دنیای این روزهای ما
«از»
«از» واژهای است کوتاه، اما همین واژه کوچک، کلید درهای بزرگ معناست؛ واژهای که آغاز را نشان میدهد؛ خاستگاه، سرچشمه، قدمت و حرکت را.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
«از» واژهای است کوتاه، اما همین واژه کوچک، کلید درهای بزرگ معناست؛ واژهای که آغاز را نشان میدهد؛ خاستگاه، سرچشمه، قدمت و حرکت را.
«از» در سکوت خود، هزار صدا دارد؛
از بودن تا شدن،
از آغاز تا پایان،
از خاک تا عشق (جسم خاک «از» عشق بر افلاک شد)
«از» آغاز عبور است.
هر سفری از جایی آغاز میشود.
هر اندیشهای از سؤالی برمیخیزد.
تغییر، فرایندی است تدریجی و گاه ناگهانی در وضعیت موجود که تحت تأثیر عواملی درونی یا بیرونی شکل میگیرد؛ از دردی، از خواستی، از نگاهی نو.
و هر انسان، از لحظهای که زاده میشود، دیگر مانند پیش از آن نیست.
در دستور زبان، «از» یک حرف اضافه است؛ اما در دستور زندگی، «از» یک ضرورت است.
بدون «از»، نه رفتنی هست، نه رسیدنی.
بدون «از»، جهان ایستا میماند؛ بیحرکت، بیتغییر، بیتحول، بیمعنا.
ما همگی «از» جایی آمدهایم:
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
از کودکی به بزرگسالی،
از جهل به دانایی،
از شکست به رشد،
از خاطرهای به حال،
و از حال به فردا.
و هر بار که «از» را پشت سر میگذاریم، چیزی از ما باقی میماند و چیزی نو در ما متولد میشود.
گویی «از»، هم دروازه وداع است، هم آستانه سلام.
در روابط نیز «از» نقش دارد:
از دوستداشتن تا رها کردن،
از خاموشی تا گفتوگو،
از قهر تا آشتی.
هر احساسی، از لحظهای جان میگیرد و در لحظهای دیگر، به شکلی تازه بازمیگردد.
گاه، «از» در دل خود حسرت دارد:
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو، لیکن عقب سر نگران...
از تو گذشتم، اما دلم ماند...
و گاه، «از» مظهر شجاعت است:
از خود بریدم تا دوباره خودم را بیابم.
و چه زیباست آن لحظهای که درمییابیم:
زندگی، مجموعهای است از «از»هایی پیدرپی؛
«از»ی به «از» دیگر،
پلی به آینده، نردبانی به تعالی.
پس بیاییم به این واژه کوچک حرمت بگذاریم.
آری، بدانیم که راه، با «از» آغاز میشود:
از سادگی تا آگاهی،
از خامی تا پختگی،
و از ناز تا نیاز.
او از ندانستن به درد رسید، و از درد، تا درک.
به «از»؛ به عبور، به رفتن، به تغییر...
زیرا فقط با «از» میتوان «تا»یی یافت:
از کجا؟
از خود...
تا خدا.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.