یادداشتی از فریدون مجلسی درباره طرح «آیندهنگری» و کتاب «صدایی که شنیده نشد»
چگونه آن صدا شنیده نشد!
کتاب «صدایی که شنیده نشد» گزارشی از یافتههای طرح «آیندهنگری» نوشته علی اسدی و مجید تهرانیان است که به نگرشهای اجتماعی-فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران پرداخته است. بهتازگی مطلبی با عنوان «طرح آیندهنگری، صدایی که شنیده نشد!» در معرفی این کتاب در شبکههای اجتماعی در چرخش است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
کتاب «صدایی که شنیده نشد» گزارشی از یافتههای طرح «آیندهنگری» نوشته علی اسدی و مجید تهرانیان است که به نگرشهای اجتماعی-فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران پرداخته است. بهتازگی مطلبی با عنوان «طرح آیندهنگری، صدایی که شنیده نشد!» در معرفی این کتاب در شبکههای اجتماعی در چرخش است. فریدون مجلسی، نویسنده و دیپلمات سابق که شرایط آن روزگار را دیده و دو دوره پیش و پس از انقلاب را زیسته و تحلیل کرده است، در واکنش به این متن، یادداشتی نوشته است. در بخشی از متنِ یادشده آمده است که در سال 1354-1353، چهار سال پیش از انقلاب ۵۷، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» که با هدف شناخت افکار عمومی به اجرا درآمد. مجریان طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور: آقایان دکتر مجید تهرانیان دانشآموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود که دو سال طول کشید. رضا قطبی، مدیر وقت رادیو تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد. طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه و تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعهشناسی در مرکز ملی مطالعات علمی فرانسه (CNRS) بود. پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: شش هزار نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، سه هزار کارمند رادیو تلویزیون... . تجزیه و تحلیل دادهها از سوی مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت. نتایج حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت، به چشم میخورد. مردم درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند. در همان سالها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی بهتنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت. فقط ۳۴ درصد خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵ درصد باسواد بودند و ۷۵ درصد مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند.
۷۴ درصد مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادربزرگ میدانستند؛ نه مادر. «جامعهای عمیقا مردسالار و سنتی». در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت. دکتر علی اسدی مینویسد: «حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند. درحالیکه بیش از ۲۳ درصد مردم سینما را حرام میدانستند. آمار تکاندهنده بود: ۴۲ درصد حتی هفتهای یک بار هم حمام نمیرفتند، تنها ۹ درصد مردم مرتب کتاب میخواندند و ۳۲ درصد میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی بود». در چنین شرایطی در برابر موج برنامههای مدرن، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴ درصد مردمان این مطالعه میگفتند که نماز میخواندند، و ۷۹ درصد روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت میدادند.
تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید. فروش کتابهای مذهبی از ۱۰ درصد به ۳۳ درصد افزایش یافت. پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتابگرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است». او و هرمز مهرداد درباره رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند. در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰ درصد مردم در انتخابات مجلس و ۲۳ درصد در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷ درصد پاسخدهندگان اصلا نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند. حدود ۹۰ درصد دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰ درصد آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمیداد. حتی هشدارهای درونحکومتی را هم نادیده گرفت.
کنستانتین مژلومیان، اقتصاددان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا درمیآورند و به خیابان میآیند». شاه پاسخ داد: «درِ سازمان تو را گل میگیرم!» و این کار را کرد. تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعه نامتوازن هستیم». توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی، بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود. اما در جلسهای که برای تشریح این طرح تحت عنوان «همایش شیراز در سال ۵۴» برگزار شد، حکومت به جای گوشدادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بیمحتوا تلقی کرد». در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی و احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن درگرفتن انقلابی تمامعیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شد.
گزارش معرفی کتاب «چرا این صدا شنیده نشد» یادداشت بسیار خوبی بود. بسیار منطبق بود با واقعیات موجود. وضعیت موجود آن زمان را منعکس کرده بود. آلکس مژلومیان، دوست ارجمند من، اقتصاددانی بسیار متین و ملایم بود. هرگز رو به شاه فریاد نکشیده بود؛ اما ایرادش را درباره سیاست پرهزینه و تورمآفرین اقتصادی صریحا بیان کرده بود. به آن توجه نشد! مجید تهرانیان را هم میشناختم و در دوره فوقلیسانس در درسی در حوزه جامعهشناسی و توسعه اقتصادی استادم بود. دید آنان و به ویژه مژلومیان بیشتر به ایرادهای اقتصادی اواخر شاه مربوط میشد. اما مشکل اساسی ایران تورم ۲۵ درصدیِ تأکیدشده در یادداشت فوق نبود! شورش حاصل از تورم ۲۵ درصدی و خیلی بیش از آن را، چنانکه تجربه در جهان نشان میدهد، با یک مسلسل میتوان خواباند. ریشه فرهنگی و اجتماعی انقلاب مهم است. البته در یادداشت اشارهای به شکاف فرهنگی و اجتماعی شده، اما دلیل اصلی را با شعار کلی و گنگ «وجود فساد و بیعدالتی» برگزار کردهاند! این گزارش وضعیت موجود را منعکس کرده بود اما ایرادهای زیر بر آن وارد بود:
- به علل پدیداری آن وضع اشاره سطحی شده و بیشتر معلول را علت فرض کردهاند.
