دومین سفر رسمی ترامپ به لندن زیر سایه جنگها و نارضایتی عمومی
اتحاد قدیم، تردید امروز
ترامپ عصر سهشنبه پا به خاک بریتانیا گذاشت و روز گذشته هم مورد استقبال رسمی خاندان سلطنتی قرار گرفت. دیداری کمسابقه که با استقبال رسمی و شکوه دربار همراه بود، اما تضاد اصلی میان شکوه ظاهری و بیثباتی واقعی جهان نهفته است. این همان تضاد ماجراست: فاصله میان نمایش قدرت و تجمل در برابر بحرانهایی که هیچ مراسمی قادر به پوشاندن آن نیست.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: ترامپ عصر سهشنبه پا به خاک بریتانیا گذاشت و روز گذشته هم مورد استقبال رسمی خاندان سلطنتی قرار گرفت. دیداری کمسابقه که با استقبال رسمی و شکوه دربار همراه بود، اما تضاد اصلی میان شکوه ظاهری و بیثباتی واقعی جهان نهفته است. این همان تضاد ماجراست: فاصله میان نمایش قدرت و تجمل در برابر بحرانهایی که هیچ مراسمی قادر به پوشاندن آن نیست.
در قرن بیستم، تصویر رهبران آمریکا و بریتانیا در کنار هم نمادی از نظم قابل پیشبینی جهان بود. از نشست یالتا تا دوران جنگ سرد، اتحاد این دو دموکراسی با وجود تضاد منافع فراوان، دستکم تکیهگاهی مطمئن برای کشورهایی بود که با قحطی، جنگ یا آشوب دستوپنجه نرم میکردند. امروز اما چنین اعتمادی از میان رفته است.
دومین سفر رسمی ترامپ به بریتانیا در میانه مجموعهای از بحرانها انجام میشود: جنگ اوکراین که هر روز خونینتر میشود، حملات تازه اسرائیل در غزه، تنشهای خاورمیانه و تشدید دوقطبی داخلی در واشنگتن. این بار، تشریفات سلطنتی بهسختی میتواند تصویر رهبران را از پسِ چنین آتشی نجات دهد. ترامپ پیشتر وعده داده بود جنگ اوکراین را «در یک روز» پایان میدهد. اما پس از نشست بیحاصل آلاسکا، روسیه حملاتش را شدت بخشیده و پهپادهایش را به خاک لهستان و رومانی نیز فرستاده است. نشست آلاسکا برای بسیاری در اروپا یادآور ضعف دستگاه سیاست خارجی واشنگتن بود: تیم ترامپ با آمادگی اندک وارد شد، در حالی که کرملین با نقشهای دقیق و سلسلهای از عملیات میدانی، نشان داد توان پیشدستی و تحمیل شرایط را دارد. برای متحدان شرقی ناتو، این تجربه به معنای تلخ بازگشت به دورانی بود که در برابر مسکو احساس تنهایی میکردند.
در غزه نیز اوضاع بهشدت بحرانی است. اسرائیل در شهر غزه حملات تازهای را آغاز کرده و همزمان رهبران حماس را در قطر هدف قرار داده است؛ اقدامی که با وجود ناکامی، مذاکرات آتشبس را به خطر انداخت. این عملیات فقط سه ماه پس از بمباران ایران توسط اسرائیل انجام شد؛ اقدامی که امیدها برای توافق هستهای جدید را بر باد داد.
رهبران عرب هشدار دادهاند حمله به دوحه میتواند دستاوردهای «توافق ابراهیم» را نابود کند. همان توافقی که در دوره نخست ترامپ، نشانهای از عادیسازی روابط اسرائیل با جهان عرب به شمار میرفت. اکنون، همان دستاورد در معرض فروپاشی است.
ترامپ در این سفر با فقط ۴۰ درصد محبوبیت در آمریکا و ۲۲ درصد در بریتانیا حاضر شد. استارمر نیز در وضعیتی مشابه قرار دارد؛ فقط یکچهارم مردم بریتانیا از او حمایت میکنند. حتی پادشاه چارلز سوم، با ۵۳ درصد محبوبیت، فقط اندکی بالاتر از خط بحران قرار دارد.
این اعداد فاصله زیادی با دوران چرچیل، روزولت و جورج ششم دارند؛ رهبرانی که با اتکا به حمایت مردمی توانستند در برابر هیتلر بایستند. امروز اما ۴۴ درصد بریتانیاییها ترجیح میدادند ترامپ اصلا پا به لندن نگذارد، درحالیکه ۴۰ درصد موافق ادامه این دیدار بودند. نتیجه روشن است: استقبال عمومی، تا حدی سرد و بیروح.
