• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    بازآفرینی اقتصاد محلی: چگونه کسب‌وکارهای کوچک می‌توانند قلب تپنده ایران شوند

    روایتی از امید، تلاش و پتانسیل‌های نهفته در شهرهای کوچک

    کار که به عشق گره خورد، چون جویباری است که خاک را زنده کند». این جمله زیبا در کوچه‌های خاکی گنبد طنین‌انداز است، جایی که زنی ترکمن با دست‌های پینه‌بسته گلیمی می‌بافد که نقش‌هایش قصه قرن‌ها فرهنگ را زمزمه می‌کند. در بم، باغداری زیر سایه نخل‌ها خرمایی می‌پروراند که طعمش می‌تواند جهانیان را مسحور کند. در رامسر، زنی با چند اتاق ساده، اقامتگاهی بوم‌گردی ساخته که مسافران را به قلب طبیعت دعوت می‌کند.

    روایتی از امید، تلاش و پتانسیل‌های نهفته در شهرهای کوچک

    رحمت‌الله دریجانی: «کار که به عشق گره خورد، چون جویباری است که خاک را زنده کند». این جمله زیبا در کوچه‌های خاکی گنبد طنین‌انداز است، جایی که زنی ترکمن با دست‌های پینه‌بسته گلیمی می‌بافد که نقش‌هایش قصه قرن‌ها فرهنگ را زمزمه می‌کند. در بم، باغداری زیر سایه نخل‌ها خرمایی می‌پروراند که طعمش می‌تواند جهانیان را مسحور کند. در رامسر، زنی با چند اتاق ساده، اقامتگاهی بوم‌گردی ساخته که مسافران را به قلب طبیعت دعوت می‌کند. اینها نه‌فقط کسب‌وکارهای کوچک، بلکه نبض زندگی شهرهای ایران‌اند، نبضی که اگر تقویت شود، می‌تواند اقتصاد ملی را از رخوت به پویایی برساند. پیش‌تر، گرایش به دارایی‌های غیرمولد مانند ملک و خودرو به‌عنوان مانعی برای تولید بررسی شد (اقتصاد غیرمولد، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴). اما چگونه می‌توان سرمایه‌ها و استعدادهای پراکنده در شهرهای کوچک را به جریان انداخت؟ چگونه کسب‌وکارهای محلی می‌توانند قلب تپنده اقتصاد ایران شوند؟ این نوشتار، روایتی است از پتانسیل‌های نهفته در گوشه‌وکنار این سرزمین؛ تأملی بر ریشه‌های خاموشی اقتصاد محلی و راه‌های برافروختن دوباره آن.

     چرا اقتصاد محلی خاموش ماند؟

    اقتصاد محلی ایران با وجود غنای فرهنگی، منابع طبیعی و نیروی انسانی، زیر سایه چالش‌هایی سنگین کم‌فروغ شده است. نخست، تمرکزگرایی اقتصادی است. گزارش‌های مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۳ نشان می‌دهند که ۴۳ درصد تولید ناخالص داخلی کشور در تهران و چند کلان‌شهر متمرکز است، در‌حالی‌که شهرهای کوچک و مناطق روستایی کمتر از ۲۰ درصد سهم دارند. این شکاف، سرمایه‌گذاری در کسب‌وکارهای محلی، از گلیم‌بافی سیستان تا زعفران تربت‌حیدریه را به حاشیه رانده است. دوم، کمبود منابع مالی است. کاسب‌های کوچک در شهرهایی مانند اردبیل یا بوشهر اغلب به وام‌های کم‌بهره، بازارهای فروش یا حتی مشاوره کسب‌وکار دسترسی ندارند. گزارش‌های اتاق بازرگانی ایران در سال ۱۴۰۳ حاکی از آن است که تنها هشت درصد تسهیلات بانکی به کسب‌وکارهای کوچک در مناطق غیر کلان‌شهری اختصاص یافته، در‌حالی‌که این کسب‌وکارها می‌توانند اشتغال پایدار ایجاد کنند. سوم، ضعف فناوری و بازاریابی است.

