اقتصاد غیرمولد: چرا ایرانیان به جای تولید، به ملک و خودرو پناه میبرند؟
تحلیل ریشههای یک رفتار اقتصادی و راههای بازگشت به پویایی
«سرمایهای که نچرخد، مانند آبی است که راکد میماند». این جمله، امروز به تلخی مصداق اقتصاد ایران شده است. در دهههای اخیر، ایرانیان بیشازپیش به داراییهای غیرمولد -ملک، خودرو، طلا و ارز خارجی- روی آوردهاند.


رحمتالله دریجانی
«سرمایهای که نچرخد، مانند آبی است که راکد میماند». این جمله، امروز به تلخی مصداق اقتصاد ایران شده است. در دهههای اخیر، ایرانیان بیشازپیش به داراییهای غیرمولد -ملک، خودرو، طلا و ارز خارجی- روی آوردهاند. وقتی خانوادهای پساندازش را به خرید آپارتمانی در کلانشهری مانند تهران اختصاص میدهد، وقتی جوانی داراییاش را صرف خودرویی میکند که ارزش آن تنها در گرانی نهفته است، نشانهای از یک بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی آشکار میشود. این گرایش، نهتنها سرمایههای ملی را از چرخه تولید دور کرده، بلکه اقتصاد را در تنگنایی گرفتار کرده که رشد را به محاق میبرد و نابرابری را تشدید میکند.
پیشتر، در پیشنهادی برای اصلاح نظام پولی (بازسازی اعتماد ملی با تحول در نظام پولی، ۲۸ فروردین ۱۴۰۴)، ابزارهایی مانند اسکناسهای درشت با پشتوانه طلا و ارز دیجیتال طلایار معرفی شدند که هدفشان هدایت سرمایهها به سوی تولید و بازسازی اعتماد عمومی بود، اما چرا ایرانیان به جای سرمایهگذاری در تولید، به داراییهای غیرمولد پناه میبرند؟
این رفتار از کجا ریشه میگیرد و چگونه میتوان آن را تغییر داد؟ این نوشتار، تلاشی است برای کاوش در این پرسشها؛ تأملی بر ریشههای یک عادت اقتصادی و راههای بازگشت به اقتصادی پویا و مولد.
ریشههای یک رفتار: از بیثباتی تا فرهنگ
اقتصاد غیرمولد، که در آن سرمایهها به جای خلق ارزش، در داراییهای ملموس حبس میشوند، زاییده عوامل متعددی است. نخست، بیثباتی اقتصادی است که دهههاست گریبان ایران را گرفته. شوک ارزی سال ۱۳۹۱، که گزارشهای بانک مرکزی کاهش ۵۰درصدی ارزش ریال را تأیید میکنند، یکی از نقاط عطف این بیثباتی بود. در آن سال، ارزش داراییهای مردم یکشبه فروریخت و بسیاری به سوی ارز خارجی و طلا هجوم بردند. بحران مؤسسات مالی غیرمجاز در سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷، که گزارشهای مجلس از زیان میلیونها سپردهگذار حکایت دارند، این بیاعتمادی را عمیقتر کرد. وقتی پول ملی ارزش خود را از دست میدهد، وقتی نهادهای مالی امنیت داراییها را تضمین نمیکنند، مردم به طور طبیعی به داراییهایی پناه میبرند که ملموس و مقاوم در برابر تورم به نظر میرسند، اما بیثباتی تنها عامل نیست.
فرهنگ اقتصادی ایرانیان نیز در این گرایش نقش دارد. در بسیاری از خانوادههای ایرانی، زمین و مسکن نهفقط دارایی، بلکه نمادی از امنیت و جایگاه اجتماعی است. این باور ریشهای تاریخی دارد: در دوره قاجار، زمینداری نشانهای از قدرت بود و در دهههای بعد، با شهرنشینی سریع، مسکن به سرمایهای مطمئن بدل شد. گزارشهای بانک مرکزی نشان میدهند که در دهه ۱۳۹۰، قیمت مسکن در تهران به طور متوسط ۱۰ برابر رشد کرد، درحالیکه تورم عمومی حدود شش برابر بود.
این رشد نجومی، مسکن را به پناهگاهی برای حفظ ارزش دارایی بدل کرد، حتی اگر این سرمایه هیچ ارزشافزودهای برای اقتصاد خلق نکند. خودرو نیز، بهویژه در سالهای اخیر، به دارایی غیرمولد دیگری تبدیل شده است. محدودیتهای وارداتی و سیاستهای ناکارآمد خودروسازی، قیمت خودرو را به حدی بالا برد که برای بسیاری، خرید خودرو نه برای استفاده، بلکه برای حفظ سرمایه شد. برای نمونه، یک جوان در اصفهان ممکن است پساندازش را صرف خرید خودرویی کند که در پارکینگ بماند، تنها به این امید که قیمتش در برابر تورم بالا برود. این رفتار، که ریشه در بیاعتمادی به نظام پولی دارد، چرخهای معیوب ایجاد کرده که منابع ملی را از تولید دور میکند.
