نگاهی به تأثیر معادلات عربی بر دیپلماسی هستهای ایران در گفتوگو با محمد ایرانی
سفر هستهای در جاده عربی
محمد ایرانی: کنسرسیوم هستهای هنوز در مذاکرات ایران و آمریکا مطرح نیست
دیپلماسی هستهای ایران در سالهای اخیر شاهد نقشآفرینی فزاینده کشورهای عربی بوده است؛ به گونهای که معادلات منطقهای را تحت تأثیر قرار داده است. کشورهای عربی، از جمله عربستان سعودی، امارات و قطر، با میانجیگری در مذاکرات هستهای، به دنبال ایفای نقشی سازنده در کاهش تنشها هستند. حتی مصر که پیشتر کمتر در این حوزه فعال بود، وارد معادلات شده و با حمایت از گفتوگوهای چندجانبه، به تقویت دیپلماسی منطقهای کمک کرده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
دیپلماسی هستهای ایران در سالهای اخیر شاهد نقشآفرینی فزاینده کشورهای عربی بوده است؛ به گونهای که معادلات منطقهای را تحت تأثیر قرار داده است. کشورهای عربی، از جمله عربستان سعودی، امارات و قطر، با میانجیگری در مذاکرات هستهای، به دنبال ایفای نقشی سازنده در کاهش تنشها هستند. حتی مصر که پیشتر کمتر در این حوزه فعال بود، وارد معادلات شده و با حمایت از گفتوگوهای چندجانبه، به تقویت دیپلماسی منطقهای کمک کرده است. تشکیل کنسرسیوم هستهای با مشارکت کشورهای عربی، از جمله پیشنهادهایی است که برای همکاریهای صلحآمیز هستهای مطرح شده و میتواند به اعتمادسازی میان ایران و همسایگان منجر شود. این کنسرسیوم، با تمرکز بر فناوری هستهای غیرنظامی، فرصتی برای کاهش سوءتفاهمها و تقویت همکاریهای اقتصادی است. ایران، با تکیه بر دیپلماسی فعال و تأکید بر حقوق هستهای خود، از این تحولات برای تحکیم جایگاه منطقهای و خنثیسازی فشارهای غربی بهره میبرد. اما سؤال کلیدی اینجاست: چه شد که معادلات عربی تا به این حد با دیپلماسی هستهای ایران در این مقطع گره خورد؟ پاسخ به این پرسش محور گفتوگو با محمد ایرانی است تا از منظر سفیر اسبق ایران در لبنان، اردن و کویت، ابعاد این پیوند و همافزایی بین معادلات عربی و دیپلماسی هستهای ایران را روشن کنیم.
جناب ایرانی، اگرچه در طول سالها و دهههای گذشته کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به سهم خود سعی کردند نقش میانجیگر، واسط و پیغامرسان را در مباحث مربط به ایران و مشخصا پرونده هستهای کشورمان داشته باشند و دراینبین قطریها، عمانیها و تا حدی اماراتیها پیشقدم بوده و هستند، اما کمتر کسی تصور آن را داشت که معادلات هستهای ایران به جایی برسد که مصر هم در سفر اخیر عباس عراقچی به قاهره، میزبان نشست سهجانبه بدر العاطی، وزیر امور خارجه مصر، رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، باشد. واقعا چه شد که قاهره هم وارد این معادلات شد؟ آیا آنگونه که مطرح است، اکنون مصریها در این معادلات هستهای ایران به دنبال احیای برنامه هستهای خود هستند که سالها خاک خورده است و سعی دارند از نمد کنسرسیوم هستهای برای خود کلاهی ببافند؟
به نظر من مهمتر از موضوع کنسرسیوم هستهای، معادلات خود منطقه خاورمیانه است که باعث شده تقریبا همه کشورها، بهویژه کشورهای عربی و در ادامه مصریها هم به دنبال نقشآفرینی در راستای حمایت از مذاکرات هستهای باشند.