    در دنیایی که پلتفرم‌های دیجیتال مانند Etsy صنایع‌ دستی را به بازارهای جهانی رسانده‌اند، بسیاری از تولیدکنندگان ایرانی، مثل قالی‌بافان تبریز یا سفالگران لالجین، نمی‌توانند محصولات‌شان را فراتر از بازارهای محلی عرضه کنند. گزارش UNESCO در سال ۲۰۲۴ پتانسیل پنج میلیارد‌دلاری صنایع خلاق ایران را برجسته کرده، اما فقدان زیرساخت‌های دیجیتال این فرصت را محدود کرده است. چهارم، فرهنگ تمرکزگرایی است. در ذهن بسیاری از ایرانیان، موفقیت اقتصادی با مهاجرت به کلان‌شهرها گره خورده است. این باور که ریشه در شهرنشینی سریع دهه‌های اخیر دارد، استعدادهای محلی را از زادگاه‌شان دور کرده و شهرهای کوچک را از نیروی خلاق محروم کرده است. برای نمونه، جوانی در رامسر ممکن است به جای راه‌اندازی اقامتگاه بوم‌گردی به تهران مهاجرت کند، در‌حالی‌که منطقه‌اش پتانسیل گردشگری جهانی دارد.

     چرا کسب‌وکارهای کوچک قلب اقتصادند؟

    کسب‌وکارهای کوچک، فراتر از درآمد، هویت، امید و پیوند اجتماعی می‌آفرینند. در ایتالیا، تولیدات محلی مانند روغن زیتون توسکانی یا سرامیک‌های اومبریا نه‌تنها اقتصاد مناطق را پویا کرده، بلکه به نمادهای فرهنگی جهانی بدل شده‌اند. هند نیز با حمایت از تعاونی‌های محلی، مانند تولید پارچه‌های دست‌بافت در گجرات، میلیون‌ها شغل ایجاد کرده است. گزارش‌های سازمان همکاری‌های اقتصادی (OECD) در ۲۰۲۴ نشان می‌دهند که کسب‌وکارهای کوچک در کشورهای توسعه‌یافته تا ۶۵ درصد اشتغال و ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تأمین می‌کنند. در ایران، این پتانسیل به‌فور یافت می‌شود. گلیم سیستان، خرمای بم، زعفران تربت یا چای لاهیجان تنها محصول نیستند؛ روایت‌هایی از فرهنگ و استقامت‌اند. وقتی یک بافنده در گنبد گلیمش را در نمایشگاهی بین‌المللی می‌بیند، نه‌تنها درآمدش افزایش می‌یابد، بلکه غرور و اعتمادش به آینده تقویت می‌شود. این اعتماد، چنان‌که پیش‌تر بررسی شد (بازسازی اعتماد ملی، ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴)، بنیان اقتصاد پویاست.

     روایت‌هایی از امید

    در بم، «حسن» باغداری است که با چند هکتار نخلستان، خرمایی تولید می‌کند که طعمش در بازارهای محلی زبانزد است. اما بدون دسترسی به بازارهای صادراتی، درآمدش کفاف گسترش کارش را نمی‌دهد. در رامسر، «مریم» اقامتگاهی بوم‌گردی راه‌اندازی کرده که گردشگران را به طبیعت خیره‌کننده مازندران می‌کشاند، اما کمبود سرمایه و دانش دیجیتال، او را در رقابت با کلان‌شهرها عقب نگه داشته است. در تبریز، «اکبر» قالی‌بافی است که طرح‌هایش می‌توانند با قالی‌های ترک و هندی رقابت کنند، اما بدون پلتفرم فروش آنلاین، مشتریانش به بازار محلی محدودند. این داستان‌ها که در هر شهر ایران تکرار می‌شوند، نشان می‌دهند که مشکل، کمبود استعداد یا انگیزه نیست، بلکه نبود حمایت و زیرساخت است. اما با سیاست‌های درست، این داستان‌ها می‌توانند پایان‌هایی روشن داشته باشند.

     چگونه اقتصاد محلی را احیا کنیم؟

    برای برافروختن نبض اقتصاد محلی، راهکارهای زیر پیشنهاد می‌شود:

    سرمایه‌گذاری هدفمند و شفاف: دولت می‌تواند با تخصیص وام‌های کم‌بهره و معافیت‌های مالیاتی، کسب‌وکارهای محلی را تقویت کند. برای نمونه، اگر «حسن» در بم وامی ۵۰۰ میلیون‌تومانی برای بسته‌بندی مدرن خرما دریافت کند، می‌تواند به بازارهای خلیج فارس راه یابد. گزارش‌های بانک جهانی در ۲۰۲۴ نشان می‌دهند که سرمایه‌گذاری‌های هدفمند در کسب‌وکارهای کوچک، تا سه برابر بازگشت اقتصادی دارند.

    فناوری در خدمت مردم: ابزارهایی مانند طلایار می‌توانند تراکنش‌های محلی را امن و شفاف کنند. تصور کنید «اکبر» در تبریز با طلایار قالی‌اش را به خریداری در اروپا بفروشد؛ این نه‌تنها درآمدش را افزایش می‌دهد، بلکه اعتمادش به نظام مالی را تقویت می‌کند. پلتفرم‌های دیجیتال ایرانی، مشابه نمونه‌های موفق جهانی (مثل Flipkart در هند)، می‌توانند بازارهای محلی را به جهان وصل کنند.