پیامدهای اقتصاد غیرمولد
گرایش به داراییهای غیرمولد، اقتصاد ایران را در چند جبهه تضعیف کرده است:
قفلشدن سرمایهها: وقتی سرمایهها در ملک، خودرو یا طلا حبس میشوند، اقتصاد از منابع لازم برای تولید محروم میماند. گزارشهای اتاق بازرگانی ایران نشان میدهند که در دهه ۱۳۹۰، سرمایهگذاری در بخشهای مولد مانند صنعت و کشاورزی بهشدت کاهش یافت، درحالیکه بازار مسکن و خودرو رشد بیسابقهای داشت. این انحراف، تولید را فلج کرده و فرصتهای شغلی را از جوانان گرفته است.
تشدید نابرابری: داراییهای غیرمولد، بهویژه مسکن، به تمرکز ثروت در دست گروهی کوچک منجر شده است. دادههای مرکز آمار ایران حاکی از آن است که در سال ۱۴۰۳، بیش از ۶۰ درصد خانوارهای شهری مستأجر بودند، درحالیکه اقلیتی صاحب خانههای متعدد بودند. این شکاف، نهتنها نابرابری اقتصادی را تشدید میکند، بلکه نارضایتی اجتماعی را دامن میزند.
فشار بر منابع ملی: گرایش به طلا و ارز خارجی، که بخشی از اقتصاد غیرمولد است، ذخایر ارزی کشور را تحت فشار قرار داده است. بانک مرکزی گزارش داده که در سالهای اخیر، تقاضای ارز خانگی به طور درخورتوجهی افزایش یافته، که نتیجهاش کاهش منابع برای واردات مواد اولیه و تجهیزات صنعتی است. این پیامدها، اقتصاد ایران را در چرخهای گرفتار کرده که در آن سرمایهها راکد میمانند، تولید لنگ میزند و اعتماد عمومی هر روز کمرنگتر میشود. اما آیا میتوان این چرخه را شکست؟
چگونه رفتار اقتصادی را تغییر دهیم؟
برای هدایت سرمایهها به سوی تولید، باید ریشههای این رفتار را هدف گرفت: بیاعتمادی، بیثباتی، و جذابیت کاذب داراییهای غیرمولد. راهکارهای زیر میتوانند این تحول را رقم بزنند:
پول باثبات، کلیدی برای اعتماد: چنانکه پیشتر پیشنهاد شد، ابزارهایی مانند اسکناسهای درشت با پشتوانه طلا و ارز دیجیتال طلایار میتوانند اطمینان مردم به پول ملی را بازگردانند. وقتی یک کارمند در مشهد بداند که پساندازش با اسکناسهای طلایی ارزش خود را حفظ میکند، دیگر نیازی به خرید خودرو یا آپارتمان برای حفظ داراییاش ندارد. این ثبات، انگیزه برای سرمایهگذاری در داراییهای غیرمولد را کاهش میدهد و منابع را به سوی تولید هدایت میکند.
مشوقهای مالی برای تولید: دولت میتواند با سیاستهای هدفمند، سرمایهگذاری در بخشهای مولد را جذابتر کند. برای نمونه، معافیتهای مالیاتی برای کسبوکارهای کوچک، یارانه برای کشاورزی مدرن یا وامهای کمبهره برای استارتآپها میتوانند سرمایهها را از ملک و خودرو به تولید بکشانند. تجربه کره جنوبی در دهه ۱۹۸۰ نشان میدهد که مشوقهای مالیاتی و حمایت دولتی، سرمایهگذاری در صنعت را بهشدت افزایش داد و اقتصاد را از وابستگی به داراییهای غیرمولد رها کرد. یک کارآفرین در تبریز که با وام کمبهره کارخانهای کوچک راهاندازی میکند، نهتنها برای خودش، بلکه برای اقتصاد ملی ارزش خلق میکند.
آموزش و فرهنگسازی: تغییر رفتار اقتصادی نیازمند تغییر در باورهای فرهنگی است. رسانهها، آموزشگاهها و حتی نهادهای محلی میتوانند نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند. برای نمونه، کمپینهای رسانهای که سرمایهگذاری در استارتآپها یا تعاونیهای کشاورزی را ترویج کنند، میتوانند ذهنیت مردم را از «ملک بهعنوان امنیت» به «تولید بهعنوان آینده» تغییر دهند. یک جوان در شیراز که به جای خرید خودرو، در یک استارتآپ محلی سرمایهگذاری میکند، بخشی از این تحول فرهنگی است.
اصلاح سیاستهای بازار: جذابیت داراییهای غیرمولد تا حدی نتیجه سیاستهای ناکارآمد است. برای نمونه، مالیات بر عایدی سرمایه (CGT) میتواند سوداگری در بازار مسکن و خودرو را کاهش دهد. گزارشهای صندوق بینالمللی پول نشان میدهند که کشورهایی با مالیات مؤثر بر عایدی سرمایه، سرمایهگذاری مولد بیشتری دارند. اگر یک معاملهگر در تهران بداند که سود خرید و فروش مکرر آپارتمان مشمول مالیات سنگین میشود، انگیزهاش برای این کار کاهش مییابد و سرمایهاش به سوی تولید هدایت میشود.
