نغمههایی برای ایران؛ از جبهه تا میدان آزادی
گفتوگو با نصیر حیدریان، رهبر ارکستر سمفونیک تهران
هشت سال دیگر ارکستر سمفونیک تهران صدساله میشود؛ ارکستری که قدیمیترین ارکستر خاورمیانه است و البته در این قریب به یک قرن، فرازونشیبهای بسیاری را گذرانده است؛ از اجرای مشترک با برترین سولیستهای جهان گرفته تا رهبری بسیاری از بزرگترین چهرههای دنیا و در کنارش روزهای خاموشی و فترت.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
سما بابایی: هشت سال دیگر ارکستر سمفونیک تهران صدساله میشود؛ ارکستری که قدیمیترین ارکستر خاورمیانه است و البته در این قریب به یک قرن، فرازونشیبهای بسیاری را گذرانده است؛ از اجرای مشترک با برترین سولیستهای جهان گرفته تا رهبری بسیاری از بزرگترین چهرههای دنیا و در کنارش روزهای خاموشی و فترت. این ارکستر اما در طول حیات خویش، در چند بزنگاه تاریخی حضور داشته است که نمونهاش را در همین جنگ 12روزه که نتانیاهوی منحوس بر وطن تحمیل کرد، میتوان مشاهده کرد. در آخرین روزهای جنگ، در همان وقتی که تهران زیر موشکها و پهپادهای دشمن بود و هرکس میتوانست و میخواست از تهران «کوچ» کرده بود، «نصیر حیدریان» و تعدادی از نوازندگان مقابل برج آزادی تهران دور هم جمع شدند و از ایران خواندند و برای ایران نواختند.
چه مملکت خوبی داریم که برای نوازندگی هم پول میدهد
بیایید از آغاز شروع کنیم. انقلاب که شد، 80 درصد نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران که بیشتر آنها خارجی بودند، به کشورهایشان برگشتند و ارکستر ماند با 20 نوازنده جوان ایرانی که مجید انتظامی، ارسلان کامکار، بیژن قادری و نادر مرتضیپور نیز جزء آنها بودند. برای برخی سشنها (گروههای مختلف نوازندگان) مثل بادیها، زهیها، کوبهایها و...، حتی یک نوازنده هم باقی نماند، اما آنان که ماندند، کارمند رسمی ارشاد بودند و مدتها بیکار شدند تا سرانجام پیش آیتالله بهشتی رفتند و از او خواستند تا فتوایی بدهد که موسیقی حلال است. شهید با لبخند به آنان جواب داد: «مگر برای بتهوون یا موتزارت کسی فتوا گرفت که شما بگیرید؟ اگر کارتان حق است، بایستید و ادامه دهید؛ اگر نیست، هیچ». این حرف برای آنان انگیزهای برای ادامه فعالیت شد. اول سرودهای انقلابی معروف آن روزها را نواختند. «حشمت سنجری» که آمد، دوباره نوای بتهوون و باخ طنینانداز شد؛ اما هیچ چیز مثل سابق نبود و به قول «انتظامی» تماشاگران نمیدانستند پس از پایان قطعه چطور واکنش نشان دهند: عدهای دست میزدند، عدهای صلوات میفرستادند. کار به اجراهای دولتی هم رسید. در یکی از این برنامهها که در هتل محل برگزاری یک کنفرانس بود، روحانیای جلو آمد و با تعجب پرسید: «اینها شغلشان ساززدن است؟ بابتش پول هم میگیرند؟» و وقتی شنید همه کارمند رسمی هستند، گفت: «چه مملکت خوبی داریم که برای این چیزها هم پول میدهیم».
اجرا در ساعت 6 صبح میدان توپخانه و تیمارستان امینآباد
ارکستر یک بار هم به مجلس شورای اسلامی دعوت شد و سرود ملی را نواخت؛ اتفاقی که در این سالها بارها تکرار شده است. اما همیشه همه چیز آسان نمیگذشت؛ مثلا نمیتوانیم از اجرا در استادیوم 12 هزار نفری آزادی بگذریم که عدهای، سازهای نوازندهها را شکستند و آنان را مورد ضربوشتم قرار دادند تا چارهای جز فرار برایشان باقی نماند.
اما یکی از تجربههای عجیب ارکستر، اجرای موسیقی در میدان توپخانه بود. ساعت شش صبح، وسط زمستان و در حالی که برف میبارید، جلوی پستخانه برای نوازندهها صندلی چیدند تا سرودهای انقلابی بنوازند. رهگذران با تعجب نگاهشان میکردند و برخی هم درخواست آهنگهایی از خوانندههای قدیمی را داشتند. بعد از آن اجرا، خیلی سازها خراب شد و تعدادی از نوازندهها هم بیمار شدند تا رسید به اجرا در تیمارستان امینآباد. در این اجرا، روی حوض حیاط تیمارستان تخته گذاشتند و صندلیها، پوپیتها و سازها در آنجا چیده شد. در میانه اجرا، با آغاز قطعهای پرشور، ولولهای در میان بیماران افتاد. یکی از بیماران، با شنلی روی دوش، آرام از جای خود بلند شد و به سوی ارکستر آمد و شروع به تقلید حرکات رهبر کرد تا اینکه رفتارش شبیه رقص شد و بعد از چند لحظه، تمام بیماران شروع به رقصیدن کردند. انتظامی تعریف میکند مدتی بعد، رئیس آسایشگاه نامهای محبتآمیز به ارکستر فرستاد و در آن نوشت که آن اجرا بر روحیه بیماران تأثیر گذاشته که حتی یک هفته بعد، در راهروها و پلهها هنوز ادای رهبر ارکستر را درمیآورند و حالشان بهتر است.
