زمان بحرانهای بزرگ و توانهای سترگ
نگاهی به مینیسریال نوجوانی و چالشهای نوجوانان در عصر پستمدرن
دوران نوجوانی، زمان گذار مهم و پرتنشی است که تغییرات سریع، خودشناسی و هویتیابی در آن رخ میدهد. نوجوانان در مسیر رشد، اغلب با والدین و مربیان خود اختلافنظر پیدا میکنند. در این مرحله، دوستیها و روابط اجتماعی نقش پررنگتری دارند و میل به استقلالطلبی احساس میشود. در این میان، درک عمیقتر چالشهای هر دو طرف و تقویت حس همدلی و تفاهم بسیار حیاتی است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مریم مرامی-کارشناس ارشد علوم شناختی: دوران نوجوانی، زمان گذار مهم و پرتنشی است که تغییرات سریع، خودشناسی و هویتیابی در آن رخ میدهد. نوجوانان در مسیر رشد، اغلب با والدین و مربیان خود اختلافنظر پیدا میکنند. در این مرحله، دوستیها و روابط اجتماعی نقش پررنگتری دارند و میل به استقلالطلبی احساس میشود. در این میان، درک عمیقتر چالشهای هر دو طرف و تقویت حس همدلی و تفاهم بسیار حیاتی است. هدف این نوشتار، شناخت دلایل این مسائل و تأکید بر ضرورت پرکردن فاصله نسلی است تا بتوانیم پلی مؤثر و سازنده بین نسلها برقرارکنیم. اما پیش از آن، نگاهی داریم به سریال «نوجوانی» که در حال حاضر در شمار پربینندهترین سریالهای نتفلیکس قرار دارد. «نوجوانی» یک تجربه عمیقا تأثیرگذار و عمیقا دلهرهآور است؛ فراخوانی حیاتی برای والدین و نوجوانان آنها.
یک شوک زیباییشناختی و روایی
«نوجوانی» یک مینیسریال بریتانیایی است که در چهار قسمت روایت میشود و ما را در شهری کوچک در شمال انگلستان غرق میکند؛ جایی که جیمی، نوجوان 13ساله، به قتل یکی از همکلاسیهایش متهم شده است. هر قسمت در زمان واقعی، بدون کات و در یک سکانس طولانی یکساعته فیلمبرداری شده است. این امر باعث افزایش شدت داستان میشود. به عبارتی این تکنیک، تأثیر عاطفی را به میزان درخور توجهی افزایش میدهد. پشت سریال «نوجوانی»، که یک شاهکار واقعی از هنر تلویزیون است، استیون گراهام (نویسنده مشترک سریال، علاوه بر بازی در نقش پدر جیمی) و کارگردان چیرهدست، فیلیپ بارانتینی، قرار دارند. این دو پیش از این در فیلم «نقطه جوش» در سال ۲۰۲۱ با هم همکاری کرده بودند؛ فیلمی دیدنی و جذاب در دنیای پذیرایی که در یک سکانس ۹۰دقیقهای جاودانه شد. گراهام توضیح میدهد: «موارد زیادی از چاقوکشی در سراسر کشور وجود داشته است. برخی از آنها مربوط به پسران جوانی بود که دختران جوان را چاقو میزدند». این حوادث با عشق او به سریال مستند «۲۴ ساعت در بازداشت پلیس» و کار قبلیاش در فیلم «نقطه جوش» ترکیب شد و سریال «نوجوانی» شروع به ریشهگرفتن کرد. همه چیز از یک نیمهشب شروع میشود. گروهی از افسران پلیس بریتانیا با احتیاط از راه میرسند و درِ خانهای ساده در حومه شهر را میشکنند و وارد آن میشوند و به دنبال جیمی، پسر خانواده میلر -مظنون به قتل- میگردند. جیغها، اشکها، اسلحه روی سر، دوربین متحرک و... همه چیز خیلی سریع اتفاق میافتد. پسر جوان خود را در کلانتری مییابد، در حالی که پدرش، مادرش و یک وکیل تسخیری دادگاه به او پیوستهاند و ما از حقیقتی ناگفته باخبر میشویم: او به جرم قتل همکلاسیاش با ضربات چاقو، مجرم شناخته شده است. این سریال حول یک قتل میچرخد اما برخی از کدهای سریالهای پلیسی کلاسیک را رد میکند تا بر آنچه در ذهن نوجوانان میگذرد، تمرکز کند. فرم از محتوا جالبتر است. این سریال با استفاده از نمای سکانس، بخشی از یک سنت سینمایی است؛ حرکتی قدرتمند که تلاش میکند ما را وادار کند در زمان واقعی درباره آنچه روی پرده اتفاق میافتد فکر کنیم. بهسرعت میتوان حدس زد که سؤال این نیست که چه کسی گناهکار است، بلکه سؤال این است که این تقسیمبندی رادیکال جنسیتی که از کودکی و با تأثیر مردانگی رخ میدهد را زیر سؤال ببریم. به نظرم این سریال بیشتر درباره بزرگسالان دلنگران است. این قسمتها که جدایی زندگی اجتماعی و آنلاین این نوجوانان را از زندگیای که با والدینشان دارند نشان میدهد، حالوهوای ترسناکی دارد. این مجموعه علاوه بر صحنهآرایی نوآورانه، با انتخاب موضوعات خود نیز تأثیرگذار است. این فیلم به مردانگی سمی، قلدری و انزوای اجتماعی میپردازد. استیون گراهام، خالق این مجموعه، از حوادث واقعی الهام گرفته است. او میخواست علل چنین اعمالی را روشن کند و بیعدالتیهای اجتماعی را زیر سؤال ببرد. تمرکز داستان بر خانواده میلر است که زندگیشان با دستگیری جیمی از هم پاشیده است. این سریال فروپاشی عاطفی یک خانواده عادی را تحت فشار شدید نشان میدهد، به واقعیت نزدیک میماند و بدون ارائه پاسخهای آسان، سؤالاتی را مطرح میکند. هرچه در این مجموعه چهارقسمتی پیش میرویم، نقاط تماس با واقعیت بیشتر میشوند. این سریال درباره مردانگی کاذب، آزار و اذیت سایبری و تمام چیزهایی است که نوجوانان در اینترنت و رسانههای اجتماعی مصرف میکنند؛ همچنین در مورد ناتوانی والدینشان که نمیدانند چه باید بکنند. قسمت آخر سریال، همه امیدوار بودند که مأموران پلیس اشتباه کرده باشند و آنطور که قاطعانه ادعا میکنند، پسرک نبوده باشد. اما این یک سریال جنایی نیست و سریالی با یک پیچش داستانی بزرگ هم نیست که جیمی را تبرئه کند و ما را از این وحشت نجات دهد. به راستی چه چیزی باعث میشود یک پسر ۱۳ساله مرتکب چنین عملی شود؟ در بازداشت، یک روانشناس کودک، جیمی را ارزیابی میکند و از رادیکالشدن او شوکه میشود و در نهایت، با خانوادهاش که باید با کارهای جیمی و عواقب بعدی آن کنار بیایند. داستان، مصداق بارز روزگار ماست، درباره کودکانی است که در رسانههای اجتماعی فعال هستند دور از چشم والدینشان؛ والدینی که مدتهاست از فعالیتهای فرزندانشان در آنجا بیخبرند. این دنیایی است که در آن ایموجیهای به ظاهر بیضرر، معنای عمیقتری دارند که بزرگسالان بهسختی میتوانند آن را رمزگشایی کنند. بازرس کارآگاه به لطف پسرش که همکلاسی جیمی بود، متوجه میشود که جیمی توسط کیتی -قربانیاش در اینستاگرام- به اینسلبودن متهم شده است. این اصطلاح مخفف «تجرد اجباری» است و مردی را توصیف میکند که زنان تمایلی به ارتباط با او ندارند، بنابراین زنستیز میشود. به بیان دیگر، اینها مردانی هستند که ناخواسته مجرد ماندهاند و زنان را به دلیل آن سرزنش میکنند. در دورانی که زنکشی، خشونت با چاقو و جرائم کودکان و نوجوانان رو به افزایش است، این موضوع اهمیت پیدا میکند، بنابراین بررسی آن دشوار است. این سریال یک فیلم اکشن و پر از صحنههای اکشن نیست، اما در عوض تکتک جزئیات را نشان میدهد: روال سختگیرانه دادرسی در کلانتری، بازی موش و گربه بین روانشناس و جیمی و سکوت طولانی و ناشیانه خانواده ازهمپاشیده در یک سفر طولانی با ماشین. همه اینها باعث میشود تجربه تماشا آنقدر فراگیر شود که گاهی اوقات غیرقابل تحمل میشود. اما سازندگان این واقعیت تلخ را منعکس میکنند که دیگر نمیتوان چیزی را ویرایش و مطمئنا دیگر نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. جیمی از یک خانواده خشن نمیآید و والدینی کاملا عادی و مهربان دارد. او میتواند هر پسری باشد که صاحب یک تلفن هوشمند است و از او انتظار میرود که بهتنهایی در این دنیای پیچیده و رو به رشد، زندگی کند. «نوجوانی» هیچ راهحلی ارائه نمیدهد، اما این سریال باید انگیزهای باشد تا بالاخره درباره آنها صحبت کنیم؛ آنهم با فرزندانمان. در نهایت، خالقان سریال «نوجوانی» چندان تصویری از کودکی که ممکن است مرتکب قتل شده باشد، ترسیم نمیکنند. به عبارتی از ارائه توضیح سادهای برای اینکه چرا پسری باهوش از یک خانواده معمولی و دوستداشتنی، چاقویی را از دوستش قرض میگیرد و در یک عصر یکشنبه معمولی، دختری را با ضربات چاقو به قتل میرساند، خودداری میکند. فراتر از این داستان دراماتیک، تنشی که با سبک فیلمبرداری مداوم اتخاذ میکند، تشدید میشود و هیچ راه فراری از این ماجرا ارائه نمیدهد. به عبارتی، خیرهکنندهترین دستاورد این سریال بدون شک سبک تکبرداشتی آن است. اساسا به این معنی است که دکمه ضبط را روی دوربین فشار داده و تا پایان هر قسمت متوقف نمیشود. هر قسمت یک تجربه غوطهورکننده و غیرقابل باور ایجاد میکند که عمیقا جذاب و ناراحتکننده است. فقدان وقفهها، بینندگان را مجبور میکند که به اندازه شخصیتها احساس کنند در مارپیچی عمیق از سردرگمی، گناه و شرم به دام افتادهاند. این اضطراب زمانی که صحنههای اکشن در فضاهای تنگ و بسته، مانند داخل ون خانواده یا اتاق بازجویی پلیس فیلمبرداری میشود، افزایش مییابد. موسیقی متن، لایه دیگری از آسیبهای شدید ناشی از یک جنایت واقعی را اضافه میکند، با آژیرهای تصادفی، کوبیدن درها و نتهای ناهماهنگ که برای انعکاس آشفتگی درونی شخصیتها طراحی شدهاند. سبک بینقص، از این نظر، برای درک میزان فروپاشی این خانواده مهم است. از آنجا که هیچ برشی وجود ندارد، هیچ راه فراری از کابوس وجود ندارد. این مینیسریال، خشن و بیرحمانه، چالشها را به چالش میکشد. بسیاری از والدین احتمالا از خود خواهند پرسید: «اگر این اتفاق برای ما میافتاد چه؟». در حالی که انگیزههای جیمی همچنان مبهم است، سریال یک چیز را روشن میکند: نوجوانان امروزی در دنیای آنلاینی زندگی میکنند که بزرگسالان، هرچقدر هم که حسن نیت داشته باشند، اگر به حرفهایشان گوش ندهند، قادر به درک آن نیستند. والدین نمیتوانند همه چیز را کنترل کنند. با این حال، آنها میتوانند به طور خاص از فرزندشان بپرسند که چه چیزهایی را به صورت آنلاین مصرف میکنند و در مورد آنچه با او دیدهاند، تأمل کنند. مهمترین چیز این است که همیشه در کنار کودک بمانید، با او صحبت کنید، از او بپرسید به چه چیزهایی علاقه