چالشهای پیشرو
تغییر رفتار اقتصادی آسان نیست و با موانع متعددی
روبهروست:
بیاعتمادی ریشهدار: تجربههای تلخ مانند شوک ارزی ۱۳۹۱ و بحران مؤسسات مالی ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷، مردم را به هر طرح جدیدی بدبین کرده است. غلبه بر این بیاعتمادی، نیازمند شفافیت و اجرای آزمایشی طرحهاست.
جذابیت کاذب غیرمولد: تا وقتی قیمت مسکن و خودرو با سرعت بیشتری از تورم رشد میکند، مردم به این داراییها بهعنوان پناهگاه نگاه میکنند. بدون اصلاح سیاستهای بازار، این جذابیت باقی میماند.
کمبود زیرساخت: سرمایهگذاری در تولید نیازمند زیرساختهای قوی، از دسترسی به فناوری تا بازارهای صادراتی است. تحریمها و ضعف مدیریت داخلی، این زیرساختها را محدود کردهاند.
مقاومت فرهنگی: باور به مسکن و طلا بهعنوان امنیت، چنان در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده که تغییر آن زمانبر است. حتی یک کاسب در بازار یزد ممکن است بهسختی بپذیرد که سرمایهاش را به جای طلا، در یک کسبوکار محلی سرمایهگذاری کند.
راهکارهای عملی برای تحول
برای غلبه بر این چالشها، پیشنهادهای زیر ارائه میشود:
اجرای آزمایشی مشوقها: دولت میتواند در یک منطقه محدود، مانند جزیره کیش یا شهر اصفهان، مشوقهای مالیاتی و وامهای کمبهره برای کسبوکارهای مولد را آزمایش کند. موفقیت یک کارآفرین که با این حمایتها کارخانهای کوچک راهاندازی کرده، میتواند دیگران را ترغیب کند.
شفافیت در سیاستها: سیاستهای اقتصادی باید با شفافیت کامل اجرا شوند. گزارشهای دورهای از تأثیر مشوقها، مانند تعداد شغلهای ایجادشده یا رشد تولید، میتواند اعتماد عمومی را جلب کند.
آموزش در سطح محلی: کارگاههای آموزشی در بازارها و فرهنگسراها میتوانند مردم را با مزایای سرمایهگذاری مولد آشنا کنند. برای نمونه، یک کارگاه در بازار همدان میتواند به کاسبها نشان دهد که سرمایهگذاری در یک تعاونی کشاورزی چگونه سودآورتر از خرید خودرو است.
اصلاح قوانین بازار: اجرای مالیات بر عایدی سرمایه و کنترل سوداگری در بازارهای غیرمولد، باید با جدیت پیگیری شود. این سیاست، منابع را به سوی تولید هدایت میکند و نابرابری را کاهش میدهد.
چشماندازی برای آینده
تصور کنید در شهری مانند رشت، با ۵۰۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری اولیه، یک شهرک صنعتی کوچک راهاندازی شود. اگر 10 هزار خانواده هرکدام ۵۰ میلیون تومان در این پروژه سرمایهگذاری کنند، میتوان صد کارگاه تولیدی ایجاد کرد که هرکدام ۱۰ شغل مستقیم به وجود میآورند. این یعنی هزار شغل جدید، که نهتنها اقتصاد محلی را پویا میکند، بلکه اعتماد مردم به سرمایهگذاری مولد را بازمیگرداند. تجربه جهانی، مانند سنگاپور که در دهه ۱۹۷۰ با حمایت از تولید به قدرت اقتصادی بدل شد، نشان میدهد که این تحول ممکن است. گسترش این الگو به دیگر شهرها، میتواند ایرانی را رقم بزند که سرمایههایش در خدمت تولید و پیشرفت باشد.
درسهایی از جهان
کره جنوبی در دهه ۱۹۸۰ با مشوقهای مالیاتی و حمایت از صنایع کوچک، سرمایهها را از بازارهای غیرمولد به تولید هدایت کرد و رشد اقتصادی دورقمی را تجربه کرد. در مقابل، ونزوئلا نشان داد که بدون سیاستهای شفاف، حتی منابع عظیم نفتی هم به اقتصاد غیرمولد منجر میشود. ایران میتواند از این درسها بهره گیرد: ثبات پولی، مشوقهای هدفمند و فرهنگسازی، کلیدهای موفقیتاند.
سخن پایانی
گرایش به داراییهای غیرمولد، زاییده بیثباتی و بیاعتمادی است، اما این چرخه، شکستنی است. ابزارهایی مانند اسکناسهای طلایی و طلایار، مشوقهای مالی، و آموزش میتوانند سرمایهها را به سوی تولید هدایت کنند و اقتصاد ایران را پویا کنند. وقت آن است که سرمایههای راکد را به جریان اندازیم و نشان دهیم که اقتصاد مولد، آیندهای روشنتر برای ایران رقم میزند. شاید این تحول، نامی نیک برای اقتصاد ایران بر جای بگذارد.