ارکستر سمفونیک تهران در جبههها
اینها اما تنها تجربهای نیست که ارکستر سمفونیک تهران جز تالار باشکوه وحدت دست به اجرای برنامه میزند. در آن جنگ هشتساله هم نوازندگان ارکستر، لباس رزم پوشیدند و راهی جبهه شدند؛ آنهم نه یک بار بلکه چندین و چند بار. جنگ که شد، اعضای ارکستر نامهای به وزارتی که آن زمان «فرهنگ» بود و بعدها «فرهنگ و ارشاد اسلامی» نام گرفت، نوشتند و گفتند آمادهاند تا در مراسم مردمی و دولتی حضور پیدا کنند. چند باری هم در جاهای مختلف (که شرح آن رفت) به اجرای برنامه پرداختند تا سرانجام اردیبهشت ۱۳۶۵، ارکستر سمفونیک تهران با حدود صد نوازنده، خواننده و حتی گروه کُر که همگیشان لباسهایی خاکی شبیه همان رزمندگان پوشیده بودند، با اتوبوس و تجهیزات کامل، به خط مقدم رفت تا با رهبری «نادر مرتضیپور» برای رزمندگان برنامه اجرا کند.
این اتفاق برای «هفده» بار دیگر ادامه یافت؛ اگرچه در سفرهای بعدی سازهای زهی کمتر شد و بیشتر سازهای بادی به رهبری «ابراهیم نظری» به اجرای قطعات حماسی، سرودها و حتی آثار کلاسیک ایرانی و غربی پرداختند. ازجمله قطعات اجراشده در آن سالها، «اللهاکبر، خمینی رهبر»، «خمینی ای امام»، سرود ملی آن روزها «شد جمهوری اسلامی به پا» و «ای لشکر صاحبزمان» بود و چند قطعه کلاسیک که حالوهوای رزمی داشت و پرشکوه بود. خوانندگانی همچون مهرداد کاظمی، حسین سرشار، محمد گلریز و اسفندیار قرهباغی نیز در برخی اجراها بهعنوان خواننده ارکستر را همراهی میکردند. سفر به مناطقی که به لحاظ شیمیایی بمباران شده بودند، سبب شد تا تعدادی از این افراد همچون مهرداد کاظمی، ابراهیم نظری و محمدرضا جعفری (صدابردار) جانباز شوند و هنوز نشانههای آن را بر پیکر خود داشته باشند. البته تعدادی دیگر از نوازندگان نیز در سالهای جوانی درگذشتند و نمیتوان مرگشان را بیارتباط با حضورشان در میدان رزم دانست.
خواندن از وطن در روزهای سخت وطن
در آخرین نمونه از اقدامات مهم ارکستر، در روزهای جنگ اخیر، 57 نوازنده ارکستر سمفونیک تهران به رهبری «نصیر حیدریان»، فردای وطن (آلفرد ژان باتیست لومر)، پاوانه (گابریل فوره)، آنا پولکا (یوهان اشتراوس) و ای ایران ای مرز پرگهر (گلنوش خالقی) را با آواز محمدرضا صفی اجرا کردند. «نصیر» درباره این اجرا به «شرق» میگوید: «در آن ۱۲ روز سخت و تلخ، همه ما لحظات پرفشاری را پشت سر گذاشتیم. من هم بعضی شبها از صدای انفجارها و هشدارها میلرزیدم. بالاخره من هم یک انسان هستم. گاهی دچار اضطراب میشدم، خواب درستوحسابی نداشتم، اما با همه اینها تصمیم گرفتیم کنار مردممان بمانیم و نشان دهیم که موسیقی همواره میتواند شفابخش باشد. البته طبیعی است که در چنین شرایطی تمرین مداوم و منظم سخت میشود؛ با این وجود این اجرا برای من تجربهای بینظیر بود. نمیتوانم بگویم که هیچ هراسی نداشتیم، اما اینکه در چنین روزهای سختی شرایطی فراهم شد تا مردم بتوانند به موسیقی فاخر گوش دهند، بهطور قطع برای من و نوازندگان و همچنین مخاطبان خاطرهای ماندگار باقی گذاشت».
او میگوید: «جنگ تمام شد، اما من از صمیم قلب امیدوارم این حرکت ادامهدار باشد و زمینهای فراهم کند تا ارکستر بیشتر در دل مردم حاضر شود و مردم نیز بیش از پیش با موسیقی کلاسیک آشنا شوند. از دید من، توسعه مخاطبان موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک یک وظیفه فرهنگی است. آشناکردن گوش مردم با موسیقی فاخر و سازهای اصیل، میتواند روحی را که در این موسیقی حاکم است، به دیگران نشان دهد. اگر ما بتوانیم حتی بخشی از جامعه را به شنیدن این نوع موسیقی ترغیب کنیم، کار بزرگی کردهایم».
او این اجرا را یک همراهی جمعی و رویداد ملودیک در ستایش صبر مردم و یاد شهیدان میداند: «باید بگویم نوازندهها با تعهد و عشقی که داشتند، سنگتمام گذاشتند و من از همه آنان و کسانی که شرایط این اجرا را فراهم آوردند، تشکر میکنم».
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.