دارد و از نظر روحی در چه وضعیتی است. این همیشه آسان نیست؛ زیرا جوانان در این سن از والدین فاصله میگیرند و مایلند تنها باشند. با وجود این، گوشدادن به آنها بسیار مهم است. متأسفانه این امر اغلب در فشارهای زندگی روزمره نادیده گرفته میشود. این سریال با الهام از فضای جنایی واقعی امروز، با تقلید از سبک سینما وریته در فیلمسازی مستند، داستان جیمی را واقعیتر از آنچه واقعا هست، ارائه میدهد. در این سریال، پدر جیمی سعی میکند او را به فوتبال و بوکس علاقهمند کند، هرچند خودش ترجیح میداد نقاشی بکشد. منظورم این است باید به پسرها فضا داده شود تا در مورد مسائل بحث کنند، بدون اینکه آنها را مجبور به رعایت یک الگوی خاص کنیم. باید به آنها اجازه داده شود تا مردانگی خود را تعریف کنند. انتظار دنبالکردن یک سرگرمی خاص، انتظارات پنهانی را منتقل میکند، حتی اگر پدر قصد بدی نداشته باشد و شاید بهسادگی راه دیگری نداند. رفتارهای خاص جنسیتی نیز به صورت ناخودآگاه بازتولید میشوند و البته کودکان و نوجوانان متوجه این موضوع میشوند. از آنجا که چهرههای دلبستگی، بهویژه برای اجتماعیشدن آنها اهمیت دارند، اگر پدران از الگوی مردسالارانه پیروی کنند و رابطه عمیقتر و امنی با فرزندانشان برقرار نکنند، میتواند تأثیر منفی داشته باشد. با این حال، والدین در این سریال نیت خوبی برای پسرشان دارند. اگرچه آنها تقسیم وظایف کلاسیکی دارند، اما با احترام با یکدیگر رفتار میکنند. باوجوداین، آنها نتوانستند از فاجعه جلوگیری کنند. به نظرم این کافی نیست که یک الگوی مثبت باشید. کافی نیست که بهعنوان والدین رابطهای برابر داشته باشید. این قطعا رویکرد خوبی است، اما کودکان نهتنها از سوی والدینشان، بلکه از طرف کل جامعه تربیت میشوند. و منظور من اینترنت، گروههای همسالان، مدرسه، سیاست و همه اینهاست. بچهها به یک نظرِ از پیش تعیینشده علاقهای ندارند، بلکه به یک تبادل نظر علاقهمندند. به جای قضاوتکردن آنها، باید بر این امر تأکید شود که بسیاری از چیزها متناقض هستند و رفتار سمی به ضرر دیگران تمام میشود. والدین باید آگاهانه فضاهایی را برای فرزندانشان ایجاد کنند و به طور خاص درباره موضوعاتی مانند الگوها و رفتارهای نقشمحور بحث کنند. همدردی واقعی این سریال نه با نوجوانان مشکلدار، بلکه با بزرگسالان گیج و مبهوت اطرافشان است. بینندگان مانند والدین جیمی باید تسلیم غم و ناباوری ناشی از هرگز نفهمیدن واقعیِ یک پیشامد اشتباه شوند. اینکه این موضوع چگونه بر اطرافیان او تأثیر گذاشته است، خود یک انتخاب هوشمندانه برای فیلم بود. دیدن خانوادهای که پس از لحظهای از چنین خشونت تصورناپذیری، با ناراحتی سعی در کنار هم قرارگرفتن دارند، صحنهای تلخ و غمانگیز است. «نوجوانی» تصویری متقاعدکننده از شکاف گسترده بین والدین و فرزند نوجوانشان در عصر دیجیتال وحشی و کنترلنشده است. همچنین این سریال یک تفسیر اجتماعی از این است که ما درباره چگونگی برقراری ارتباط مؤثر با نوجوانان، چقدر کم میدانیم. شکاف نسل بین والدین و نوجوانان یک چالش رایج در بسیاری از خانوادههاست. تفاوت در ارزشها، سبکهای ارتباطی و تجربیات زندگی میتواند سوءتفاهمها و درگیریهایی را ایجاد کند که روابط را تحتالشعاع قرار دهد. پلزدن این شکاف برای پرورش یک محیط خانوادگی سالم و حمایتی بسیار مهم است. این یادداشت، استراتژیهای عملی مؤثر را برای کمک به والدین و نوجوانان ارائه میدهد که در ادامه به آن میپردازیم.
فصلی درخورِ تأمل
از میان تمام لحظات چالشبرانگیز «نوجوانی»، یک صحنه بیش از هر صحنه دیگری در ذهنم مانده است. در قسمت چهارم سریال، جایی که والدین را میبینیم که با اتفاقی که افتاده، دستوپنجه نرم میکنند. ما با آنها مینشینیم -در اتاق خوابشان، در ناباوری و دلشکستگی مطلقشان- درحالیکه بحث میکنند، گریه میکنند و سعی میکنند غیرممکنها را کنار هم بگذارند. این ناامیدی دلخراش از فهمیدن چیزی تصورناپذیر است که زیر سقف خانهشان اتفاق افتاده است. شرم، پرسش، شکست و سکوت پر از اما و اگر. آن لحظه -بیش ازهر پیچشی در طرح داستان- چیزی است که برایم ماندگار است و بیشک برای بسیاری از والدین به طرز دردناکی آشناست. ترس از اینکه چیزی را از دست دادهایم. وحشت خاموش از اینکه شاید آنچه را که باید میدیدیم، ندیدهایم. حس طاقتفرسای درماندگی در دنیایی که فرزندانمان نیمی از عمرشان را پشت صفحه نمایشها زندگی میکنند. «نوجوانی» مضامین دشوار بسیاری را بررسی میکند -رادیکالیسم، هویت، آسیب و ابراز جنسی- اما آن قسمت پایانی و غمانگیز با والدین، آینهای را در برابر ما قرار میدهد. این به ما یادآوری میکند که حتی والدین خوب و دوستداشتنی نیز میتوانند در دنیای دیجیتالی که فرزندانشان در آن سیر میکنند، احساس گمگشتگی کنند. به جای احساس گناه، شاید بهتر است این سؤال را بپرسیم که فرزندان ما در چه نوع دنیای دیجیتالی بزرگ میشوند و ما درباره آن، چه میتوانیم بکنیم؟