اگر موضوع کنسرسیوم هم در میان باشد، آثار و جنبههای مثبت آن بیشتر است یا تبعات منفی؟ یعنی بیشتر باید از جنبه سلبی به ورود مصر به معادلات هستهای ایران نگاه کرد یا منظر ایجابی؟
به نظر من ورود قاهره هم مانند دیگر کشورهای عربی به معادلات هستهای ایرانی واقعا آثار مثبتی دارد و بیشتر باید از جنبه مثبت و ایجابی به آن نگاه کرد. درست است که در طول سالها و دهههای گذشته، سطحی از رقابت سیاسی و دیپلماتیک بین ایران و مصر وجود داشته، اما اکنون معادلات منطقه تغییر پیدا کرده و مصریها سعی میکنند در راستای منافع خود هم که شده، این مذاکرات بین ایران و آمریکا تداوم پیدا کند تا مانع از ناامنی منطقهای در خاورمیانه شود. پس اگر قاهره به معادلات هستهای ایران ورود کرده، صرفا مسئله ایران و مصر و موضوع هم فقط محدود به کنسرسیوم نیست، بلکه موضوع امنیت منطقه غرب آسیا در میان است. پس بحث، یک بحث منطقهای و حتی بینالمللی است.
حتی با تحلیل شما، وزن مصر هم محل سؤال است. آیا قاهره وزن لازم برای حضور در معادلات هستهای ایران و آمریکا را دارد؟
اشتباه نکنید، وزن مصر کم نیست. مصر یکی از مهمترین کشورهای جهان عرب و جهان اسلام به شمار میرود.
با عینک نوستالژیک به وزن مصر حال حاضر نگاه نمیکنید؟
نه، اتفاقا وزن مصر حال حاضر هم بسیار زیاد است. اکنون نوعی رایزنی سهجانبه عربستان، مصر و ترکیه در این زمینه وجود دارد و وقتی دکتر عراقچی، وزیر امور خارجه ما، مرتبا در حال سفر و رایزنی با این بازیگران منطقهای است، قطعا مصریها هم سعی دارند برای این توازن هم که شده، وارد معادلات هستهای ایران شوند.
بدون تعارف به نظر من مصر کنونی را با دیدگاه دوره جمال عبدالناصر نگاه میکنید؛ به همین دلیل میگویم عینک تحلیلی شما، عینک نوستالژیک است.
من این را اذعان دارم که بعد از جمال عبدالناصر که رهبر بلامنازع جهان عرب بود، جایگاه مصر با توجه به فعل و انفعالات داخلی این کشور قدری متزلزل شده، اما من معتقدم و تأکید دارم که مصر حال حاضر در دوره عبدالفتاح السیسی، هم در جهان اسلام و هم در جهان عرب جایگاه قدرتمند و پررنگی دارد. بسیاری از رسانهها، نخبگان و اندیشمندان جهان عرب همواره وزن مصر را در معادلات منطقهای در نظر دارند. اتفاقا در روزهای منتهی به نشست فصلی شورای حکام، وقتی دکتر عراقچی به مصر سفر میکند، نشان میدهد که تهران هم به این وزن بالای قاهره توجه دارد؛ تا جایی که حاضر شده در نشست سهجانبه با همتای مصری خود و مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی شرکت کند. ضمن اینکه اگر به تاریخ نگاه کنیم، نزدیک به پنج دهه پیش، ایران و مصر به طور مشترک طرح ابتکاری منطقه عاری از سلاح کشتار جمعی و هستهای را مطرح کردند که میتواند در شرایط کنونی زمینه اولیه برای حضور مصر در معادلات هستهای ایران را هم فراهم کند.
ضمن اینکه نشست سهجانبه عراقچی، گروسی و عبدالعاطی هم، نه با درخواست طرف تهرانی، بلکه با اصرار خود قاهره و همچنین تمایل مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مصر انجام شده که نشان میدهد هنوز هم وزن مصر در معادلات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منطقه غرب آسیا بسیار زیاد است؛ تا جایی که گروسی حاضر به حضور در قاهره شد، آن هم در شرایطی که بسیار بعید بود با توجه به گسل و اختلافات جدی ایران با اروپاییها و تلاش تروئیکا در راستای فعالکردن مکانیسم ماشه، این نشست بین عراقچی و گروسی به میزبانی وین یا یکی از کشورهای اروپایی برگزار شود، اما مصر این کار را کرد. پس وزن مصریها کم نیست.