- به راهحل برای رفع مشکل نپرداخته. گویی طرح مسئله را برای حل یا حذف آن کافی دانسته باشند.
- گزارش فاقد تحلیل تطبیقی و مقایسه با جوامع پیرامونی مانند ترکیه و عراق و عربستان و پاکستان و حتی اندونزی و مصر و مالزی بود. آیا وضعیت فرهنگی و سواد عمومی آنها از ایران بهتر بود؟ چنین نبود! آیا توسعه اقتصادی در هیچیک از این کشورها از ایران جلوتر بود؟ چنین نبود! آیا نفوذ مذهب و بهجایآوردن مناسک آن در میان آنها کمتر از ایران بود؟ چنین نبود! آیا دوگانگی و شکاف اجتماعی و فرهنگی در آنها از ایران کمتر بود؟ چنین نبود، اما دراینباره تفاوتی ماهیتی وجود داشت، پس چرا در آن جوامع انقلاب اسلامی نشد؟ درواقع تلاش برای سوادآموزی و توسعه فرهنگی در ایران از همه آن کشورها بیشتر و جلوتر هم بود. در این باب فقط ترکیه با ایران قابل مقایسه بود. هنگام انقلاب اسلامی هنوز ۴۷ درصد جمعیت بالای ۱۵ سال در ایران باسواد بودند، اما صددرصد نوباوگان ایرانی به مدرسه میرفتند، با تغذیه رایگان. یعنی با این ترتیب تا 10 سال بعد آمار باسوادی کاملا معکوس میشد! چنانکه شد. اما آن تلاش فرهنگی آیا میتوانست مانع انقلاب شود؟ نمیتوانست! شتاب در توسعه اقتصادی که تا حدی با آگاهی شاه از کوتاهبودن فرصت زندگیاش مرتبط بود و نبود امکان ایجاد توازن آن با توسعه فرهنگی و اجتماعی بنبست شتابزدگی شاه بود. در گزارش نوشتهاند گرایش توده مردم به مناسک مذهبی توسعه نیافته بود.
درواقع این گرایش در توده مردم موجود بود. کل جامعه غیرشهری و تدریجا اکثریت جامعه شهری با ریشه روستایی، نسبت به مدرنیته یا تجدد غربگرایانه شهری دایره حاکم احساس خشم و تحقیرشدن گویی از سوی اربابان را داشتند. در خود جامعه یا حلقه متجدد درگیری انقلابی مد روز مارکسیستی یا ناسیونالیستی در میان جوانان و نوسوادان آن نسل تشدید و نشانه حیثیت شده بود، که تصور آنان را به بهرهگیری از موج تودهای و انقلابی اسلامی دامن میزد. که بر آن سوار شدند! جلال آلاحمد، علی شریعتی و حتی داریوش شایگان اشرافی، نشانههای بروز روشنفکرانه تنش میان دوگانگی شهر و روستا یعنی مدرنیته و سنت مناسکی بودند، اما نبردی که به پیروزی سنت انجامید و چارهای جز پیمودن و ادامه راه مدنیت و مدرنیته نداشته است. چرا مدرنیسم آمرانه رضاشاهی با اعزام دانشجو و شکلدادن کشوری از روستاهای پراکنده موفقیت نسبی داشت و با وجود آنکه موجب بیزاری از او میشد، آثارش باقی ماند.
چرا برنامه شتابزده توسعه نفتآلود شاه شکست خورد و با انقلاب اسلامی مواجه شد؟ چرا برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی محمد بن سلمان صد سال پس از رضاشاه و 50 سال پس از محمدرضا شاه در جامعه بهرهمند از سواد و رفاهِ بسیار بالا با وجود کمبود توسعه سیاسی، با ثبات بسیار بیشتری ادامه دارد، چرا توسعه عمران در آنجا درخور توجه و احترام است و چرا در مصر با وجود مشابهتها با ایران زمان انقلاب در اختلاف سنت و مدرنیته منجر به انقلاب اسلامی گسترده نشد؛ اینها مطالبی است که گزارش ارزنده نیمقرن پیش مجید تهرانیان پاسخگوی آن نیست. انقلاب در ایران البته حاصل شتابزدگی در توسعه صنعتی و جابهجاییهای بزرگ جمعیتی بود؛ اما بروز واکنشی بود حاصل از برتری توسعه اجتماعی ایران نسبت به همگنانی بود که دچار آن نشدند و امروز به توسعه فرهنگی و اجتماعی هم دست یافتهاند و منتظر عبور از فاز بحرانی توسعه سیاسی یعنی آزادی و دموکراسی هستند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.