احساس درماندگی
دنیای دیجیتال بسیار طاقتفرساست و از آنجایی که اکثر ما با گوشیهای هوشمند در جیبهایمان یا رسانههای اجتماعی که جهانبینی ما را شکل میدهند، بزرگ نشدهایم، بهراحتی میتوان فرض کرد که صلاحیت پاسخگویی نداریم. شانه بالا میاندازیم، آه میکشیم و چیزهایی مانند «این روزها اوضاع بچهها همین است» میگوییم. اما حقیقت این است: ما ناتوان نیستیم. به این فکر کنید که اکثر ما با پیامهای ایمنی بهعنوان مثال کلاه ایمنی دوچرخهسواری و کمپینهای کمربند ایمنی بزرگ شدهایم. به ما آموخته شده بود که برخی محیطها خطرآفرین هستند، و رفتار معقول و مداوم، آسیب را کاهش میدهد. ما خطرات را درک میکردیم. واکنشها را یاد میگرفتیم. و وقتی صحبت از فرزندان خودمان میشد، آن درسها را جدی میگرفتیم. ما به طور شهودی منطق محدودیتهای متناسب با سن را درک میکنیم. ما اجازه نمیدهیم کودکان نوپا در کنار جاده بازی کنند. ما اجازه نمیدهیم کودکان پنجساله بدون نظارت در ساحل موجسواری شنا کنند. ما اجازه نمیدهیم کودکان 10ساله در بزرگراهها رانندگی کنند. ما بهتدریج استقلال را براساس بلوغ، مهارت و زمینه افزایش میدهیم. این یک رویکرد پیشگیرانه است، نه وحشت. زندگی دیجیتال هم تفاوتی ندارد. خطرات جدیدتر هستند و ممکن است پاسخها کمتر واضح به نظر برسند، اما رویکرد فرزندپروری نیازی به تغییر ندارد. لازم نیست در هر برنامه یا پلتفرم رسانه اجتماعی متخصص باشیم. چیزی که نیاز داریم همان طرز فکری است که درباره هر مسئله ایمنی دیگری به کار میبریم. محیط را درک کنید. درباره خطرات شفاف باشید. با استراتژیهای عملی و سازگار پاسخ دهید. فقط بهایندلیل که ما با تلفنهای هوشمند در دستمان بزرگ نشدهایم، به این معنی نیست که اکنون نمیتوانیم رهبری کنیم. آشنایی پیشنیاز مسئولیتپذیری نیست، و متولدنشدن در آن، بهانهای برای عقبنشینی از آن نیست. بهعنوان والدین، ما هنوز میتوانیم در نحوه شکلدهی عادات دیجیتال خانواده خود اختیار داشته باشیم. ما هنوز میتوانیم شرایطی را که فرزندانمان در آن بزرگ میشوند، شکل دهیم.
افسانه پلتفرم خنثی
یکی از خطرناکترین فرضیاتی که ما بهعنوان والدین داریم، این است که رسانههای اجتماعی خنثی هستند -فقط یک ابزار- و اگر «بچههای خوبی» تربیت کنیم و فیلترهای مناسب را اعمال کنیم، آنها خوب خواهند بود. اما این دقیقا همان تله است. فقط خطرات آشکار -مانند محتوای صریح یا قلدری سایبری- نیستند که پلتفرمها را خطرناک میکنند. این خود الگوریتم است. این پلتفرمها فقط آنچه را که کاربران درخواست میکنند، به آنها نشان نمیدهند. آنها از هوش مصنوعی برای انتشار محتوای جذاب از نظر احساسی و اغلب تحریکآمیز براساس آنچه توجه را جلب میکند، استفاده میکنند؛ حتی اگر آن محتوا ناسالم یا مضر باشد؛ بنابراین درحالیکه ممکن است فکر کنیم، «فرزند من به دنبال آن نمیرود»، الگوریتم اهمیتی نمیدهد که آنها به دنبال چه چیزی هستند. برایش مهم است که آنها به چه چیزی توجه میکنند، تماشا میکنند و یاد میگیرند. و فیدی را تنظیم میکند که به طور فزایندهای آنها را به سمت افراطهای احساسی سوق میدهد، اغلب بدون اینکه خودشان متوجه شوند کی این اتفاق میافتد. و این مسئله فقط به محتوای زنستیزانه یا از نوع اینسل محدود نمیشود؛ بلکه میتواند به هر جایی منتهی شوند: ویدئوهای خشونتآمیز، اینفلوئنسرهای بیش از حد جنسی، ایدئالهای غیرواقعی بدن، ترویج اختلالات خوردن، ستایش خودآزاری یا روایتهای هویتشکن. هر محتوایی که از آسیبپذیری سوءاستفاده کند و توجه عاطفی را به خود جلب کند، بازی منصفانهای برای الگوریتم است. چرا؟ چون این پلتفرمها برای رفاه نوجوانان طراحی نشدهاند، بلکه برای سودآوری طراحی شدهاند. و با نگهداشتن چشمها تا حد امکان روی صفحه نمایش، درآمد کسب میکنند. کاملا روشن است: سریعترین راه برای جلب توجه، برانگیختن احساسات است و هرچه محتوا تاریکتر، افراطیتر یا تحریکآمیزتر باشد، عملکرد بهتری دارد. اشتباه نکنید، ما در «نوجوانی»، شاهد سقوط نیستیم؛ شاهد عواقب آن هستیم. خشونت قبلا اتفاق افتاده است. اما آنچه ناگفته مانده، به همان اندازه ترسناک است: تأثیرات دیجیتالی که ممکن است تفکر او را شکل داده باشند، جستوجو نشدهاند. آنها ارائه شدهاند. این درباره شیطانی جلوهدادن همه پلتفرمهای رسانههای اجتماعی یا هر چیز آنلاین نیست. این درباره تشخیص این است که پلتفرمهای آنلاین و الگوریتمهای پشت آنها خنثی نیستند و فرزندان ما -صرفنظر از اینکه چقدر خوب تربیت شده یا مسئولیتپذیر باشند- از آن مصون نیستند. سؤال فقط این نیست که «در برنامه چه چیزی وجود دارد؟»، بلکه این است که «این پلتفرم برای چه کاری طراحی شده است و چگونه فرزند من را شکل میدهد؟».
