گذشته و آینده پروژه تکثیر
در اسارت یوزپلنگ ایرانی
پروژه تکثیر در اسارت یوزپلنگ آسیایی در استان سمنان، نتیجه سلسله جلساتی است که در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ در معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد. موضوع اصلی این جلسات دو مسئله مشخص بود: 1. یوزپلنگهای در اسارت پردیسان یعنی «کوشکی» و «دلبر» رو به پیری میرفتند و «ایران» بهزودی بالغ میشد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مرتضی پورمیرزایی-حفاظتگر حیات وحش: پروژه تکثیر در اسارت یوزپلنگ آسیایی در استان سمنان، نتیجه سلسله جلساتی است که در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ در معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد. موضوع اصلی این جلسات دو مسئله مشخص بود: 1. یوزپلنگهای در اسارت پردیسان یعنی «کوشکی» و «دلبر» رو به پیری میرفتند و «ایران» بهزودی بالغ میشد. با وجود ظرفیت موجود، هیچگاه اقدام جدی و مؤثری برای تولید مثل آنها انجام نشده بود. 2. شواهد علمی و میدانی نشان میداد جمعیت یوز در زیستگاه جنوبی کشور در آستانه انقراض محلی قرار دارد. بهجز برادران یزد و یوز نر «آرش»، هیچ نشانهای از حضور یوز ماده در جنوب وجود نداشت. کارشناسان حاضر در جلسات تلاش میکردند برای بدترین سناریو آماده شوند و درباره سرنوشت یوزهای جنوبی تصمیم بگیرند. تمام شواهد نشان میداد که یوز ماده در زیستگاه جنوبی وجود ندارد و بنابراین یکی از جدیترین سناریوها، زندهگیری یوزهای نر و تلاش برای جفتگیری آنها با «دلبر» یا «ایران» در محیط کنترلشده بود. البته برخی معتقد بودند همه چیز در زیستگاه روبهراه است و نیازی به هیچ مداخلهای نیست. اما در میان موافقان مداخله، دو دیدگاه اصلی وجود داشت:
الف. انتقال یوزهای نر جنوبی به پردیسان: پیشنهاد این بود که یوزهای نر از طبیعت زندهگیری و به پردیسان منتقل شوند. همزمان باید تأسیسات پردیسان تقویت و زمینه تکثیر در اسارت در تهران فراهم میشد. این طرح با چالشهای جدی مواجه بود: تداخلات شهری و غیرطبیعی در پردیسان و مهمتر از آن، خارجکردن یوزهای وحشی از زیستگاه طبیعی. به نظر بسیاری از کارشناسان، این اقدام هم از نظر علمی و هم اخلاقی قابل دفاع نبود. پاسخ دقیق و محکم خانم حبیبیپور، معاون وقت اداره کل یزد، گویای همین نگاه بود: «امکانات را باید به زیستگاه ببریم، نه اینکه یوز زیستگاه را بیاوریم کنار امکانات».
ب. ایجاد فنس نیمهطبیعی در یزد: دیدگاه دوم که من و همکارانم از آن حمایت میکردیم، ساخت یک فنس وسیع در پناهگاه حیاتوحش درهانجیر یزد برای شبیهسازی شرایط طبیعی زیستگاه بود. این تجربه پیشتر در آفریقای جنوبی برای دو یوز نر و یک یوز ماده در فنس پنج هزار هکتاری موفقیتآمیز اجرا شده بود. این روش به دلیل شبیهسازی وضعیت زیستگاه، امکان تزریق طعمه، آموزش شکار و طیکردن روند طبیعی انتخاب جفت و نهایتا رهاسازی در زیستگاه تاریخی، جذابیت بیشتری داشت. همچنین آمار جهانی نشان میداد نرخ موفقیت تکثیر یوز در اسارت نزدیک به صفر است، در حالی که نیمهاسارت میتوانست شانس رهاسازی نسل بعدی را افزایش دهد. ما با همکاری اداره کل یزد و به صورت داوطلبانه طرح جانمایی فنس را آماده کردیم تا در صورت تصمیم نهایی سازمان، این کار آغاز شود. حتی بازدیدی با حضور آقای ظهرابی، معاون وقت محیط طبیعی سازمان، از سایتهای مشابه آفریقای جنوبی در ابعاد پنج هزار، ۱۵ هزار و ۳۰ هزار هکتاری انجام شد. این بازدید به دعوت مؤسسه Ashia انجام شد. با وجود آمادهبودن شرایط، فقط پنج روز پس از بازگشت از آفریقا، تغییرات مدیریتی رخ داد. عیسی کلانتری معاون جدیدی برای محیط طبیعی منصوب کرد و آقای ظهرابی مجبور به ترک پردیسان شد. این نقطه، سرآغاز تغییر مسیر تصمیمها و انتقال روندها به پشت درهای بسته بود. به طور ناگهانی، پروژه نیمهطبیعی یزد متوقف و پروژه تکثیر در اسارت در سمنان آغاز شد؛ در فنسی کوچک، بدون امکانات کافی و بدون هیچ ارتباطی با بیش از یک سال جلسات کارشناسی. نکته عجیب این بود که استان سمنان هیچگاه در این جلسات حضور نداشت، اما ناگهان میزبان یوزهای پردیسان شد. شرح اتفاقات در دوره دو معاون بعدی محیط طبیعی خارج از حوصله این یادداشت است و نیاز به بررسی جداگانه دارد. اما زمانی که آقای ظهرابی دوباره در دولت جدید به معاونت محیط طبیعی بازگشت، در اولین جلسهای که با او داشتیم یادآور شدم که شرایط یوز، زیستگاهها و دانش ما در سال ۱۴۰۳ کاملا متفاوت با سال ۱۳۹۸ شده است و نمیتوان با همان نسخههای قبلی ادامه داد. امروز واقعیت چنین است:
• در تیر ۱۴۰۲ یکی از برادران یزد، احتمالا به دلیل کهولت سن (۱۳سالگی)، تلف شد. سایر برادران نیز در شرایط مشابه قرار دارند و احتمالا از دست رفتهاند.
