|

نگاهی به فیلم «باشو غریبه کوچک»، یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران، به بهانه موفقیت‌های اخیرش

جست‌وجو برای یافتن زبان مشترک

مدتی قبل نسخه مرمت‌شده فیلم «باشو غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی، جایزه بهترین فیلم بخش کلاسیک هشتاد‌و‌دومین جشنواره فیلم ونیز را به خود اختصاص داد.

جست‌وجو برای یافتن زبان مشترک

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مدتی قبل نسخه مرمت‌شده فیلم «باشو غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی، جایزه بهترین فیلم بخش کلاسیک هشتاد‌و‌دومین جشنواره فیلم ونیز را به خود اختصاص داد. این فیلم به کارگردانی بهرام بیضایی محصول ۱۹۸۶ که از طرف استودیو روشنا با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مرمت شده و از طرف کمپانی فرانسوی «mk2 Films» در جشنواره ونیز ارائه شد.

اما موفقیت این فیلم طی هفته‌های اخیر فقط به دریافت این جایزه خلاصه نشد. «باشو غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی در بخش کلاسیک پنجاهمین جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو به نمایش درمی‌آید. این فیلم پس از کسب جایزه بهترین فیلم مرمت‌شده در بخش کلاسیک جشنواره ونیز، در بخش کلاسیک پنجاهمین جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو حضور دارد. جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو که از جشنواره‌های الف دنیا محسوب می‌شود، امسال در جشن 50‌سالگی خود بهترین فیلم‌های کلاسیک جهان را که به‌تازگی ترمیم و بازسازی شده‌اند، برای مخاطبان خود نمایش می‌دهد.

در این بخش که از سوی رابین سیتیزن، مدیر برنامه‌ریزی جشنواره و آندریا پیکارد برنامه‌ریزی شده است، مجموعه‌ای منتخب از فیلم‌های کلاسیک تأثیرگذار از سراسر جهان انتخاب شده‌اند. این آثار برجسته که در مجموعه‌ای از فیلم‌های مرمت‌شده جدید با کیفیت 4K ارائه می‌شوند، بار دیگر به پرده بزرگ سینما بازمی‌گردند. آثاری مانند «آنیکی بوبو» (نخستین فیلم سینمایی الیویرا، ۱۹۴۲) از پرتغال، «روزها و شب‌ها در جنگل» به کارگردانی ساتیاجیت رای از هند محصول سال ۱۹۷۰، «آرواره‌ها» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ از آمریکا محصول سال ۱۹۷۵، «نادجا» به کارگردانی مایکل آلمریدا از آمریکا محصول سال ۱۹۹۴، «شعله» به کارگردانی رامش سیپی از هند محصول سال ۱۹۷۵ و «طاق» به کارگردانی تانگ شوشون از هنگ‌کنگ محصول سال ۱۹۶۸، از جمله فیلم‌های کلاسیک امسال جشنواره تورنتو هستند.

آنچه بر باشو گذشت

بهرام بیضایی استاد ادبیات، نمایش، سینما، تاریخ و اسطوره‌شناسی سال 1346پس از دو فیلم توقیف‌شده «چریکه تارا» و «مرگ یزدگرد» به پیشنهاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان «باشو غریبه‌ کوچک» را مقابل دوربین برد و پس از سال‌ها توقیف در سال 1367 در بخش کودکان و نوجوانان هفتمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و در سال 1368 به اکران عمومی رسید. این فیلم درباره پسربچه‌ای جنوبی به نام باشو است که در جریان جنگ ایران و عراق خانواده‌اش را از دست می‌دهد. او بر اثر بمباران و ناامنی، سوار یک کامیون می‌شود و سر از شمال ایران درمی‌آورد. در روستایی سرسبز در گیلان، زنی کشاورز به نام نایی (با بازی سوسن تسلیمی) او را می‌یابد و به خانه‌اش می‌برد. ماجرای توقیف چند‌ساله این فیلم همواره یکی از غم‌انگیزترین سال‌های زندگی خالقش و البته همه عوامل این فیلم سینمایی است. بهرام بیضایی در گفت‌وگویی با مجله فیلم درباره سال‌های توقیف فیلم چنین گفته: «مشکل، معمولا لطف بی‌دریغ برخی همکاران است و تیره‌بینی ازحدگذشته برخی مدیران مادرزاد که هر دو در یک جهت‌اند. کانون وقتی مشکلی در فیلم ندید، برای سنجش قابلیت فهم زبان فیلم، نمایشی آزمایشی از باشو در تالار خود کانون برای کارکنان خودش، آموزگاران، کتاب‌داران و... برگزار کرد. نمایش بسیار موفقی بود و کاش نبود.

