|

ایران؛ استثنای خاورمیانه

ایران چه در وضعیت قدیم و چه در شرایط جدید حالتی خاص و ویژه داشته است. از همین ‌رو برخی از مستشرقان از «استثنای ایران» سخن گفته‌اند. در وضع قدیم که شرایط و موقعیت و منطق امپراتوری اسلامی بود، ایران به تعبیر مرحوم طباطبایی، «در بیرونِ درون قلمروی خلافت» ایستاده بود؛ چراکه از نظر زمانی و مکانی و شرایط تاریخی ایران درون قلمرو خلافت اسلامی بود، اما درعین‌حال بنا به ویژگی‌های خاص خود بیرون از این قلمرو هم قرار داشت.

ایران؛ استثنای خاورمیانه

ایران چه در وضعیت قدیم و چه در شرایط جدید حالتی خاص و ویژه داشته است. از همین ‌رو برخی از مستشرقان از «استثنای ایران» سخن گفته‌اند. در وضع قدیم که شرایط و موقعیت و منطق امپراتوری اسلامی بود، ایران به تعبیر مرحوم طباطبایی، «در بیرونِ درون قلمروی خلافت» ایستاده بود؛ چراکه از نظر زمانی و مکانی و شرایط تاریخی ایران درون قلمرو خلافت اسلامی بود، اما درعین‌حال بنا به ویژگی‌های خاص خود بیرون از این قلمرو هم قرار داشت. در وضع جدید و معاصر نیز ایران اگرچه در منطقۀ خاورمیانه قرار دارد، ولی از جهاتی بیرون از آن و استثنائی بر آن است.

چهار مؤلفۀ بنیادین موجب شده ایران در خاورمیانه معاصر موقعیتی متفاوت پیدا کند. اولین آنها موافقت‌نامه سایکس-پیکو (Sykes–Picot Agreement) است. بعد از آنکه مرد بیمار اروپا -امپراتوری عثمانی- با جنگ اول جهانی آخرین نفس‌هایش را کشید و به ابدیت پیوست، قلمرو گسترده آن دچار فروپاشی شد. کشورهایی که از دل این قلمرو بیرون آمدند و خاورمیانه را ساختند، همگی با اراده استعماری غرب تولید شدند. در این میان تنها استثنا ایران بود. خاورمیانه با توافق سایکسِ انگلیسی و پیکوی فرانسوی با خودکار و خط‌کش روی نقشه تولید شد. ایران اگرچه در خاورمیانه بود، ولی منطق متفاوت خودش را داشت. خاورمیانه این‌گونه با دخالت خارجی و بدون مشارکت ایران تولید شد و تبعات ژئوپلیتیکی آن برای ایران تا به امروز باقی مانده است (مثلا جنگ ایران و عراق، جدایی بحرین و جزایر سه‌گانه).

دومین مؤلفه انتقال «مسئله یهود» از اروپا به خاورمیانه جدیدالتأسیس بود. اگر قلمرو عثمانی با خط‌کشِ وزرای خارجه انگلیس و فرانسه این‌گونه به موزاییکی از کشورها تقسیم‌بندی شدند، ولی این ‌بار قرار بود کشوری جعلی بر این جغرافیا تحمیل شود که برای دهه‌ها تبعات و آسیب‌های خودش را داشته باشد. دولت جعلی اسرائیل برخلاف دو منطق کلان مناسبات بین‌الملل شکل گرفت: اول اینکه بعد از نظم وستفالیایی، این پدیده نه یک «دولت-ملت» بلکه یک «امت-کشور» بود. دوم اینکه بیرون از قرارداد سایکس-پیکو بود و تابعیتی از این مناسبات نداشت.

این دولت جعلی بر سیاست خارجی ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، تأثیرات قابل توجهی داشته است. مؤلفۀ سوم، ظهور انقلاب اسلامی در ایران بود. با شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، وضعیت خاص ایران تشدید و دوچندان شد؛ چراکه این انقلاب از نظر آرمان و ایدئولوژی دقیقا مقابل نظام سلطه بین‌الملل قرار گرفت. ایرانِ انقلابی رئالیسم موجود در فضای جهانی را نمی‌پذیرفت و عموما و غالبا می‌کوشید علیه آن اقدام کند تا نظم سرمایه‌داری-استعماری موجود را به چالش بکشد.

مؤلفه چهارم به تبع مؤلفه سوم شکل گرفت. با انقلاب اسلامی و بنیادهای گفتمانی آن، ایران از ساختار تقسیم کار جهانی خارج شد. ایران بعد از کشف نفت بخشی از زنجیره تأمین مواد اولیه اقتصاد جهان بود و در دوره‌هایی وزن قابل توجهی نیز داشت.

اما ایران بعد از انقلاب سریع درگیر جنگ تحمیلی با عراق شد (پدیده‌ای که از جهاتی، به علت اختلافات مرزی، خود از تبعات قرارداد سایکس-پیکو بود) و بعد از آن هم کمتر از دو دهه بعد درگیر تحریم‌های ناعادلانه بین‌المللی شد. این اتفاقات اندک‌اندک نقش تأمین‌کننده‌ای ایران را از بین بُرد و ما را از زنجیره تأمین کالای جهانی حذف کرد. متأسفانه با این حذف، از آنجایی که نقش دیگری نیز برای خود طراحی نکرده بود، جایگاه‌اش در اقتصاد سیاسی جهان را از دست داد.

بنابراین نگاهی به (1) وضعیت ژئوپلیتیکی، (2) ایدئولوژیک-گفتمانی، (3) ساختاری (برآیند کلان‌نیروهای عرضی و طولی و اَبَررَوندها) و (4) اقتصاد سیاسی، نشان می‌دهد ایران درگیر یک «تنهایی استراتژیک» است که او را «استثنائی در خاورمیانه» کرده است. اکنون که بحث مذاکره با یکی از هژمون‌هایِ نظام بین‌الملل دوباره باز شده و چند دور نیز برگزار شده، بسی شایسته است که اساسا مناقشه اتمی ایران در این چارچوب کلان‌تر دیده و تحلیل شود.

به نظر می‌رسد حتی اگر مذاکرات با آمریکا به یک توافق دوم (چیزی مثل برجام) نیز منتهی شود، مادامی که منطق استثنای ایران و تنهایی استراتژیک آن فهم نشود، احتمال از دست رفتن دستاوردها در کوتاه‌مدت وجود دارد. بنابراین یا باید رئالیته موجود را بر هم زد (که عجالتا امکان‌پذیر نیست) یا راهبردهای سیاست خارجی را چنان طراحی کرد که با این وضعیت منطبق باشد. الگوهایی همچون ادغام‌های منطقه‌ای، ائتلاف‌های استراتژیک بین‌المللی یا پذیرش نقشی فعال‌تر در زنجیره‌های تأمین یا تولید کالا در اقتصاد بین‌الملل می‌تواند از راهبردهای مؤثر برای چنین وضعیتی باشد.