نوجوانان فقط بزرگسالان کوچک نیستند
مغز آنها هنوز در حال رشد است. تنظیم احساسات یک کار در حال انجام است. کنترل تکانه مانند وایفای خراب میآید و میرود، بهویژه وقتی گرسنه هستند، یا زمانی که هورمونهایشان تغییر کرده یا کسی در جایی به آنها نگاه بدی انداخته است. مغز نوجوان به طور خاص برای ریسک، پاداش و شدت احساسات طراحی شده است. رسانههای اجتماعی نهتنها این نیازها را برآورده میکنند، بلکه آنها را تقویت میکنند. با حلقههای بیپایان رضایت فوری، اعتبارسنجی همسالان، عکسهای برگزیده و محتوای الگوریتمی، به هر آسیبپذیری رشدی دامن میزنند: تکانشگری، واکنشپذیری عاطفی شدید، حساسیت به مقایسه اجتماعی و فشار برای ساختن هویت درحالیکه هنوز در حال کشف هویت خود هستند. و دنیای دیجیتال منتظر بالغشدن آنها نمیماند. آنها را با محرکها، انتخابها، مقایسهها و زندگیهای برنامهریزیشده غرق میکند. در این گرداب، جای تعجب نیست که حتی باثباتترین نوجوانان نیز میتوانند راه خود را گم کنند. به همین دلیل است که نوجوانان فقط از رسانههای اجتماعی «استفاده» نمیکنند؛ بلکه این رسانهها هستند که آنها را شکل میدهند. و به همین دلیل است که پاسخهای والدین ما باید متفکرانه، آگاهانه و هماهنگ با واقعیتهای رشد نوجوانان باشد. هرچند انتظار نمیرود که ما بتوانیم همه این مسائل را حل کنیم. اما یک تصویر واضحتر، به ما کمک میکند تا تصمیمات هوشمندانهتری بگیریم. بهعنوان والدین، ما نمیتوانیم از فناوری پیشی بگیریم. اما میتوانیم محیطی را که در آن بزرگ میشوند، شکل دهیم. در همینجا لازم است به چهار نکته مفید برای شروع اشاره کنم:
به تأخیر انداختن فید رسانههای اجتماعی
هرچه نوجوانان زودتر در معرض فیدهای مبتنی بر الگوریتم مانند تیکتاک، اینستاگرام یا اسنپچت قرار بگیرند، احتمال بیشتری وجود دارد که رژیم دیجیتالی آنها به جای استفاده عمدی، توسط دستکاری عاطفی شکل بگیرد. تا جایی که میتوانید قبل از معرفی رسانههای اجتماعی مبتنی بر الگوریتم قدری صبر کنید. درعوض، آنها را به تدریج به دنیای دیجیتال وارد کنید. با پلتفرمهایی شروع کنید که به دستکاری الگوریتمی متکی نیستند، برنامههایی که در آنها میتوانند به جای جریانهای بیپایان محتوا، با دوستان واقعی خود در ارتباط باشند. با بزرگترشدن بچهها، به آنها کمک کنید تا نحوه کار الگوریتمها را درک کنند. به آنها بیاموزید که درمورد آنچه در فید آنها نمایش داده میشود و چرایی آن، به طور انتقادی فکر کنند. هدف این است که نوجوانان را از مصرفکنندگان منفعل به کاربران آگاه تبدیل کنید. به تأخیر انداختن قرارگرفتن در معرض رسانههای اجتماعی الگوریتمی به شما زمان میدهد تا انتظارات مشترک را ایجاد کنید. وقتی با محتوایی که هرگز ندیدهاید، درگیر نشوید، ایجاد عادات فناوری سالم آسانتر است.
فناوری را از اتاق خواب دور نگه دارید
نه به این دلیل که نوجوانان غیرقابل اعتماد هستند بلکه به این دلیل که بچههای خوب وقتی خسته و غمگین میشوند یا استرس دارند، کارهای احمقانهای انجام میدهند. این یک نقص شخصیتی یا یک مسئله عاطفی نیست که شما باید آن را برطرف کنید. این زیستشناسی ساده است. تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که درک کنید چرا این تغییرات در بدن شما اتفاق میافتد که باعث میشود مثلا آخر شب هوس غذا کنید. آخر شب، اتاق خواب به یک تقویتکننده خطر تبدیل میشود. انزوا به اضافه خستگی و یک دستگاه متصل، اینها دستورالعملی برای تصمیمگیریهای ضعیف است. چه ارسال یک سلفی باشد، چه ارسال یک پیام پشیمانکننده، یا افتادن در دام محتوای وسوسهانگیز یا اجباری، این لحظات اغلب زمانی اتفاق میافتند که نوجوانان از نظر احساسی آسیبپذیر هستند و قضاوت آنها در پایینترین حد خود قرار دارد. همچنین زمانی است که آنها به احتمال زیاد تصمیمات اجتماعی تکانشی و نامناسبی میگیرند، پیوستن به یک چت گروهی که نباید در آن باشند، به اشتراک گذاشتن چیزی بیش از حد شخصی، یا جرئت شوخیکردن یا شرکت در مکالماتی که هرگز در روز روشن شروع نمیکنند. اینها بچههای بدی نیستند. آنها خسته، کنجکاو، تکانشی و به صورت دیجیتالی متصل هستند. این زمانی است که الگوریتم در خطرناکترین حالت خود قرار دارد، زمانی که احساسات را حس میکند و محتوایی ارائه میدهد که برای تشدید آن طراحی شده است. لذا محیطهای بدون فناوری ایجاد کنید. عادت کنید که دستگاههای خود را بیرون از اتاق خواب شارژ کنید. یک ریتم خانوادگی برای گذراندن وقت بدون صفحه نمایش ایجاد کنید. با این کار شما بچهها را مجازات نمیکنید. درواقع شما از مغز، عزت و آینده آنها محافظت میکنید.
بدون وحشت درمورد خطر صحبت کنید
بعضی از والدین احساس ناتوانی میکنند. برخی دیگر احساس سردرگمی میکنند. اما یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، این است که به سادگی شروع به صحبت کنید. شما در مواجهه با رسانههای اجتماعی درمانده نیستید. به جای اینکه منتظر بمانید تا مشکلی پیش بیاید، فعال باشید. گفتوگو درمورد فناوری و رسانههای اجتماعی را بخشی از زندگی روزمره خود کنید. هدف بازجویی نیست، بلکه ارتباط است. سؤالات باز بپرسید به عنوان مثال اخیرا چه چیز عجیبی در فید شما ظاهر شده است؟ یا آیا تا به حال در فضای آنلاین احساس فشار کردهاید که به شیوه خاصی باشید یا عمل کنید؟ علاوه بر این درمورد تجربیات خود صادق باشید. نحوه استفاده از رسانههای اجتماعی، آنچه را که درمورد آن سخت میدانید و مرزهایی که برای خود تعیین کردهاید، به اشتراک بگذارید. این آسیبپذیری متقابل، اعتماد ایجاد میکند و به نوجوان شما کمک میکند تا احساس احترام کند. بدین ترتیب وقتی احساس میکنند دیده میشوند نه قضاوت، احتمال بیشتری دارد که حرف بزنند. لازم نیست هر برنامه یا روندی را درک کنید، فقط باید درگیر بمانید.
