|

یادداشتی بر مجموعه‌داستان «نورگون»

بَنشی‌ها بر سر سرخدارها

آنچه مجموعه‌داستان «نورگون» را در ادبیات داستانی معاصر ایران متفاوت می‌کند، تنها برقراری نسبت مناسبی بین کلمات، اتمسفر بومی اثر و تصویرهای پرجزئیات روایی نیست. از دیرباز شعرا و نویسندگان بزرگ بریتانیایی به استفاده‌ بجا و مناسب از روایت شهرت داشته‌اند.

بَنشی‌ها بر سر سرخدارها

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

حمید دشتی

 

 آنچه مجموعه‌داستان «نورگون» را در ادبیات داستانی معاصر ایران متفاوت می‌کند، تنها برقراری نسبت مناسبی بین کلمات، اتمسفر بومی اثر و تصویرهای پرجزئیات روایی نیست. از دیرباز شعرا و نویسندگان بزرگ بریتانیایی به استفاده‌ بجا و مناسب از روایت شهرت داشته‌اند. نویسندگان انگشت‌شماری هم در ادبیات ایران هستند که توجهی پژوهشی‌-ادبی به ریشه‌های فرهنگی و زیست‌بوم هر منطقه و نسبت آنها با ادبیات غنایی داشته‌‌اند.

نمونه‌ بارز استفاده‌ بجا از جغرافیا و افسانه‌ها، در پیشبرد روایت، نویسنده‌های قرن بیستمی ایرلندی‌اند که از دل طبیعت بکر و افسانه‌های بومی، داستان‌هایی تازه با اتمسفری منحصربه‌فرد می‌آفرینند. «نورگون» روح بی‌قرار و خیال‌پرداز حکایت‌های خفته و کمتر شنیده‌شده‌ شمال را بیدار می‌کند. داستان‌های این مجموعه سوسوزنان توأمان روایت‌های مستقل و منسجمی را در مسیری نشانه‌گذاری‌شده ارائه می‌دهند و به مکاشفه‌ای میان غیبت و جادو می‌پردازند که گویی رؤیاهای درهم‌بافته یکدیگرند و ارجاعات شخصی، تاریخی و جغرافیایی به واقعیتی زنده تبدیل می‌شوند.

کت‌های آویزانِ خالی از تن در «پنج‌تن»، بازتاب داغ ننه می‌شود که یادآور عکسِ کت سوخته کتاب «غیبت» اثر دیوید هروئر است. داستان «نورگون» بیشتر از آنکه شرح تلاش کارگر عاشقی، فریدون، در میان دیوارهای زغالی تونل‌های تنیده در پیچ‌وتاب مسیرهای جنگلی باشد، معطوف به متعادل‌کردن تورفتگی‌ها و بیرون‌زدگی‌های زندگی اوست تا در برابر فشار کار و جامعه‌ نه سر خم کند، نه کمر. بنجی‌نان‌خوران در مراسم نورگون در میان شعله و هلهله، به خاک افتادن ضحاک در برابر فریدون را جشن می‌گیرند. اما ماجرای آوار تونل سوادکوه بر سر شصت کارگر مازنی، خیال و واقعیتی درهم‌تنیده، خراب می‌شود بر ذهن و جان‌ فریدون. قدرت و شفافیت خارق‌العاده‌ نثر بهاره حجتی تضمین می‌کند که مجموعه‌داستان «نورگون» برخلاف آثار هم‌دوره‌اش، در تله‌ یک بازی فرامتنی نیفتاده است، بلکه قدرت انتقال داستان‌ها به‌ شکلی معتدل در راستای خیال مخاطب جاری می‌شود.

از همین‌روست که کوک‌های پشت پرده به‌راحتی به چشم نمی‌خورند. شخصیت‌هایی که به‌ طور شهودی به رویدادهایی که فراتر از دسترس آنهاست، اهمیت می‌دهند. جهان‌های مختلفی که گاهی اوقات در پیکر یکدیگر ادغام می‌شوند، چراکه روایت در آستانه‌ بین واقعیت و خیال می‌رقصد. دارنسا در بی‌برگی سُرخدارها، در سرخگریه، چشم‌انتظار ماه‌دیوا، در احاطه‌ دنیایی قرار می‌گیرد که خودش را بزک می‌کند تا جنس بنجل به آدم‌ها بیندازد و در این‌همه تنهایی که با خیالی مه‌گرفته آمیخته، چلیده شده است. در راه جهنم با نیت‌های خیر سنگ‌فرش‌ شده، دوران گذار زندگی مردمان وطن‌آبادی را در سه پرده می‌خوانیم که در ظاهر کشمکشی‌ است میان سنت و مدرنیته، اما در عمل تقابل خیال آدمی از جهل و اندیشه است. اندیشه‌ای که قرار است توفیق اجباری هر تغییر/تحمیلِ اجتماعی‌ باشد. تغییرهایی که به‌ظاهر ماحصل تصمیم‌های کلانِ ریش‌سفیدان خردمند در جهت ارج‌نهادن به زندگی آرمانی‌ است، اما در عمل تکاپوی شوریده‌حال نسل تازه‌ روشنفکرخیال هم تکرار بدعت گذشتگان می‌شود. سینما که قرار بود نماد ترقی و فرهنگ بشود، در عمل می‌شود بهانه‌ قباد که «برخلاف پدر و مادرش به بازی‌ها اعتقاد داشت، نه آرمان‌ها».