من همان شب، سفری یک‌ماهه می‌رفتم و از راه دور شنیدم به دلیل استقبال پرشور، نمایش فیلم، شب به شب تمدید شده و جا خوردم که در شب پنجم، ناگهان متوقف شد. به من گفتند گویا یکی از همکاران، همان شب پنجم به سرپرست کانون گفته بوده نمی‌دانید بیضایی چه کلاهی سرتان گذاشته! همین. چند کلمه ساده. به گیلکی یا عربی خوزی هم نگفته بود؛ فارسی رایج و مرسوم... و تا من برگردم، بازبینی دستپاچه و مکرر گردانندگانی که خود را فریب‌خورده می‌پنداشتند، به 46 مورد تغییر رسیده بود. یادم است فهرست مشابه مرگ یزدگرد 43 مورد بود و فیلم‌نامه بدبخت روز واقعه 49 مورد که تهیه‌کننده موقت قرار بود بدهد اشخاص موجهی آن را اصلاح کنند. از سفر که رسیدم، به کانون راهم ندادند و هیچ مسئولی حاضر نشد من را ببیند. تا جایی که یادم است، اولین سطرها، وحشت بود از فیلم ضد جنگ؛ و راه‌حل: حذف هرچه به جنگ مربوط است، یعنی همه فیلم».

فیلمی که جنگ را تقدیس نمی‌کند

حسن آقا‌کریمی، تهیه‌کننده صاحب‌نام سینمای ایران، که در زمان ساخت «باشو غریبه کوچک» به ‌عنوان دستیار دوم بهرام بیضایی در این اثر حضور داشت، درباره تجربه این همکاری به «شرق» گفت: «مهم‌ترین ویژگی فیلم مسئله محکوم‌کردن جنگ است. «باشو...». جنگ را تقدیس نمی‌کند. به نظرم آقای بیضایی آگاهانه این موضوع را انتخاب کرد. ظاهرا پیشنهاد اولیه و طرح فیلم‌نامه برای خانم سوسن تسلیمی بود که البته قصه برآمده از یک کتاب روسی بود که روایتی نزدیک به قصه باشو داشت و آقای بیضایی این قصه را کاملا ایرانی کرد».

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش به نقش تأثیرگذار فیروز ملک‌زاده اشاره کرد و افزود: «آقای ملک‌زاده تلاش زیادی کرد تا آقای زرین، مدیرعامل وقت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را متقاعد کند که این فیلم ساخته شود. آقای ملک‌زاده این امکان را ایجاد کرد که بهرام بیضایی بعد از سال‌ها دوباره فیلم بسازد. آقای بیضایی آن زمان فیلم «دونده» امیر نادری را تدوین می‌کرد و بعد ساخت باشو را آغاز کرد».

آقاکریمی ادامه داد: «به هر حال بهرام بیضایی جایگاه رفیعی در ادبیات نمایشی ایران و به‌ویژه سینمای ایران دارد. با اینکه آثارش غالبا در جشنواره‌های بین‌المللی چندان دیده نشد، ولی این مسئله باعث نمی‌شود کوچک‌ترین خدشه‌ای به جایگاه رفیع او وارد شود. کار‌کردن با بهرام بیضایی بسیار لذت‌بخش بود. او برای کوچک‌ترین جزئیات پیش‌بینی می‌کرد و ایده داشت. به معنای کامل کلمه در عرصه سینما آگاهی زیادی داشت. دکوپاژ سکانس‌های روز بعد را شب قبل آماده می‌کرد و آنها را تکثیر می‌کردیم. فیلم‌بردار، صدابردار و بازیگران و هر‌کسی که روز بعد سر صحنه بود، از تمام جزئیات باخبر بود و می‌دانستند روز بعد سر صحنه چه کاری انجام می‌شود. بهرام بیضایی از هیچ چیزی کوتاه نمی‌آمد. کارکردن با او برای من تجربه ویژه‌ای بود. طبیعتا زمانی که فیلم ساخته شد، جنگ ایران و عراق ادامه داشت و به پایان نرسیده بود و به نوعی این فیلم آثار مخرب جنگ را مورد توجه قرار می‌داد. از‌ جمله آسیبی که به مرد خانواده وارد می‌شود و دستش را از دست می‌دهد. آوارگی بچه از جنوب به شمال از ‌جمله آسیب‌های جنگ بود. اما واقعیت این است که فیلم درنهایت سرود بسیار زیبایی در وحدت و همدلی ایران بود».