ارتباط را بر کنترل اولویت دهید
وقتی صحبت از هدایت نوجوانان در شرایط دشوار میشود، چه دوستی باشد، استرس یا استفاده از فناوری، تأثیر ما از کنترل ناشی نمیشود بلکه از رابطه است. همین امر در مورد دنیای آنلاین نیز صدق میکند. هرچه نوجوان شما احساس ارتباط بیشتری با شما داشته باشد، احتمال بیشتری دارد که به راهنمایی شما گوش دهد، چالشهای خود را به اشتراک بگذارد و ارزشهای شما را درونی کند. نه به این دلیل که شما هر کلیک آنها را زیر نظر دارید، بلکه به این دلیل که به شما اعتماد دارد، به شما احترام میگذارد و میداند که شما در کنار او هستید. ما نیازی نداریم که بهترین دوست آنها شویم یا مرزها را کنار بگذاریم. چیزی که باعث نفوذ در آنها میشود ارتباط است، نه کنترل. با حضور مداوم، کنجکاوماندن و تعامل بدون قضاوت، حتی زمانی که شما نگران یا ناامید هستید، تأثیر میگذارید. بنابراین، به جای اینکه تمام انرژی خود را صرف کنترل برنامهها، نرمافزارهای ردیابی یا ایجاد حصارهای دیجیتال کنید (هرچند که اینها میتوانند نقش داشته باشند)، از خود بپرسید: آیا نوجوان من وقتی اشتباه کرده است، با مراجعه به من احساس امنیت میکند؟ آیا ما در خانوادهمان درباره ارزشها صحبت میکنیم، نه فقط قوانین؟ آیا به اندازه کافی اعتماد ایجاد کردهام که نوجوانم هنگام تصمیمگیری، صدای من را در ذهنش بشنود؟ وقتی با نوجوان ارتباط خوبی میگیرید، مرزها را مجازات نمیدانند بلکه حس مراقبت را دارند. مکالمات را بازجویی نمیدانند بلکه حس راهنمایی دارند. بهترین استراتژی شما این نیست که فناوری را قفل کنید. این است که رابطه را تقویت کنید. زیرا وقتی رابطه قوی باشد، صدای شما بلندتر و صدای الگوریتم آرامتر میشود.
فراتر از درماندگی
ما در دورانی فرزندپروری میکنیم که در مورد فناوری بین دو افراط در نوسان است: تسلیم ناشی از درماندگی و وحشت اخلاقی. از یک طرف، به ما گفته میشود که بچهها الان دقیقا همینطور هستند، چسبیده به صفحه نمایش، معتاد به برنامهها و دور از دسترس ما. از طرف دیگر، با هشدارهای وحشتناکی در مورد بحرانهای نوجوانی ناشی از فناوری، آسیب مغزی، مارپیچهای سلامت روان و فروپاشی اجتماعی بمباران میشویم. در میان این دو قطب، بزرگترین قربانی اغلب اعتمادبهنفس والدین است. ما احساس میکنیم که هیچ انتخابی امن نیست. اگر محدودشان کنیم، فرزندانمان احساس طردشدن میکنند. اگر رها کنیم، در معرض خطر هستند. بنابراین ما خشکمان میزند، غرق در سروصدا، مطمئن نیستیم از کجا شروع کنیم، به بهترینها امیدوار هستیم اما در خفا از بدترینها میترسیم. اما در تمام این هرجومرج، آنچه بیشترین اهمیت را دارد، به طرز شگفتآوری ساده باقی میماند: روابط قوی، مرزهای روشن و گفتوگوهای آزاد هنوز هم کار میکنند. شما نمیتوانید جلوی موج دیجیتال را بگیرید، اما میتوانید به نوجوانتان یاد بدهید که چگونه در آن شنا کند. میتوانید در ارتباط باشید. مرزها را تعیین کنید. سؤال بپرسید. ارزشها را الگو قرار دهید. اعتماد ایجاد کنید و به حضور خود ادامه دهید. زیرا نفوذ شما قدرتمند است. تأکید میکنم حتی در یک دنیای پرسروصدا، صدای شما هنوز برای نوجوانتان مهم است. خطرناکترین فرضی که میتوانیم داشته باشیم، این است که بگوییم فرزندمان استثناست، اینکه چون «بچه خوبی» است، به نحوی از گوشه و کنارهای شلوغ دنیای دیجیتال دوری میکند. اما حتی بچههای خوب هم، انتخابهای احمقانهای میکنند، مخصوصا آنلاین. مخصوصا وقتی خسته هستند، تنها هستند یا سعی میکنند بفهمند چه کسی هستند. ما نمیتوانیم هر خطری را از بین ببریم. ما نمیتوانیم هر ضربهای را ردیابی کنیم. اما میتوانیم کاری را انجام دهیم که والدین خوب همیشه انجام دادهاند: اعتماد ایجاد کنیم، مرزها را تعیین کنیم، گفتوگوهای جدی داشته باشیم و با شجاعت و مراقبت در کنار فرزندانمان باشیم. کاملا قابل درک است که از شدت این همه اتفاق، احساس اضطراب و حتی غرقشدن در مشکلات داشته باشید. این ترس واقعی است و شما تنها کسی نیستید که تا به حال احساس اضطراب کردهاید. اما ما هنوز هم میتوانیم خودمان واکنش نشان دهیم: منطقی، متفکر و هدفمند. چیزی که بیشترین اهمیت را دارد، این نیست که همه چیز را درست انجام دهیم، مهم این است که با فرزندانمان در ارتباط باشیم، صادق باشیم و در این مسیر با آنها همراه شویم.
