|

الگوهای معقول‌ساز سیاست و دولت ایران در عصر مشروطه

فرایند عقلانی‌شدن سیاست و دولت فرایندی است که براساس آن ماهیت سیاست و دولت که ناظر بر قدرت، ‌آمریت و اجبار است، به ضوابط عقلانی معطوف می‌‌شود. این ضوابط عقلانی الگوهای معقولی هستند که سیاست و دولت برحسب آنها می‌توانند خود را عقلانی سازند. اینکه گفته می‌‌‌شود سیاست و دولت پدیده‌هایی هستند که عقلانیت را کسب می‌کنند، به این معنی است که میان آنها و عقلانیت نسبتی برقرار است که این نسبت نیز ذاتی نیست.

الگوهای معقول‌ساز سیاست و دولت ایران در عصر مشروطه

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

امیر محمدی

 

فرایند عقلانی‌شدن سیاست و دولت فرایندی است که براساس آن ماهیت سیاست و دولت که ناظر بر قدرت، ‌آمریت و اجبار است، به ضوابط عقلانی معطوف می‌‌شود. این ضوابط عقلانی الگوهای معقولی هستند که سیاست و دولت برحسب آنها می‌توانند خود را عقلانی سازند. اینکه گفته می‌‌‌شود سیاست و دولت پدیده‌هایی هستند که عقلانیت را کسب می‌کنند، به این معنی است که میان آنها و عقلانیت نسبتی برقرار است که این نسبت نیز ذاتی نیست. به‌طور‌کلی درباره نسبت و پیوند سیاست و دولت با عقلانیت دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه نخست این نسبت را ذاتی می‌پندارد و سیاست و دولت را پدیده‌هایی اندام‌واره و تکاملی می‌داند و نظرگاه دوم ناظر بر اکتسابی‌بودن این نسبت است و دولت و سیاست را ارادی و قراردادی قلمداد می‌کند. سیاست و دولت براساس نظرگاه اکتسابی در سه شکل می‌توانند عقلانی شوند: «شکل جوهری»، «شکل ارادی» و «شکل بوروکراتیک». منظور از عقلانی‌کردن سیاست و دولت به‌شکل جوهری آن است که عنصر کامل نامحدود و تغییرناپذیر و عام تحت عنوان معقولات، سیاست و دولت را عقلانی سازد. به ‌بیان‌ کلی‌تر سیاست و دولت از مسیر صورت‌های معقول عقلانی شوند.

مراد از شکل ارادی عقلانی‌کردن سیاست و دولت آن‌ است که براساس یک نظم اخلاقی مشترک، یعنی عنصر قرارداد اجتماعی، سیاست و دولت عقلی شود. به بیان دقیق‌تر، سیاست و دولت براساس قرارداد عقلانی افراد موجودیت پیدا ‌کنند؛ اما منظور از عقلانی‌کردن سیاست و دولت به‌شکل بوروکراتیک، آن ‌است که وسایل و ابزارهای سیاست و دولت عقلانی شوند. به بیان واضح‌تر، وسایل و ابزارهای سیاست و دولت که بوروکراسی مهم‌ترین آنهاست، بهترین کارایی و بیشترین پیچیدگی را داشته ‌باشد. به‌طورکلی، در ایران سیاست و دولت تا زمان مشروطه دارای ساختار استبدادی و خودکامه بوده است. این بدان معناست که آنها فاقد ساختار عقلانی بوده‌اند. اما آنچه باعث شد سیاست و دولت ایران برای سده‌ها به‌صورت استبدادی و خودکامه باقی بمانند، تسلط و چیرگی آنها بر صورت‌بندی اجتماعی-اقتصادی ایران بوده است. آن نوع صورت‌بندی‌ که چون سیاست و دولت در ایران بر آن تسلط و چیرگی داشت، ناظر بر مناسبات پیشاسرمایه‌داری بوده است. سیاست و دولت ایران از زمانی دچار این تحول شدند که از استبداد و خودکامگی فاصله گرفتند که در معرض امواج تجدد قرار گرفتند.

این امواج سبب شدند تا سیاست و دولت ایران با استفاده از نتایج تمدن غرب، خود را نوسازی و اصلاح کنند. این نتایج شامل اقتصاد سرمایه‌داری، دولت مطلقه، بوروکراسی مدرن و نظام حقوقی سکولار می‌شد. فرایند عقلانی‌شدن سیاست و دولت ایران تشکیل‌شده از همین نتایج بوده است. بدین‌معنا که چنانچه اقتصاد سرمایه‌داری با رخنه مسالمت‌آمیز استعمارطلبان در ایران عصر ناصری گسترش نمی‌یافت و مبانی ساخت دولت مدرن مطلقه با انقلاب مشروطه به‌عنوان شرایط لازم آن شکل نمی‌گرفت و با شکل‌گیری مجلس اول و دوم، جنبش ترقی‌خواهی در دستگاه دیوان، بوروکراسی مدرن جایگزین دیوان‌سالاری پاتریمونیالیستی قاجارها نمی‌شد و نهاد حقوقی جدید یعنی مجلس قانون‌گذاری (پارلمان)- که ناظر بر قانون اساسی و قانون‌نامه‌های مکمل آن بود- تأسیس نمی‌شد، قطعا سیاست و دولت ایران نمی‌توانست از فرایند عقلانی‌شدن برخوردار شود.

بر این اساس است که می‌توان گفت نتایج تمدن غرب، الگوهای معقول‌ساز سیاست و دولت ایران بوده‌اند. این نتایج برای آن از الگوهای معقول‌ساز هستند که خود نیز از پدیده‌های عقلانی یا بخشی از فرایند کلی تجدد هستند. بنابراین آنچه به سیاست و دولت ایران سمت‌وسوی عقلانی داد، تجدد و اخذ نتایج تمدنی آن بوده است. به بیان واضح‌تر، سیاست و دولت ایران براساس اقتصاد سرمایه‌داری، دولت مدرن مطلقه، بوروکراسی مدرن و نظام حقوقی سکولار عقلانی شده است.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.