اما یک نکته بسیار مهم را هم نباید فراموش کنیم، درست است که محور گفتوگوی من و شما در روزنامه شرق روی معادلات هستهای و معادلات عربی تمرکز دارد، اما این را هم باید یادآور شویم که سفر دکتر عراقچی به مصر صرفا به روابط دوجانبه تهران - قاهره و همچنین به موضوع هستهای محدود نمیشود. همانطور که گفتم، دوباره تأکید میکنم که موضوع معادلات جدید منطقهای در غرب آسیا مطرح است که بخشی از آن هم به مسئله هستهای ایران ارتباط دارد، اما همه مباحث فقط پرونده هستهای و مذاکرات تهران - واشنگتن نیست. بههمیندلیل چون وزن مصر هم بسیار زیاد است، تهران با هدف همکاری و همسویی بیشتر با کشور بزرگی مانند مصر در راستای تبادل نظر و پیگیری معادلات منطقهای، سفر دکتر عراقچی را در دستور کار قرار داد.
بیشک نکات شما کاملا درست است و معادلات مطقهای غرب آسیا فراتر از پرونده هستهای است، اما اگر دوباره روی محور گفتوگو با حضرتعالی یعنی معادلات پرونده هستهای ایران و مناسبات عربی تمرکز کنیم، واقعا جا دارد دوباره این سؤال را تکرار کنم که آیا قاهره سعی دارد از نمد کنسرسیوم هستهای برای خود کلاهی ببافد؟
واقعا اطلاعات دقیقی ندارم که اکنون وضعیت پرونده هستهای مصر در چه نقطهای قرار دارد و آیا مصریها واقعا سعی دارند از مبحث کنسرسیوم برای احیای توان هستهای خود هم استفاده کنند یا خیر؛ اما همه احتمالات، از جمله همین چیزی که عنوان کردید، وارد است. ولی به نظر من در این شرایط سفر دکتر عراقچی به مصر، فقط به موضوع هستهای برنمیگردد. بسیاری از معادلات منطقه غرب آسیا که کل امنیت منطقه خاورمیانه را در بر میگیرد، به تهران هم مربوط میشود و قطعا نمیتوان بدون تبادل نظر با جمهوری اسلامی ایران این معادلات را پیش برد و مصریها هم دوست دارند در سایه ارتقای روابط، راهحلهایی برای این مناسبات منطقهای پیدا کنند.
درست است که به واسطه ضعف اقتصادی و تجاری، قدری از وزن و رهبری مصر در جهان عرب کاسته شده و اکنون بازیگرانی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی با توجه به توان اقتصادی و مالی، این داعیه را دارند، اما کماکان مصر یک رقابت پنهان بر سر رهبری جهان عرب با عربستان و امارات دارد و حتی در برخی از معادلات منطقهای و مشخصا موضوع غزه، اختلافاتی هم بین قاهره با ریاض و ابوظبی وجود دارد. موضوع دیگر، دریای سرخ و کانال سوئز است که برای مصر اهمیت راهبردی و حیاتی دارد. این موضوع، مشخصا به انصارالله و یمن بازمیگردد، بنابراین تلاش قاهره برای بهبود روابط منطقهای با تهران با هدف مدیریت و کنترل همین مسائل منطقهای است که بخشی از آن در سایه همکاری با ایران انجام خواهد شد و طبیعی است که ذیل آن هم، موضوع پرونده هستهای مطرح شود. باز هم تکرار میکنم که هدف دکتر عراقچی از سفر به مصر، صرفا هستهای نبود.
