یک گزارش اورژانسی
در بیمارستان آموزشی تهران چه میگذرد؟
در اپیزودی از یک پادکست با پرستاری گفتوگو کردهاند که به آلمان مهاجرت کرده، نگاه بیطرفی دارد و مثل یک گزارشگر دقیق همه فوت و فنهای مهاجرتش را تعریف میکند. اما وسط همه این تعریفها وقتی به مقایسه پزشکها و کادر درمان ایران و آلمان میرسد، آه میکشد و میگوید: «میرسیم به جای قشنگش؛ به پزشکهای اینجا اصلا نمیشه اعتماد کرد، همینطور کادر درمان.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
پریچهر باقری
در اپیزودی از یک پادکست با پرستاری گفتوگو کردهاند که به آلمان مهاجرت کرده، نگاه بیطرفی دارد و مثل یک گزارشگر دقیق همه فوت و فنهای مهاجرتش را تعریف میکند. اما وسط همه این تعریفها وقتی به مقایسه پزشکها و کادر درمان ایران و آلمان میرسد، آه میکشد و میگوید: «میرسیم به جای قشنگش؛ به پزشکهای اینجا اصلا نمیشه اعتماد کرد، همینطور کادر درمان. توی ایران خیلی سخت میگیرن تا جایی که خیلی از همکارها دچار فروپاشی عصبی میشن. چه پزشک، چه پرستار، چه اتاق عمل، چه بیهوشی... . فرقی نداره اما اینجا خیلی راحت میگیرن و این بیش از اندازه راحتگرفتن باعث میشه که پزشکها و پرستارهای بیسوادی تحویل جامعه بدن. مشکل تشخیص بیماری دارن. اصلا نمیتونن تشخیص بدن، اما کاری که قراره ربات انجام بده، اینجا به بهترین نحو ممکن انجام میشه. پزشکها و پرستارهای ایرانی فوقالعادهن».
چند ماهی میشود که مهاجرت کردهام. هر روز با خانوادهام ویدئو کال میکنم. وقتی دوری همه چیز رنگوبوی دیگری دارد. همه حسها پررنگتر و عمیقتر میشود: غم، شادی، اضطراب و... . اولین بار این را وقتی فهمیدم که مادرم در بیمارستان بستری شد. تمام 10 روزی که بستری بود، به ساعت ایران زندگی کردم تا زمان ملاقات بیمارستان بیدار باشم. میخواستم چهرهاش را ببینم، چون او تلفن هوشمند ندارد و امکان این را نداشتم که هر ساعتی که دوست دارم، با او تماس بگیرم.
سه ماه بعد از بیماری مادرم، خواهرم با علائم عرق سرد و ضعف جسمانی به درمانگاه مراجعه میکند. پزشک درمانگاه دو آزمایش اورژانسی برای خواهرم مینویسد و او را به اورژانس بیمارستانی آموزشی در سعادتآباد تهران ارجاع میدهد. از اینجا به بعد خواهرم را با عنوان بیمار معرفی میکنم.
بیمار 55ساله است و بعد از مراجعه به اورژانس بیمارستان، از طرف دکتر ویزیت میشود. تشخیص دکتر این است که عکس رنگی قلب انجام شود که پروسهای طولانی دارد. بیمار یادآوری میکند که برای انجام دو آزمایش اورژانسی آمده. او را در بخش اورژانس بیمارستان بستری میکنند. از او آزمایش خون میگیرند و نوار قلب و فشار خون. در بخش سیسییو تخت خالی نیست و بیمار شب را در اورژانس میگذراند. با توجه به جواب آزمایشها تشخیص میدهند بهتر است بیمار
سیتی آنژیو شود. سیتی آنژیو روشی است برای تصویربرداری از عروق شریانی و وریدی در سرتاسر بدن، دستگاهی با حساسیت بالا این کار را انجام میدهد و هزینهاش شامل بیمه نمیشود. چند شیفت بخش اورژانس عوض شده و بعد از تغییر هر شیفت، رزیدنت یا انترن آن شیفت علت مراجعه بیمار به اورژانس را از زبان خودش یادداشت میکند. برای سیتی آنژیو باید ضربان قلب بیمار پایین باشد. چهار عدد قرص متورال به بیمار داده میشود. دستگاه اورژانس ضربان قلب بیمار را 70 نشان میدهد و آماده سیتی آنژیو است اما دستگاه سیتی ضربان قلب را بالای صد نشان میدهد. در نتیجه سیتی آنژیو انجام نمیشود. همچنان بخش سیسییوی بیمارستان تخت خالی ندارد و بیمار در اورژانس بستری است.