    تعاونی‌های محلی، نیروی جمعی: تعاونی‌ها می‌توانند منابع پراکنده را متمرکز کنند. در سیستان، تعاونی زنان گلیم‌باف می‌تواند هزینه‌های بازاریابی را کاهش دهد و سود بیشتری برای بافندگان به ارمغان بیاورد. تجربه هند نشان می‌دهد که تعاونی‌های محلی تا ۴۰ درصد درآمد تولیدکنندگان را افزایش داده‌اند.

    گردشگری، دریچه‌ای به جهان: گردشگری محلی می‌تواند کسب‌وکارها را رونق دهد. جشنواره‌های خرما در بم، اقامتگاه‌های بوم‌گردی در رامسر یا تورهای صنایع دستی در یزد نه‌تنها درآمد ایجاد می‌کنند، بلکه فرهنگ ایران را جهانی می‌کنند. گزارش‌های وزارت میراث فرهنگی در ۱۴۰۳ از رشد ۲۲ درصدی گردشگری داخلی خبر می‌دهند، اما شهرهای کوچک هنوز سهمی اندک دارند.

    برندسازی جهانی: محصولات محلی ایران، از زعفران تا گلیم، نیاز به برندسازی دارند. برنامه‌ای مشابه «Made in Italy» می‌تواند «Made in Iran» را به نمادی جهانی بدل کند. برای نمونه، زعفران تربت‌ حیدریه با بسته‌بندی حرفه‌ای و بازاریابی دیجیتال می‌تواند با زعفران اسپانیایی رقابت کند.

     چالش‌های پیش‌رو

    1. تمرکزگرایی ریشه‌دار: سیاست‌های کلان‌شهرمحور، منابع را از شهرهای کوچک دور نگه داشته‌اند.

    2. بی‌اعتمادی به طرح‌ها: کاسب‌های محلی ممکن است به سیاست‌های دولتی با تردید نگاه کنند که نیازمند شفافیت است.

    3. کمبود مهارت‌های دیجیتال: آموزش فناوری به اقشار محلی، به‌ویژه زنان و سالمندان، زمان‌بر است.

    4. تحریم‌ها: محدودیت‌های بین‌المللی، دسترسی به بازارهای جهانی را دشوار کرده‌اند.

    راهکارهای عملی برای تحول

    1. آغاز کوچک: اجرای آزمایشی حمایت از هزار کسب‌وکار در شهری مانند بوشهر، با ۲۰۰ میلیارد تومان بودجه می‌تواند الگویی موفق باشد.

    2. آموزش در بازارها: کارگاه‌هایی در بازارهای محلی، مانند بازار گنبد برای آموزش دیجیتال و بازاریابی.

    3. شفافیت در تخصیص منابع: انتشار گزارش‌های عمومی از وام‌ها و نتایج آنها در سایت بانک مرکزی.

    4. دیپلماسی اقتصادی: مذاکره برای کاهش موانع صادراتی محصولات محلی مانند زعفران و خرما.

     چشم‌انداز جهانی برای شهرهای کوچک

    تصور کنید در رامسر، ۵۰۰ اقامتگاه بوم‌گردی با حمایت دولتی و پلتفرم دیجیتال، سالانه صد هزار گردشگر جذب کنند، این یعنی ۵۰ میلیارد تومان درآمد محلی و دو هزار شغل جدید. یا در تبریز، هزار قالی‌باف با دسترسی به بازارهای جهانی، سالانه ۲۰ میلیارد تومان به اقتصاد تزریق کنند. این مدل، اگر در شهرهای دیگر تکرار شود، ایران را به شبکه‌ای از اقتصادهای محلی پویا بدل می‌کند. ایتالیا با برندسازی محصولات محلی، ۱۵ درصد تولید ناخالصش را از شهرهای کوچک تأمین می‌کند. ایران نیز می‌تواند این مسیر را بپیماید.

     سخن پایانی

    کسب‌وکارهای کوچک، نه‌فقط اقتصاد بلکه روح و هویت شهرهای ایران را زنده می‌کنند. دست‌های پینه‌بسته‌ای که گلیم می‌بافند، باغ‌هایی که خرما می‌دهند و خانه‌هایی که مسافران را در آغوش می‌گیرند، داستان ایران‌اند. وقت آن است که این داستان‌ها را به گوش جهان برسانیم و نبض اقتصاد را در کوچه‌های شهر بجوییم. به قول سعدی: «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم». شاید این کوشش، مراد اقتصاد ایران را برآورد.