برای اینکه دوباره محوریت گفتوگو را روی معادلات عربی و مناسبات هستهای ایران متمرکز کنم، مجبورم مبحث کنسرسیوم هستهای را از منظر عربستان پیش بکشم که گویا ریاض تمایلی به حضور در این کنسرسیوم ندارد؛ چراکه باعث توقف برنامههای هستهای مستقل عربستان و آمریکا خواهد شد. آیا در سایه همین رقابتی که بین عربستان و مصر که شما به آن اشاره داشتید، اکنون قاهره به دنبال کسب این فرصت در این کنسرسیوم هستهای منطقهای است؟
چندین بار موضوع کنسرسیوم را مطرح کردید. ببینید، این مبحث صرفا در فضای رسانهای و تحلیلی مرتبا نقل میشود و به نظر من هنوز به مبحث جدی در مذاکرات بین طرفهای ایرانی و آمریکا تبدیل نشده است. پس هنوز موضوعیتی در مذاکرات تهران - واشنگتن ندارد. موضوع دیگر، پیچیدگی موضوع کنسرسیوم است. باید دید این کنسرسیوم چه چارچوب، چه اقتضائات و چه حدود و ثغوری دارد، چه کشورهایی در آن عضویت دارند و هر کشور چه وظیفهای را بر عهده دارد و چند درصد از غنیسازی این کنسرسیوم هستهای به هرکدام از کشورهای عضو اختصاص پیدا میکند و مهمتر از همه باید دید که میزبان اصلی این کنسرسیوم چه کشوری است؟ پس واقعا مسئله کنسرسیوم یک موضوع ساده نیست که اکنون بتوان آن را تحلیل کرد. اصلا باید پرسید در این پنج دور مذاکرات یا حتی در دور ششم که قرار است برگزار شود، موضوع کنسرسیوم مطرح شده است؟ آن چیزی که از زبان مذاکرهکنندگان شنیده میشود، واقعا این موضوع هنوز مطرح نیست و فقط در فضای رسانهای و تحلیلی عنوان شده و گزارشهایی در این باره انتشار پیدا کرده است.
یعنی حتی امکان نمیدهید در بسته پیشنهادی آمریکا به تهران هم چنین مسئلهای مطرح شده باشد؟
ما که از بسته پیشنهادی آمریکا خبر نداریم.
فرض محال که محال نیست، اگر مطرح هم شده باشد چه؟
اگر بر فرض آن چیزی که شما گفتید، موضوع کنسرسیوم هم در بسته پیشنهادی آمریکا مطرح شده باشد، اکنون سؤال اساسیتر اینجاست که آیا نقطه اختلافی بین تهران و واشنگتن در مذاکرات، موضوع کنسرسیوم است یا نه، دعوا اکنون بر سر غنیسازی صفر است؟ وقتی چالش اصلی اینجا باشد، مبحث کنسرسیوم راهحل فنی است که نمیتواند راهحل نهایی باشد.
چرا؟
در صورتی کنسرسیوم میتواند یک راهحل باشد که باید اختلاف بین ایران و آمریکا در مذاکرات هستهای به درصد غنیسازی اختصاص پیدا کند و در آن صورت است که میتوان روی درصد غنیسازی و محل غنیسازی بحث کرد که آیا این کنسرسیوم هستهای منطقهای با غنیسازی در خاک ایران و همکاری کشورهای منطقهای عضو همراه شود یا اینکه غنیسازی خارج از خاک ایران و با همکاری این کشورها پی گرفته شود. اکنون دعوا اینجاست که آمریکاییها میگویند باید کل چرخه غنیسازی از ایران جمع شود، در این صورت موضوع کنسرسیوم موضوعیت ندارد.
وقتی هنوز مسئله به شکل جدی مطرح نیست، مباحث ثانویه درباره اینکه مصریها بخواهند به دنبال نقشآفرینی باشند یا عربستان یا هر کشور دیگری اهمیت جانبی پیدا خواهد کرد؛ چون اصل قضیه زیر سؤال است و تا زمانی که این اختلاف بین ایران و آمریکا بر سر غنیسازی صفر حل نشود، بسیار زود است که در مورد مسئله کنسرسیوم هستهای منطقهای، اعضای آن و نقش کشورهایی مانند عربستان، مصر امارات و... قضاوت و تحلیلی داشته باشیم.
اگر دوباره روی همان مبحث تمرکز کنیم، احتمال میدهید که عربستان جای خود را به مصر بدهد؟
من چنین تصوری ندارم که عربستانیها بخواهند در معادلات مهم منطقه بهویژه معادلات هستهای ایران نقشآفرینی نداشته باشند و اگر مبحثی در این باره مطرح شده، صرفا برای نبضسنجی خود عربستانیهاست که آیا ایران، آمریکا، بازیگران منطقهای و خود آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حساسیتی به آن نشان میدهند؟ اصلا سؤال کلیدی اینجاست که کدام کشور عربی منطقه را سراغ دارید که نخواهد در موضوع کلیدی مانند پرونده هستهای ایران نقش و جایگاهی نداشته باشد و وارد این مبحث نشود؟ همانطور که گفتم و دوباره تأکید میکنم، اول باید اجازه بدهیم اختلاف بین ایران و آمریکا درباره غنیسازی صفر به نتیجه برسد و بعد ببینیم که اصلا مسئله کنسرسیوم در دستور کار قرار خواهد گرفت و اگر قرار گرفت، چه چارچوب و اقتضائاتی خواهد داشت. با روشنترشدن پاسخ این سؤالات، میتوان به شکل دقیقتری اظهارنظر کرد. پس هنوز زود است که بخواهیم به این موضوع بپردازیم.