شکاف نسلی
شکاف نسلی به تفاوت در نگرشها، ارزشها و سبکهای ارتباطی بین یک نسل با نسل دیگر، به ویژه بین والدین و فرزندان نوجوانشان اشاره دارد. این تفاوتها میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی ازجمله فناوری، تغییرات فرهنگی و تجربیات زندگی باشد. پیشرفتهای سریع در فناوری اغلب والدین و نوجوانان را در موقعیتهای متفاوتی قرار میدهد. در حالی که نوجوانان بومیان دیجیتال هستند، والدین ممکن است همگامشدن با آخرین روندها را چالشبرانگیز بیابند. از سوی دیگر، هنجارهای اجتماعی و ارزشهای فرهنگی با گذشت زمان تکامل مییابند و منجر به دیدگاههای متفاوتی در مورد مسائلی مانند آموزش، شغل و روابط میشوند و نهایتا تجربیاتی که هر نسل را شکل میدهد میتواند بسیار متفاوت باشد و به جهانبینیها و انتظارات مختلف کمک کند. درک این عوامل اولین قدم برای پرداختن به موانع ارتباطی ناشی از شکاف نسل است. اینکه آیا شکاف نسلی خوب است یا بد؟ میتواند خوب و مفید باشد، زیرا تنوع در تفکر و نوآوری را تقویت میکند. در مقابل، به دلیل شکاف نسلی ممکن است درک متقابل، احترام و پیوندهای قوی خانوادگی را از دست بدهیم. ازاینرو اگر به آن پرداخته نشود، سوءتفاهمها و درگیریها میتوانند ایجاد شوند و منجر به فاصله عاطفی بین والدین و فرزندانشان شوند.
موانع ارتباطی بین والدین و نوجوانان قدرت تأثیر همسالان
نوجوانی دوران جستوجوی پذیرش و تعلق خاطر است. در این مرحله، دوستیها به یک سیستم حمایتی حیاتی برای نوجوانان تبدیل میشوند و همدلی و تجربیات مشترک را ارائه میدهند. دوستان اغلب مشکلات و احساسات یکدیگر را درک میکنند و این امر آنها را به چهرههای بسیار تأثیرگذاری در زندگی یک نوجوان تبدیل میکند. در نتیجه، آنها ممکن است نظرات و خواستههای دوستان خود را بر نظرات والدین و مربیان خود اولویت دهند و به دنبال تأیید از همسالانی باشند که به نظر میرسد آنها را در سطح عمیقتری درک میکنند.
جستوجوی استقلال و خودمختاری
سالهای نوجوانی با میل فزاینده به استقلال و خودمختاری مشخص میشود. همزمان با شکلگیری هویت خود، آنها به طور طبیعی آرزوی داشتن حس کنترل بر زندگی خود را دارند. این میل ممکن است آنها را به زیر سؤال بردن شخصیتهای مرجع، ازجمله والدین و مربیان، سوق دهد، زیرا آنها تلاش میکنند تا فردیت خود را اثبات کنند. در نتیجه، ممکن است وقتی نوجوانان، راهنمایی را محدودکننده آزادی تازهیافته خود میدانند، دچار تعارض شوند.
اختلال در ارتباط
ارتباط مؤثر در هر رابطهای بسیار مهم است، با این حال شکاف نسلی میتواند این فرایند را بین نوجوانان و بزرگسالان مختل کند. نوجوانان ممکن است احساس کنند که درک نمیشوند یا قادر به انتقال افکار و احساسات خود به والدین و مربیان خود نیستند و این امر به اختلال در ارتباط کمک میکند. از سوی دیگر، بزرگسالان ممکن است ارتباط با دنیای بهسرعت در حال تغییر نوجوانان را چالشبرانگیز بیابند که منجر به سوءتعبیر و سوءارتباط میشود.
دوراهی تجربه در مقابل ارتباط
والدین و مربیان اغلب براساس تجربیات زندگی و دانش اندوخته خود توصیههایی ارائه میدهند. با این حال، این راهنماییهای خیرخواهانه ممکن است با واقعیتهای بهسرعت در حال تحول دنیای امروز در تضاد باشد. نوجوانان ممکن است احساس کنند که تجربیات والدینشان قدیمی شده و دیگر کاربردی ندارد، درحالیکه به نظر میرسد دوستانشان در شرایط حاضر با چالشهای مشابهی روبهرو هستند. این امر برای نوجوانان هنگام تصمیمگیری درباره اولویتبندی توصیههایشان، دوراهی ایجاد میکند.
درک نیت والدین و مربیان
برای نوجوانان بسیار مهم است که بدانند والدین و مربیانشان خیر و صلاح آنها را در نظر دارند. اگرچه بزرگسالان ممکن است همیشه چالشهای مدرن پیشروی نوجوانان را به طور کامل درک نکنند، اما توصیههای آنها مبتنی بر مراقبت و توجه است. والدین و مربیان از تجربیات خود برای ارائه پشتیبانی و راهنمایی استفاده میکنند، حتی اگر پیشنهادهای آنها گاهی اوقات بیفایده باشد. ضروری است که نوجوانان با ذهنی باز به این تعاملات نزدیک شوند و نیت خیر پشت توصیههایی را که دریافت میکنند، بپذیرند.
استراتژیهای ارتباطی مؤثر
گذر از پیچیدگیهای دوران نوجوانی میتواند تجربهای چالشبرانگیز برای نوجوانان و خانوادههایشان باشد. این دوره با تغییرات جسمی، عاطفی و روانی درخورتوجهی همراه است که اغلب منجر به سوءتفاهمها و درگیریهایی در خانواده میشود. با این حال، تقویت همدلی و ارتباط آزاد میتواند شکاف نسلی را پر کند و روابط را تقویت کند. نوجوانان باید ارزش تجربیات زندگی والدین و مربیان خود را تشخیص دهند. در مقابل، والدین و مربیان باید پذیرای دنیای در حال تحول نوجوانان باشند. با تلاش فعال برای درک دیدگاههای یکدیگر و ارائه حمایت همراه با احترام، اعتماد و همدلی، هر دو نسل میتوانند ارتباطات معناداری ایجاد کنند و در این سفر تحولآمیز به سوی رشد از یکدیگر حمایت کنند.
گوشدادن فعال شامل تمرکز کامل، درک و پاسخ متفکرانه به آنچه شخص دیگر میگوید. این چیزی بیش از شنیدن کلمات است. این درباره درک احساسات و نیت پشت آنهاست. والدین و نوجوانان میتوانند با تمرین گوشدادن فعال، ارتباطات خود را بهبود بخشند. این به معنای کنارگذاشتن حواسپرتی، برقراری تماس چشمی و تصدیق احساسات یکدیگر است. به جای آمادهکردن پاسخ خود درحالیکه طرف مقابل صحبت میکند، بر درک واقعی پیام او تمرکز کنید.