سایه رسواییها
ترامپ در میانه رسواییهای مربوط به جفری اپستین قرار دارد. او با انتقاد از پایگاه رأی خود به دلیل عدم انتشار اسناد وزارت دادگستری درباره این پرونده روبهروست. شاهزاده اندرو نیز به خاطر همین ارتباط از انظار عمومی کنار گذاشته شد. در بریتانیا، سفیر این کشور در واشنگتن، پیتر ماندلسون، درست پیش از سفر ترامپ برکنار شد، چراکه ایمیلهایی در حمایت از اپستین منتشر شده بود. این رسواییها، افکار عمومی را نسبت به سفر رسمی بدبینتر کرده است.
نمایندگان پارلمان خواستار تحقیق فوری درباره نحوه انتصاب ماندلسون شدند. همانطور که امیلی تورنبری، رئیس یکی از کمیتههای مجلس عوام، گفت: «مردم حق دارند بدانند چرا در چنین موقعیتی دشوار، بدون سفیر در واشنگتن ماندهایم».
کارشناسان دانشگاه کمبریج معتقدند دوران «دیپلماسی نمایشی» به پایان رسیده است. اگر در دهه ۱۹۸۰، نشست ریگان و گورباچف جهان را پای تلویزیونها میخکوب میکرد، امروز تصاویر ترامپ در کالسکه سلطنتی شاید فقط در صفحات اینستاگرام و تیکتاک دیده شود. رسانههای اجتماعی جایگزین تلویزیونهای انحصاری شدهاند و مخاطب دیگر مجذوب نمایشهای رسمی نمیشود. امروز سیاستمداران میدانند که تسلط بر چند شبکه محدود خبری کافی نیست. آنان باید همزمان در فضای پرهیاهوی مجازی رقابت کنند؛ جایی که ویدئوهای کوتاه، شوخیهای گزنده یا حتی یک لغزش زبانی میتواند پیام اصلی نشستها را تحتالشعاع قرار دهد. همین تحول، مراسمی مانند ضیافتهای سلطنتی را به حاشیه میراند و رهبران را به جستوجوی شیوههای تازه برای رساندن پیام و جلب اعتماد وامیدارد؛ اعتمادی که روزبهروز سختتر به دست میآید.
تصمیمگیری متزلزل
بزرگترین تغییر اما خود ترامپ است. او بارها مواضع خود درباره اوکراین را تغییر داده است؛ واشنگتنپست شمارش کرده تاکنون دستکم ۱۹ بار نظر خود را عوض کرده. همین بیثباتی، بیانیهها و توافقها را بیاعتبار میکند. رهبران اروپایی نگراناند توافقهای تجاری و امنیتی با بریتانیا نیز همین سرنوشت را پیدا کند.
دیپلماتهای لندن میگویند ترامپ تصمیمها را بیشتر براساس لحظه میگیرد تا مشورت کارشناسان. حتی در مذاکرات اوکراین، او به استیو ویتکاف، یک سرمایهدار املاک نیویورک، تکیه کرده است. نتیجه؟ در نشست آلاسکا، ولادیمیر پوتین ابتکار عمل را در دست گرفت و نمایندگان آمریکا غافلگیر شدند.
تضادهای ترامپ و چارلز
ترامپ همواره شیفته خاندان سلطنتی بوده و حتی ادعا کرده ملکه فقید او را بیشتر از دیگر رؤسای جمهور دوست داشت. اما رابطه او با چارلز سوم، پادشاه جدید، پیچیدهتر است. هر دو فقط سه سال اختلاف سنی دارند، اما جهانبینیشان متفاوت است. چارلز شیفته هنر و طبیعت است؛ ترامپ مرد عملگرای بازار و معاملات.
هر دو نگاه انتقادی به وضعیت کشور خود دارند، اما شعار «عظمت دوباره» ترامپ با باور چارلز که میگوید «بریتانیا هرگز از عظمت نیفتاده» تفاوت بنیادی دارد. همچنین سبک زندگی پادشاه براساس سکوت و وقار است، در حالی که ترامپ بیپروا انتقاد میکند و دشمنانش را هدف حملات لفظی قرار میدهد. دربار بریتانیا سالها بر سنت «هرگز شکایت نکن، هرگز توضیح نده» بنا شده است، اما در کاخ سفید امروز، توضیح و گلایه بخشی از تاکتیک روزمره است. همین تضاد ارزشها، گفتوگوی خصوصی آنها را دشوار و سرشار از سوءتفاهم میکند.
در چنین شرایطی سفر دوم ترامپ به بریتانیا بیش از آنکه نمایش اتحاد باشد، آینهای از اختلافات و بحرانهاست. تشریفات رسمی نمیتواند بر واقعیتهای جهانی نقاب بزند: جنگی که ادامه دارد، رهبرانی با محبوبیت اندک و شکافی که در اتحاد دیرینه واشنگتن و لندن روزبهروز عمیقتر میشود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.