• از «آرش» تصویری تازه وجود ندارد. آخرین مشاهده مستند یوز در جنوب مربوط به تصویربرداری اخیر در مرز شمال شرقی نایبندان است که احتمالا ناشی از جابهجایی یوزها از جنوب توران بوده است.
• «کوشکی» از دست رفته، «دلبر» پیر شده و «ایران» به گفته منابع رسمی به دلیل خطای دامپزشکی قابلیت باروری خود را از دست داده است.
به بیان دیگر، نه دیگر یوز ماده جوانی در اسارت پردیسان وجود دارد و نه یوز نر جنوبی که نگران از دست رفتن ژن او باشیم. همه آن ژنها احتمالا برای همیشه از بین رفتهاند.
در این میان، سایت سمنان هیچ دستاوردی نداشته و زندهگیری «فیروز» که در ابتدا با توجیه نبود موافقت استان یزد صورت گرفت، اکنون بیثمر مانده است. «آذر» و «توران» علیرغم پیگیریهای زیادی که برای بازوحشیسازی دستکم یکی از آنها در میاندشت انجام دادیم، همچنان در اسارتاند. حتی یوز مادهای که با نامهای «ابریشم» یا «ماهور» شناخته میشود، با وجود رشد در کنار مادر و داشتن خوی طبیعی، همچنان در مرکز سمنان نگهداری میشود. این یوز که به بهانه سوءتغذیه زندهگیری شد همچنان بدون هیچ دلیل موجهی در اسارت نگهداری میشود و به نظر نمیرسد برنامهای برای رهاسازی آن در دستورکار باشد. در همین سالها، تجربههای جهانی مسیر دیگری را نشان دادهاند: هند و زامبیا ثابت کردهاند که میتوان یوزها را بدون نیاز به فنس به طبیعت بازگرداند. عربستان نشان داده اگر تکثیر در اسارت با تیم حرفهای و اصول علمی انجام شود، امکان موفقیت وجود دارد.
سؤال اساسی اینجاست: وقتی شرایط یوز و سطح دانش ما نسبت به سال ۹۸ تغییر کرده، چرا همچنان بر روشی اصرار داریم که مبانی اولیه خود را از دست داده است؟ وظیفه حفاظتگران، بهکارگیری دانش روز و تصمیمسازی چابک است، نه اصرار بر نسخههای قدیمی.
اکنون، علاوه بر نبود دستاورد، این پروژه یوزهای متعددی همچون «فیروز» و «پیروز و برادرانش» را در کنار منابع مالی زیادی قربانی کرده. در حالی که حتی تأمین گوشت یوزهای در اسارت همچنان با مشکل مواجه است، چگونه میتوان به فکر پروژههای چند هزار هکتاری در چند استان بود؟ روشن است که ادامه این روند به معنی فشار بیشتر برای زندهگیری یوزهای وحشی از طبیعت خواهد بود؛ اقدامی که به جمعیت نحیف یوز آسیایی لطمه میزند. بدتر از همه اینکه هیچگاه برنامه شفاف و مکتوبی درباره این پروژه منتشر نشده است. آنچه میبینیم بیشتر شبیه یک نمایش عمرانی برای پوشاندن ضعفها در حفاظت زیستگاهی است. این در حالی است که زیستگاهها بهشدت نیازمند بودجهاند: تعداد محیطبانان و تجهیزات فاصله زیادی با نیاز واقعی دارد، مدیریت شترها هنوز راهحلی واقعی ندارد، زیستگاههای بینابینی حفاظت مؤثری ندارند، ایمنسازی جادهها با سرعت ناامیدکننده پیش میرود و چشمانداز روشنی برای نجات یوز در طبیعت وجود ندارد. اکنون پرسش مهم این است: آیا سازمان حفاظت محیط زیست فراموش کرده که چرا این پروژه آغاز شد؟ وقتی دلایل اولیه از میان رفته و دلایل فراوانی برای شکست آن وجود دارد، چرا همچنان بر توسعه و تخصیص بودجه بیشتر اصرار دارد؟
هیچ شکی نیست که برای نجات یک گونه با شرایط یوز تمام سناریوهای ممکن باید مدنظر حفاظتگران باشد اما نه به بهای حذف مستمر یوزپلنگها از طبیعت برای یک پروژه «بدون برنامه مکتوب و شفاف». آیا وقت بازنگری نرسیده است؟
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.