همدلی، توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگری است. برای والدین و نوجوانان، ایجاد همدلی شامل دیدن مسائل از دیدگاه یکدیگر است. والدین میتوانند از نوجوانان خود بخواهند که احساسات خود و دلیل آن را توضیح دهند. به طور مشابه، نوجوانان میتوانند سعی کنند چالشها و نگرانیهای والدین خود را درک کنند. تمرینهای ایفای نقش میتواند در ایجاد همدلی مؤثر باشد، جایی که هر فرد نقش طرف مقابل را برعهده میگیرد تا دیدگاه خود را بهتر درک کند.
صرف زمان باکیفیت در کنار هم به تقویت پیوند بین والدین و نوجوانان کمک میکند. این، فرصتی برای ارتباط باز و صادقانه بدون حواسپرتی زندگی روزمره فراهم میکند. بهعنوان مثال در فعالیتهایی شرکت کنید که هم والدین و هم نوجوانان از آن لذت میبرند، مانند پیادهروی، آشپزی یا تماشای فیلم. نکته کلیدی، ایجاد محیطی است که هر دو طرف در آن احساس راحتی کنند و درباره افکار و احساسات خود صحبت کنند.
برای برقراری ارتباط مؤثر، ایجاد یک محیط امن در جایی که والدین و نوجوانان احساس میکنند میتوانند بدون ترس از قضاوت یا تنبیه خود را ابراز کنند، ضروری است. والدین باید نوجوانان خود را تشویق کنند تا درباره افکار، احساسات و نگرانیهای خود آشکارا صحبت کنند. این امر میتواند با پاسخ آرام به آنچه میگویند، حتی اگر چیزی باشد که با آن موافق نیستید، محقق شود. برای نوجوانان، صادقبودن درباره مشکلاتشان میتواند به والدین کمک کند تا حمایت بهتری ارائه دهند.
ایجاد مرزهای روشن که والدین و نوجوانان با آنها موافق هستند، برای یک رابطه محترمانه بسیار مهم است. این مرزها باید مبتنی بر احترام و درک متقابل باشد.
والدین میتوانند با علاقهمندکردن خود به پلتفرمهایی که نوجوانانشان از آن استفاده میکنند، شکاف تکنولوژی را پر کنند. درک نحوه کار این پلتفرمها و نحوه ارتباط نوجوانان از طریق آنها میتواند به والدین کمک کند تا در ارتباط باشند. اگرچه پذیرش تکنولوژی ضروری است، اما تعیین محدودیتها و متعادلکردن زمان استفاده از صفحه نمایش به همان اندازه مهم است. والدین و نوجوانان میتوانند درباره محدودیتهای زمان استفاده از صفحه نمایش که امکان تعامل زمان آنلاین و آفلاین خانوادگی را فراهم میکند، توافق کنند.
نقش مشاوره در پویایی خانواده
اگر موانع ارتباطی، با وجود تمام تلاشهای شما همچنان ادامه داشت، ممکن است درخواست مشاوره حرفهای مفید باشد. یک درمانگر یا مشاور میتواند ابزار و استراتژی متناسب با پویایی منحصربهفرد خانواده شما، ارائه دهد. مشاوره خانواده، محیطی ساختارمند را فراهم میکند که در آن والدین و نوجوانان میتوانند با راهنمایی یک شخص ثالث بیطرف، مشکلات خود را مطرح کنند. این امر میتواند به خانوادهها کمک کند تا مهارتهای ارتباطی خود را بهبود بخشند، اختلافات را حل کنند و روابط قویتری ایجاد کنند. برای نوجوانان، این میتواند دریچهای حیاتی برای به اشتراک گذاشتن دیدگاههایشان و احساس شنیدهشدن باشد، که اغلب در این سالهای شکلگیری شخصیت، مسئلهای مهم است. شکاف نسلی اغلب در ارزشهای متفاوت، سواد فناوری و هنجارهای اجتماعی آشکار میشود. والدین ممکن است برقراری ارتباط با دنیای نوجوان خود را چالشبرانگیز بیابند، درحالیکه نوجوانان ممکن است احساس کنند که به دلیل آنچه آنها بهعنوان دیدگاههای منسوخ میدانند، درک نمیشوند یا محدود شدهاند. مشاوره خانواده به شناسایی این تفاوتها و یافتن زمینههای مشترک کمک میکند. با درک دیدگاههای یکدیگر، خانوادهها میتوانند همدلی و احترام به تجربیات و چالشهای یکدیگر را توسعه دهند. علاوهبراین، مشاوره خانواده، نوجوانان و والدین را به ابزارهایی برای مدیریت سازنده تعارضات مجهز میکند. تکنیکهایی مانند گوشدادن فعال، ارتباط قاطعانه و راهبردهای حل مسئله آموزش داده میشود و رویکردی مشارکتی برای حل مسائل را پرورش میدهد. این امر نهتنها به مقابله با مشکلات فعلی کمک میکند، بلکه توانایی خانواده را برای مقابله با چالشهای آینده نیز تقویت میکند. در اصل، پرکردن شکاف نسلی نیازمند تلاش، درک و ارتباط مؤثر است. مشاوره خانواده با تسهیل گفتوگو، ترویج احترام متقابل و کمک به خانوادهها برای گذر از پیچیدگیهای رشد نوجوانان، نقش محوری در این فرایند ایفا میکند.
سخن پایانی
فرزندپروری در عصر دیجیتال اینگونه است: کمی شفافیت، گفتوگوهای زیاد و گاهی نفس عمیق کشیدن پشت در بسته. هیچکدام از ما همه اینها را درک نکردهایم. اما اگر مکالمه را باز نگه داریم، ارتباط را نزدیک نگه داریم و -بهویژه وقتی اوضاع بههمریخته است- حضور داشته باشیم، به نوجوانانمان آنچه را که واقعا نیاز دارند، میدهیم: نه یک زندگی آنلاین کاملا مرتب، بلکه مهارتها، پشتیبانی و خودآگاهی برای پیمایش دنیای واقعی که دارند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.