|

تجربیاتی که شنیده نمی‌شود

از همان دانشگاه آغاز می‌شود. حضور در تشکل‌ها و انجمن‌های دانشجویی؛ اگر چیزی در دانشگاه‌ها به شکل مستقل مانده باشد، آموزشی است برای حضور مدنی و اجتماعی. تمرینی برای کار تیمی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی.

تجربیاتی که شنیده نمی‌شود

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

از همان دانشگاه آغاز می‌شود. حضور در تشکل‌ها و انجمن‌های دانشجویی؛ اگر چیزی در دانشگاه‌ها به شکل مستقل مانده باشد، آموزشی است برای حضور مدنی و اجتماعی. تمرینی برای کار تیمی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی. اما از قدیم‌الایام تشکل‌ها با هم تفاوت زیادی داشتند؛ برخی بودند برای هزینه‌دادن و برخی برای بالارفتن از پلکان و رشد در عرصه‌های مختلف. اگر درهای هر دو به روی همه هم باز می‌بود، هیچ ایرادی نداشت. چه جایی بهتر از دانشگاه برای یارگیری.

سال‌های زیادی است که در انجمن‌ها هم از نوع دانشجویی (در زمان خودش) و هم در انجمن علمی عضویت و فعالیت داشته‌ام. یکی از بزرگ‌ترین ایرادات و انتقادات بیرونی به انجمن‌ها، رویکردهای ویژه سیاستی و اجتماعی است. برخی باور دارند انجمن‌ها که انتخابی هستند، فقط یک گروه را نمایندگی می‌کنند. بارها در پاسخ گفته شده اگر برخی رویکردها نیستند، دلیلش این نیست که روی این انجمن‌ها به این دسته از تفکرات بسته است؛ دلیلش آنجاست که صاحبان برخی تفکرها کارهای مهم‌تری دارند.

جاهایی مثل خانه اندیشمندان به واسطه انجمن‌های علمی سر پا هستند. حتی اگر قرار باشد همه تفکرات باشند، تشکل‌های مدنی فعال و مستقل هستند که می‌توانند کنار هم قرار بگیرند، با هر مدل نگاه و نظری. اینکه «جبهه فرهنگی انقلاب» و تفکری در جامعه که از دانشگاه دنبال همان بالا‌رفتن است، وقتی به کار فرهنگی هم می‌رسد، سراغ کار داوطلبانه و غیر‌انتفاعی نمی‌رود. بسیاری از دوستان کمی متفاوت را می‌شناسم که به‌ جای حضور داوطلبانه ترجیح می‌دهند مؤسسه بزنند، اندیشکده تأسیس کنند، نشریه‌ای رسمی راه‌اندازی کنند و هم درآمدزایی کنند و هم از بی‌شمار جایی که مسئولیت بودجه‌دادن به خدمات فرهنگی دارند -چون می‌توانند!- بهره بگیرند. از طرفی آنها صاحبان اصلی رسانه، از رسانه ملی به پایین هستند.

دیگر دنبال تریبون‌های اجتماعی نمی‌گردند، بنابراین گروه تشکل‌نیافته اما پرصدایی می‌شوند که اگر قرار به کنار هم قرار‌گرفتن‌شان هم باشد، باز هم هزینه‌ای یا ارگانی برای حمایت‌شان همیشه هست. قصد ندارم ارتباط اقتصاد و فرهنگ را زیر سؤال ببرم و درآمدزایی از فرهنگ را ناصواب بدانم، اما گاهی مسیرهای مداوم بازِ درآمدزا، مانع از کار داوطلبانه می‌شود. مخاطبان کم‌و‌کیف کارها را متوجه می‌شوند. نشست‌هایی که بیشتر به کیفیت و ماهیت سخنرانان می‌پردازند. سخنرانانی که بعد از سخنرانی منتظر کارت‌های هدیه خود نیستند. جمع‌هایی که دلی و به ضرورت مسئولیت اجتماعی شکل می‌گیرند، شاید در کیفیت پوسترها، در مدل تبلیغات و... پیش‌رو نباشند؛ اما ارتباط بهتری می‌گیرند. و البته جماعتی به خاطر فاصله‌گذاری همیشه سیستم از آنها تواناتر و متبحرترند در برگزاری چنین رویدادهایی. هر بار که این جماعت داوطلب کار! موفق می‌شوند نهادی علم کنند، به جایی رونق بخشند یا نامی را بر زبان بیندازند، به فوریت گروه دوم به بهانه متکثرکردن صدا آنجا را از آنِ خود می‌کند. اما به محض تغییر رویکرد رونق از آنجا می‌رود.

با دوستی تعداد پژوهشکده و پژوهشگاه‌ها، فرهنگسراها، جاهایی مثل خانه و حسینیه ارشاد و... را برمی‌شمردیم که همین تغییر رویکرد باعث از رونق افتادن و مخاطبانی انگشت‌شمار شده است. هر بار این اتفاق می‌افتد و هیچ زمانی سیاست‌گذار فرهنگی به این نمی‌اندیشد که چرا چنین تبحری در خراب‌کردن و بی‌رونق‌کردن مکان‌ها دارد. به نظر می‌رسد باید گذاشت جامعه مدنی نفس بکشد. کار کند و رونقش چنان شود که همگان علاقه‌مند به حضور و حتی مکلف به حضور در آن باشند.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.