اهمیت مکان، عزیمت‌ها و بازگشت‌ها، و سفرهای دورِ درونی شخصیت‌ها، در تمام داستان‌های مجموعه مشهود است. بسیاری از آثار ادبی بلندپروازانه میل به یافتن نوعی دریچه به آن مکان آرمانی دیگر دارند. از زاویه‌ای دیگر، آیا کارکرد همه‌ داستان‌ها زنده‌کردن آنچه در مفهوم مُردن نهفته‌ است، نیست؟ نثر و فضاسازی حجتی شانه‌به‌شانه‌ ادبیات روستایی‌ نویسندگان متأخر ایرلندی حرکت می‌کند. جایی که مضامین آشکار و پنهان داستان‌ها با افسانه‌ها و گاهی اسطوره‌ ترکیب می‌شوند.

شبیه آثار متقدم جان میلینگتون سینگ که شامل داستان‌هایی است که در مناطق روستایی اتفاق می‌افتند و به‌ظاهر بر زندگی، تجربیات و مناظر کسانی که در حومه‌ شهر زندگی می‌کنند، تمرکز دارد. این ادبیات می‌تواند مضامین جامعه، طبیعت، سنت و تأثیر مدرنیزاسیون و تغییرات اجتماعی و زیست‌محیطی بر زندگی روستایی را بررسی کند. گویی نویسنده به‌ جای نوشتن از آنچه به خاطر می‌آوریم، می‌خواهد درباره‌ آنچه از دست رفته، یا ایده‌ای بر نقد محوبودگی و کژتاب‌بودن خاطره و وقایع پس‌ از واقعه، بنویسد. «آبشار پری‌دا» شرح رخداد توسکا خدادادی، دختر جنگلبان شهید، از زبان جابر، سوریگل و پاکانه، در فضایی رؤیا‌گون است. دختری که برای نجات طبیعت، تغییرات زیست‌محیطی و سُرخدارها عمل‌گرایانه وارد میدان و وصیِ سرخدارهای هوهوکشان می‌شود تا نابخردان را از شر نفرین‌شان حفظ کند، اما غزل‌قویی، که ما را یاد مرغ‌ِ ماهی‌خوارِ داستان «پسرک و مرغ‌ ماهی‌خوارِ» هایائو میازاکی می‌اندازد، از راه می‌رسد و کتانی سرخ توسکا را تحویل می‌دهد. هوشیاری نویسنده نسبت به پیچیدگی و تناقض، نسبت به چرخش بی‌پایان و پربار آگاهی بشر، اثری چندلایه و غیرقابل پیش‌بینی از داستان‌ها را خلق کرده است.

رد غزل‌قوها و سُرخدارها در تمام داستان‌ها وجود دارد و خبر از غیبت آدم‌ها، باورها یا خاطرات دورِ رنگ‌باخته می‌آورند. «چراغ خاموش» دغدغه‌های یک معلم ریاضی در روستای روشن‌آباد در دوران شیوع کرونا و عصر تاریک و پرجهل زندگی نوادگان مطربان هندی است، با ارجاعات جغرافیایی و تاریخی. گویی صنوبرِ بی‌برگی سُرخدارها درسش را تمام کرده و در چراغ خاموش خانم‌معلمی شده باشد. «هذا مقام خلدآشیان» کابوسی از جامعه‌ای به انحطاط‌ کشیده و فرسوده را نشان می‌دهد که بی‌رحمی‌‌اش همچون بوی تند خونابه‌ حیوانی تازه‌ سلاخی‌شده آزاردهنده‌ است. آقاجان سفیدچاه گویی شاهد تسبیح‌به‌دست است که دیگر تلاطمِ بادها موهای سفید کم‌پشتش را نمی‌رقصاند. ذبیح، کارمند بخش بایگانی اداره‌ ثبت احوال و آقاجانش برای برگزاری آیین وداع راهی سفیدچاه می‌شوند، در فضایی که همه چیز به سفیدی شیر می‌زند، با زن‌هایی آشنا می‌شود که هر‌یک حکایتی دارند.

یکی‌شان بعد از نشان‌دادن نقاشی قربانی‌کردن پسر به دست پدر، می‌گوید رنگ مثل زندگی‌ است و میان این‌همه رنگ هزاران خط پنهان. اسامی ظاهر می‌شوند. ظاهر یعنی مشهود و یکی از نودونه اسم خداست. ذهن ذبیح، مثل شکم گورستان، جابه‌جا طبله می‌کند و کابوس‌های عمیق‌تری می‌آفریند. هفت قدم بعد از سندرم کلاین لِوین یا سندرم زیبای خفته، مرگ مرموز پرندگان تالابی میانکاله با مهِ خیال‌پیچی میان کلاف‌های کورِ زن هم‌زمان می‌شود. سرگردان میان بی‌قراری ذاتی حرکت، پارادوکس‌های زنون، حال‌گرایی و شهود بی‌واسطه. زن دردمندی که یادآور زنان پرطاقت و رنج‌کشیده‌ داستان‌های کوتاه ایرلندی است.

بهاره حجتی آثار متکی بر پژوهش و تاریخ را عاملی برای جلای ادبیات داستانی ایران می‌داند و تلاش به‌بارنشسته‌اش در این مجموعه‌داستان به روح و جان مخاطب خوش می‌نشیند. در داستان‌های «نورگون» اگر تصویری وجود داشته باشد که خطوط داستانی مختلف را به هم پیوند دهد، آن مقاومت زنانه‌ای است که نمونه‌اش را اغلب از نویسنده‌های زن ایرلندی سراغ داریم. برخی از نویسندگان مجبور نیستند از خاستگاه جغرافیایی خود دور شوند. حجتی از آن دست نویسندگانی‌ است که آثار بدیع زیادی از محیط پیرامون خود خلق می‌کند و همین توقع و شوق خواننده را برای خواندن آثار بعدی‌اش بالاتر می‌برد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.