او تقاضا میکند مرخص شود، چون اورژانس شلوغ و کثیف است اما پرستار میگوید با این کار روند درمان به تعویق میافتد و نوبت اورژانسی را از دست میدهی. بالاخره بعد از دو روز بیمار را با توجه به بالابودن ضربان قلبش، در بخش مراقبتهای ویژه بستری میکنند. سریع به بیمار سوند وصل میکنند و میگویند نباید از تخت پایین بیایی. شخصی که بیمار را از اورژانس به سیسییو منتقل کرده، از همراهان بیمار انعام میخواهد. بچههای بیمار میگویند پول نقد ندارند اما شخص شماره کارتش را میدهد. رزیدنت بخش سیسییو یک بار دیگر شرح حال بیمار را میپرسد. بیمار که از لحظه ورود به بیمارستان حالش بدتر شده، از او میخواهد پرونده را مطالعه کند، چون توان تعریفکردن شرح حالش را برای بار چندم ندارد. اما رزیدنت با خنده میگوید «حالا برای منم از اول بگو، مگه چی میشه؟» و بیمار را مجاب میکند که آنژیو شود.
از اینجا به بعد را بیمار تعریف میکند:
کمکپرستار بخش سیسییو به من گفت «سعی کن بخوابی تا فردا بتونی زود بیدار بشی. اینجوری اول وقت کارهات انجام میشه». بعد از خوردن قرص خواب تازه چشمهایم گرم شده بود که با صدایی از خواب پریدم: «خانوم... خانوم... میشه از بچههاتون بپرسین چقدر به کارت من واریز کردن؟ چون برای من اساماس نمیاد». گیج و منگ بودم، همین لحظه پرستار آمد و از من پرسید «خانوم بهتون چی میگفت؟ چه کارتون داشت؟» من هم ماجرا را برایش تعریف کردم. پرستار عصبانی شد و گفت حق انجام چنین کاری را نداشته، به سرپرستار میگویم. اما اگر از شما پرسیدند حاشا کن و بگو من خودم متوجه شدهام.
روز سوم سیتی آنژیو انجام میشود. جواب 10 تا 14 روز دیگر آماده میشود. انتظار دارم تا آمادهشدن جواب مرخص شوم اما رزیدنت بخش سیسییو میگوید «حالا حالاها مهمون ما هستین. شما با سکته قلبی به اورژانس مراجعه کردی و فعلا قرار نیست مرخص شوی». عصبانی میشوم و میگویم اشتباه میکنید. شرح حال را درست ننوشتهاند. میگوید «مگه شما توی بخش سیتی آنژیو آشنا ندارین». گفتم «نه خانوم، اگه آشنا داشتم الان اینجا نبودم».
میخواهم با رضایت خودم مرخص شوم. میگوید باید در حضور نماینده پزشکی قانونی رضایت بدهید. ما اجازه چنین کاری را نداریم. اعتراض میکنم و بالاخره بعد از آمادهشدن گزارش اولیه سیتی آنژیو که کدورت کمی را نشان داده، مرخص میشوم. به خاطر سونداژ، عفونت ادراری گرفتهام و باز درگیر دکتر و دارو هستم. چند روز از مرخصشدنم گذشته که شخصی به موبایلم زنگ میزند و میگوید «خانوم دارن منو از کار اخراج میکنن. بچههاتون خودشون برای من پول واریز کردن». میپرسم شماره من را از کجا آورده، جواب میدهد از پذیرش بیمارستان. به اول گزارش برمیگردم. آمار دقیقی از مهاجرت کادر درمان ندارم اما دوستان پزشکی دارم که از وضعیت مهاجرت کادر درمان نگران و غمگین هستند. بیماری درد دارد، بیمار وقتی به درمانگاه یا بیمارستان مراجعه میکند، انتظار دارد حالش رو به بهبودی برود، نه اینکه تن و بدنش بلرزد که نکند نتواند از جایی که با پای خودش واردش شده، خارج شود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.