او در ادامه به خاطره جالبی از روزهای فیلم‌برداری این فیلم اشاره کرد و گفت: «ما در بازار شاندرمن کار می‌کردیم و خب، بازار محلی بود که حتما باید خانم تسلیمی محصولات خانگی‌اش را آنجا می‌فروخت و امکان اینکه خودمان بازار محلی بسازیم نبود. سعی کردیم از همان بازار محلی برای فیلم‌برداری استفاده کنیم. این باعث شد اخلالی در وضعیت بازار به وجود بیاید. محلی‌های آنجا اوایلش ما را تحمل می‌کردند، چون اساسا با گروه فیلم‌برداری و مسائل این‌چنینی آشنایی نداشتند، ولی وقتی از ظهر گذشت، صبرشان تمام شد و یکی از فروشندگان بازار که خیلی عصبی شده بود، یک سنگ ترازو را به سمت آقای بیضایی پرتاب کرد و شانس آوردیم به سرش نخورد، چون ممکن بود این حادثه عواقب بدی داشته باشد. خاطره دیگری که خیلی در ذهنم ماندگار شده، ارتباط همه اعضای گروه با عدنان، بازیگر جنوبی فیلم بود. گروه به او علاقه داشتند و به عدنان توجه می‌کردند. آقای بیضایی نگران بود وضعیت جسمی او به لحاظ وزنی تغییر کند. البته در فیلم ملموس نیست اما از اوایل فیلم تا اواخر عدنان کمی اضافه‌وزن آورد و چون تغذیه مناسب‌تری داشت، در فیزیکش تأثیر گذاشت و آقای بیضایی از ابتدا درباره این موضوع نگران بود اما خدا را شکر باشو فیلم ماندگاری شد».

بازیافتن زبان مهر

یاشار نورایی، منتقد صاحب‌نام سینمای ایران، درباره چرایی موفقیت «باشو غریبه کوچک» به «شرق» گفت: «درباره «باشو غریبه کوچک» سخن‌های بسیاری گفته شده و جایی من نظرهایم را گفته‌ام؛ میزگردی که درشماره دی‌ماه سال ۱۴۰۰ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است. حال به مناسبت تجلیل نسخه مرمت‌شده فیلم در جشنواره فیلم‌ ونیز، باید ببینیم از منظر فنی، فیلم چه جلوه‌ای یافته که‌ نظرها را جلب کرده است. البته جنبه‌های برجسته فنی اثر، در همان نسخه‌ای هم که اکثریت دیده‌اند، چشم‌نواز بود، ولی همانند پاک‌کردن غبار از روی آینه، آنچه در نسخه مرمت‌شده عیان شده، سخن پرمایه و مفاهیم اثر است که فراتر از محدوده‌های زمانی (جنگ هشت‌ساله) و موقعیت‌های جغرافیایی (شمال و جنوب ایران) با برهم‌سانی با اوضاع شوریده و‌ بحران‌زده کنونی در جهان، حرف خود را با زبان فصیح بصری، چنان می‌زند که سال‌ها پس از ساخته‌شدنش در گوش شنونده و در چشم بیننده غیرایرانی، خوش می‌نشیند. این حرف چیزی جز همدلی و بازیافتن زبان مهر‌ و همزیستی  مسالمت‌آمیز نیست».

او ادامه داد: «در کارنامه وسیع هنری بهرام بیضایی، باز‌یافتن آنچه در روابط انسانی گم شده، یعنی بازگشت به خویشتن و باهم‌بودن، درون‌مایه‌ای است که به تناوب و زمینه داستانی، مدام پدیدار می‌شود. بیضایی که در فرهنگ پرتناقض و فضای آکنده از سوءتفاهم، مدام بد فهمیده شد و ساده‌ترین حرف‌هایی که در قالب نوشته و نمایش و فیلم می‌زد، با ذهنیت بسته رسمی و درماندگی نهادینه‌‌شده اکثریت مخاطبان معکوس و غلط تعبیر می‌شدند، بی‌شباهت به شخصیتی که در اثرش آفریده نیست که از گوشه‌ای از یک سرزمین به واسطه‌ اتفاقی خانمان‌سوز یعنی جنگ، به جایی دیگر پرتاب می‌شود و با بی‌زبانی مهر و محبت و جایگزینی را برای مادر از بین رفته خودش طلب می‌کند. از فیلم کوتاه «عمو سبیلو» تا «سفر» و آثار بلند سینمایی بیضایی، زیست شخصیت‌های آفریده او، در دل فرهنگ و اجتماع ایرانی، با تکاپو و جست‌وجوی برای یافتن زبان مشترک معنی می‌یابد.

