رد می‌کند که «بحران، ولو به صورت کنترل‌شده در خاورمیانه می‌تواند به نفع روسیه تمام شود؛ زیرا باعث کاهش تمرکز غرب بر جنگ اوکراین خواهد شد». از نظر شوری: «چنین فرضی درک نادرستی از سازوکار روابط بین‌المللی است». معاون اندیشکده ایراس به «شرق» می‌گوید: «جنگ اوکراین به اندازه‌ای برای غرب اهمیت دارد که حتی بحران خاورمیانه نیز نمی‌تواند از شدت توجه آن بکاهد. برعکس، در چنین شرایطی ممکن است غرب با انسجام و اتحاد بیشتری عمل کند و دو بازیگر مقابل خود یعنی ایران و روسیه را هم‌زمان هدف فشار قرار دهد».

در نگاه شوری: «بحران در خاورمیانه نوعی دام سیاسی برای همه طرف‌هاست؛ نه‌تنها ایران، بلکه روسیه و حتی اسرائیل نیز در چنین وضعیتی دچار محدودیت‌های جدیدی می‌شوند». تحلیلگر ارشد حوزه اوراسیا تأکید می‌کند: «روسیه ترجیح می‌دهد این منطقه در ثبات نسبی باقی بماند تا بتواند تمرکز خود را بر اوکراین و روابط پرتنش با ناتو حفظ کند». از نگاه این کارشناس: «هر نوع بی‌ثباتی تازه در خاورمیانه، توازن سیاست خارجی مسکو را بر هم می‌زند و هزینه‌های جدیدی برای آن به همراه می‌آورد». در پایان، مفسر ارشد حوزه سیاست خارجی نتیجه می‌گیرد: «برخلاف تحلیل‌های رایج، روسیه نه در پی تشدید تنش میان ایران و اسرائیل است و نه از وقوع درگیری احتمالی استقبال می‌کند». به باور او: «سیاست روسیه در قبال بحران‌های منطقه‌ای، سیاست مدیریت از دور است، نه مداخله یا بهره‌برداری مستقیم و از این منظر، کرملین ترجیح می‌دهد روابطش با تهران و تل‌آویو را در تعادل نگه دارد و اجازه ندهد هیچ‌یک از این خطوط، به نقطه تعارض کامل برسند. چون در آن صورت، نه‌تنها توازن خاورمیانه، بلکه معادلات کلان روسیه در برابر غرب نیز به‌شدت آسیب  خواهد دید».

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.