از مبحث کنسرسیوم خارج شویم و از منظر کلانتر به تغییر پارادایم کشورهای عربی منطقه در قبال مذاکرات هستهای ایران ورود کنیم که اکنون در یک جبهه واحد، طرفدار مذاکرات بین ایران و آمریکا و حصول توافق هستند. به باور شما وزن این جبهه آنقدر بالاست که بتواند در صورت شکست مذاکرات مانع از تنش و درگیر نظامی در منطقه شود؟ بهویژه که بعد از موضوع قطعنامه نشست فصلی شورای حکام، احتمالی واکنش متقابل تهران و تشدید تنش وجود دارد؟
فارغ از موضوع قطعنامه نشست فصلی شورای حکام، به نظر من هنوز فرصت لازم تا مهرماه برای حلوفصل مسائل از طریق دیپلماسی وجود دارد.
اگر اتفاقات به نحوی رقم بخورد که فضا به بستهشدن درهای دیپلماسی منجر شود چه؟
بدترین سناریو، فعالکردن مکانیسم ماشه و ارجاع پرونده به شورای امنیت و رفتن ایران به ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل است. من هنوز معتقدم هنوز چند پله تا آن مقطع فاصله داریم و من برخلاف بدبینی شما فعلا خوشبین هستم.
به هر حال، به رغم تمام اختلافات جاری، پنج دور مذاکرات با آمریکا انجام شده و دو طرف تمایل دارند که مذاکرات دور ششم را هم انجام بدهند که احتمالا بعد از نشست فصلی شورای حکام انجام خواهد شد. پس اگر بتوانیم با آمریکا به یک نقطه توافق برسیم، به نظر من ترامپ آنقدر وزن دارد که بخواهد اروپاییها و آژانس را هم کنترل کند که وارد فضای غیرقابل کنترل نشویم. لذا من هنوز مثل شما بدبین نیستم و قائل به یک فرصت هستم.
جدای از وزن ترامپ، وزن کشورهای عربی را چگونه میبینید؟ با آن چهار تریلیون دلار توافق بین این کشورها با آمریکا، این جبهه عربی وزنی برای جلوگیری از وقوع درگیری در منطقه و کنترل اسرائیل دارد؟
بله. اتفاقا بعد از سفر ترامپ به منطقه و این قراردادهای کلان تجاری بود که رئیسجمهور آمریکا مواضع محتاطانهتری نسبت به گذشته به مذاکرات با ایران پیدا کرد. فراموش نکنیم طی دو هفته گذشته دونالد ترامپ هشدارهای جدی به نتانیاهو و طرف اسرائیلی داده است که از دستزدن به اقدامی که بخواهد مذاکرات را زیر سؤال ببرد، خودداری کند. قطعا در این شرایط ترامپ به سمت اقداماتی نخواهد رفت که موجب تنش نظامی و بیثباتی و ناامنی در منطقه شود و کل قراردادهای اقتصادی و تجاری کشورهای عربی تحتالشعاع قرار بگیرد. سفر منطقهای ترامپ و این قراردادهای کلان تجاری با کشورهای عربی به عنوان یک دستاورد کلیدی از سوی ترامپ در محافل سیاسی و رسانهای آمریکا تبلیغ شده است. لذا قطعا ترامپ کاری نخواهد کرد که این دستاورد با دست خودش نابود شود؛ حتی به سمتی پیش نخواهد رفت که ایران را مجبور به خروج از انپیتی کند. فعلا همه چیز در حد همین صدور قطعنامه برای فشار بیشتر به تهران با هدف پذیرش توافق مدنظر ترامپ پی گرفته شده است. یعنی یک فشار کنترلشده روی ایران وجود دارد.