شخصیت‌های او برای بهترشدن شرایطی که به آنها تحمیل شده، مدام تلاش می‌کنند راهی فراتر از ناتوانی زبان و رفتار برای تعامل با آدمیان اطراف‌شان بیابند و حضور انسانی خود را با برجسته‌کردن خصوصیات خوب بشر، پررنگ کنند. آسیب‌پذیرترین این شخصیت‌ها همانند واقعیت خشن زندگی، کودکان هستند. بی‌دلیل نیست که حالا پس از ده‌ها، دو فیلم او سفر و باشو... که قهرمانان‌شان کودکان هستند، در جهان کشف و ستایش شده‌اند. جهان پر‌آشوب کنونی با جریان جهانی‌شدنی که مرزهای میان برخورد فرهنگ‌ها و آدم‌ها را برداشته، یک‌ سویه پررنج هم دارد و آن ملموس‌ترشدن فجایع انسانی است. ما مدام در محاصره تصاویر خرابی و جنگ و مرگ هستیم و آرزوی آسایش و آرامش، روز‌به‌روز دست‌نیافتنی‌تر می‌شود. در این موقعیت است که جهان فیلم بیضایی، عینیت بیشتری برای بیننده غربی می‌یابد».

نورایی ادامه داد: «سینما و سینماشناسان در گوشه و کنار جهان، در شکل مطلوب، سینما را دریچه به روح و روان آدمی می‌شناسند. آنچه می‌بینیم و تجربه می‌کنیم، از طریق فیلم‌ها و فیلم‌سازان صاحب تجربه، لایه‌های عمیق‌تر می‌یابد و پالوده می‌شود. اگر فیلم‌‌دیدن به ‌عنوان امر تفننی، مرحله نخست مواجهه هر فردی با سینما باشد، مرحله بعد تعمق و تطابق مشاهدات ما از زندگی با آن چیزی است که فیلم به ما نشان می‌دهد. برای بیننده‌‌ای که فیلم بیضایی را تازه دیده، قصه فیلم از یک محدوده زمانی و مکانی فراتر می‌رود و‌ جلوه‌ای از اروپایی می‌شود که سه سال است مستقیم و غیرمستقیم درگیر جنگ روسیه و اوکراین شده، در برابر بمباران غزه منفعل مانده و با سیل مهاجران جنگ‌زده و به‌ویژه آوارگان و کشته‌شدگان خردسال، نمی‌داند چگونه تا کند. حال فیلم بیضایی با همسانی میان آنچه روایت می‌شود و وقایع روز، هم مشکلات عمومی را بازتعریف می‌کند و هم همزیستی را چاره کار می‌بیند.

در دورانی که مهاجر‌ستیزی، بیگانه‌هراسی و برخورد قهری تمدن‌ها، مسیر زیست آدمیان را عوض کرده، روستای «باشو...» و ساکنانی که پسر سیه‌چرده جنوبی را به‌سختی می‌پذیرند، همانند جوامع و مردمان کشورهای امنی می‌شوند که جنگ‌زدگان (از سوریه تا اوکراین) را به دشواری سرپناه می‌دهند ولی در نهایت، با غلبه بر فاصله زبانی و باورها و تفکرات محدود و پیش‌فرض‌های غلط‌شان می‌توانند مانند قلب‌شان، آغوش‌شان را به سوی هم‌نوع خویش بگشایند. آنچه ما جریان جهانی‌شدن می‌نامیم، با کشف دوباره‌ ساخته‌های برجسته سینمای ایران در شکل و شمایل پالوده، به‌ وقوع پیوسته است و فیلم بیضایی نمونه‌ای مثال‌زدنی از این اتفاق است که با وجود رنج‌هایی که از سر گذرانده، در نهایت به‌ عنوان اثری ملی، راه خویش را به جهان یافته است. این شاید از شوربختی جهان و جهانیان است که فجایع محدود به گوشه‌ای از دنیا در گذشته، حالا سرتاسر گیتی را در بر گرفته است. اما قطعا فیلم‌دوستان و بیننده‌های اهل تعقل و تفکر در سرتاسر دنیا، مانند ما نیک‌بخت هستند که «باشو غریبه کوچک» آینه‌ای درخشان و جام جهان‌بینی برای بازنگری در رفتار و کردارشان بوده و هست».

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.