و برای سؤال آخر جا دارد این را بپرسم که اگرچه شاهد تغییر پارادایم کشورهای عربی نسبت به مذاکرات و معادلات هستهای هستیم، اما در سوی مقابل، تهران هم یک تغییر رفتار معنادار دارد؛ تا جایی که عباس عراقچی در تورهای مداوم منطقهای، مرتب در حال سفر به کشورهای عربی و در جریان قراردادن آنها از مذاکرات انجامشده با طرف آمریکایی است. واقعا چه شد از آن انتقاداتی که طیفی از ناظران و تحلیلگران به عملکرد سیاست خارجی ایران در دوره روحانی و مذاکرات هستهای درباره نادیدهگرفتن این کشورها داشتند، به این نقطه رسیدیم؟ آیا آن تجربه باعث شده است که ما همه تخممرغها را در سبد مذاکرات هستهای با آمریکا قرار ندهیم؟
سؤال مهمی را پرسیدید. من اینجا باید یک موضوع را روشن کنم که اصلا موضوع اینگونه نیست. خودم آن دوره در وزارت امور خارجه فعال بودم و در کشورهای عربی هم حضور داشتم و از نزدیک شاهد انجام سفرهای مداوم و مکرر دکتر ظریف به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بودم. من نمیدانم به چه دلیل این تصور شکل گرفته که دکتر ظریف بهایی به دیپلماسی منطقهای نمیداد.
منظورتان این است که به عمد سعی شده این چهره از دکتر ظریف ترسیم شود؟
من واقعا نمیدانم به چه دلیل و از سوی چه کسی یا چه جریانی به عمد و از سر آگاهی یا به شکل غیرعامدانه سعی شد این چهره از دکتر ظریف ترسیم شود. واقعا اینگونه نیست که تصور کنیم دکتر ظریف تمرکز خود را روی مذاکرات هستهای و مناسبات با غرب قرار داده بود و از دیپلماسی منطقهای و ظرفیت کشورهای پیرامونی غافل بود. فراموش نکنیم در آن برهه واقعا فشار سیاسی و فضای سیاسی داخلی کشور موانع بسیار زیادی را برای انجام این سفرها از سوی دکتر ظریف و تعامل هرچه بیشتر ایران با کشورهای عربی به وجود آورده بود و از سوی دیگر خود این کشورهای عربی هم واقعا تمایلی به انجام سفر از سوی مقامات ایران نداشتند. به همین دلیل این سفرها به ندرت و با سختی و پیچیدگی فراوان شکل میگرفت. واقعا نمیتوان فضای سه سال اخیر را بعد از احیای روابط با عربستان با فضای دوره دکتر ظریف مقایسه کرد. ضمن اینکه اکنون خود کشورهای عربی هم تمایل زیادی برای ارتقای روابط با ایران دارند. اکنون دکتر عراقچی هر زمان که تمایل داشته باشد، بهراحتی و در کمترین زمان میتواند بدون کوچکترین مانع از سوی ایران یا این کشورها به حوزه عربی سفر کند.
اما در دوره دکتر ظریف اینگونه نبود. فراموش نکنیم که در مذاکرات برجامی، سعود الفیصل به جان کری پیغام داده بود که باید عربستان هم در مذاکرات شرکت کند. اما اکنون تمام این کشورها حامی مذاکرات هستند. اتفاقا باید از این دیپلماسی پویا و فعال دکتر عراقچی برای سفر مداوم و مکرر به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قدردانی کرد. اما نباید نگاه نادرست و اغراقآمیزی درباره دیپلماسی منطقهای دکتر ظریف داشته باشیم. واقعا دکتر ظریف آگاهی و اشراف کاملی به وزن کشورهای منطقهای داشتند، اما همانطور که گفتم موانع داخلی و همچنین سیاست تخاصم این کشورها در آن برهه اجازه نمیداد که فعالیتهای دکتر ظریف آنگونه که باید دیده شود و تصور بر این بود که دکتر ظریف همه تمرکز و توان خود یا اصطلاحا همه تخممرغهای سیاست خارجی را در سبد مذاکره هستهای و دیپلماسی با غرب قرار داده و از دیپلماسی منطقه غافل شده است. بههیچوجه اینگونه نبود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.