|

15 سال بعد از بهار عربی روح عصیان کماکان زنده مانده است؟

تراژدی شکسـت

آیا 15 سال بعد از نخستین جرقه‌های بهار عربی و پس از شکست‌هایی بی‌رحمانه، می‌توان بزرگداشتی برای این تحول عظیم در خاورمیانه و شمال آفریقا برگزار کرد؟ نگاهی به سرنوشت کشورهای درگیر، باعث می‌شود که با اطمینان خاطری درخورتوجه، در پاسخ به این سؤال «نه» بگوییم. اما آیا روح عصیان، کماکان در کشورهایی که زمانی بهار عربی را رقم زدند، زنده است یا جای خود را به یک کرختی وصف‌ناپذیر حاصل از شکست و سرخوردگی داده است؟

تراژدی شکسـت
مهسا مژدهی روزنامه‌نگار

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 آیا 15 سال بعد از نخستین جرقه‌های بهار عربی و پس از شکست‌هایی بی‌رحمانه، می‌توان بزرگداشتی برای این تحول عظیم در خاورمیانه و شمال آفریقا برگزار کرد؟ نگاهی به سرنوشت کشورهای درگیر، باعث می‌شود که با اطمینان خاطری درخورتوجه، در پاسخ به این سؤال «نه» بگوییم. اما آیا روح عصیان، کماکان در کشورهایی که زمانی بهار عربی را رقم زدند، زنده است یا جای خود را به یک کرختی وصف‌ناپذیر حاصل از شکست و سرخوردگی  داده است؟

15 سال بعد از خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس، خلسه ناشی از انقلاب در پایتخت‌های عربی جای خود را به تردید، گسترش بی‌امان ناامیدی و کرختی ناشی از شکست داده است. یوتوپیایی که جوانان انقلابی به آن دلبسته بودند، جای خود را به سرکوب، فقر بیشتر و تکرار گذشته و استبداد پلیسی داده و خاطره آن لحظه شگرف پیروزی را از خاطرشان زدوده است.

پروژه ناکام دموکراسی

بسیاری بهار عربی را جدی‌ترین تلاش دموکراسی‌خواهانه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا می‌دانند. با این‌ حال 15 سال بعد، کشورهایی مانند مصر و تونس از دموکراسی فقط به سایه‌ای بسیار جزئی بسنده کرده‌اند و سه کشور دیگر یعنی لیبی، یمن و تا حدی سوریه، کماکان درگیر ترکش‌های ناشی از تحولات پس از بهار عربی‌اند.

در ماه‌های نخست پس از انقلاب‌های عربی، همه چیز نشان از آن داشت که ملت‌ها استبداد را پس زده و در جست‌وجوی روحی تازه‌اند. روحی که با آن روح استبداد زده که سابقه‌ای طولانی در میان آنها دارد، به کلی متفاوت به‌ نظر می‌رسید. انقلابیونی که تعداد زیادی از آنها بین 15 تا 29 سال داشتند، خود را صاحب انقلاب و سپس کشورهای‌شان می‌دانستند. زنان که پای ثابت اعتراضات بودند و جان‌فشانی‌های‌شان در جهان بر سر زبان‌ها بود، حالا دلخوش به داشتن سهم چشمگیرتر از سیاست و حقوق مدنی بیشتر بودند و میان‌سالان چشم امید به جوانان داشتند. با این‌ حال خیلی زود، خیل جمعیتی که در خیابان‌ها چادر می‌زدند و شبانه‌روز در آنجا می‌ماندند، به خانه برگشتند و مردان مسن کهنه‌کار، با نادیده‌گرفتن زنان و جوانان، جای اسلاف‌شان را پر کردند.

رؤیای تباه‌شده

تنها نگاهی به آمار کشته‌شدگان و بی‌جاشدگان پسابهار عربی باعث می‌شود تا با جرئت نام یک شکست را بر روی آنچه در کشورهای عربی گذشت، بگذاریم. نیروهای سیاسی که تصور می‌کردند با بیرون‌راندن دیکتاتورهای کهنه‌کار می‌توانند افسار ظلم را به دست بگیرند و راه روشنی را مقابل چشم شهروندان تصویر کنند، به مرور یا در زندان‌ها شکنجه شدند (مانند دو نمونه مصر و تونس) یا مجبور به ترک دوباره کشورهای‌شان شدند (دو نمونه سوریه و لیبی).

نام بهار عربی، پیش از همه از سوی رسانه‌های غربی بر حوادث تونس و مصر و سپس برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا گذاشته شد. این اصطلاح به انقلاب‌های سال ۱۸۴۸ اشاره دارد؛ سالی که موجی از دگرگونی‌های سیاسی بسیاری از کشورهای اروپا را درنوردید و در برخی موارد به سرنگونی حکومت‌های سلطنتی قدیمی و جایگزینی آنها با حکومت‌های نمایندگی‌تر انجامید. سال ۱۸۴۸ در برخی کشورها بهار ملت‌ها، بهار خلق‌ها یا سال انقلاب نامیده می‌شود. از آن زمان به بعد، تعبیر بهار برای دوره‌هایی در تاریخ به کار رفته که زنجیره‌ای از انقلاب‌ها به افزایش دموکراسی و مشارکت مردمی انجامیده است.

اما رخدادهای موسوم به بهار عربی، به‌سرعت به ضد خود تبدیل شدند؛ امری که نشان داد استفاده از لفظ بهار عربی، زودهنگام و بسیار خوش‌بینانه و حتی ساده‌لوحانه بوده است.

می‌توان گفت خروش و جوشش جوانان و زنان بر پدرخوانده‌های سیاست در کشورهای عربی، با نوعی بی‌برنامگی برای آینده، نبود اجماع و چالش‌های فرهنگی روبه‌رو شد که در نهایت بهار عربی را به زمین کوبید. زمان زیادی طول کشید تا معترضان دیروز، به کاستی‌های موجود در بهار عربی پی ببرند. آنها که با سه خواسته آزادی، برابری و نان وارد میدان شده بودند، متوجه شدند که راه‌حلی جادویی برای برون‌رفت از وضعیت قبلی و انتقال به فصلی تازه وجود ندارد. بازسازی اقتصاد، اجتماع و فرهنگ در کشورهایی مانند تونس، مصر و سوریه و لیبی که زیرساخت‌های سستی داشتند، ساده نبود و انقلابیون برای بهبود اوضاع برنامه‌ای نداشتند. بهار عربی هم‌زمان هم کسانی را که تصور می‌کردند می‌توان به‌سرعت با برانداختن حاکمان قدیمی به دموکراسی رسید و هم اسلام‌گرایانی را که امید داشتند با استفاده از سازوکار خود می‌توانند حکومت‌های پلیسی را کنار زده و خود در رأس امور بنشینند، ناامید کرد. از سوی دیگر آن گروه که تصور می‌کردند با رفتن سیاست‌مداران فاسد، مشکلات اقتصادی دود شده و به هوا می‌روند، هم خیلی زود به هسته سخت حقیقت برخوردند. درواقع آنجا بود که جای خالی جریان‌های فکری در پیشبرد یک جنبش ناگهان به چشم آمد.

اثرات بهار عربی بر زندگی عادی

پس از انقلاب‌های نافرجام و حتی بدفرجام عربی، دو افسانه در جهان عرب رنگ باخت. نخستین افسانه آن بود که نخبگان حاکم در جهان عرب، تا روز مرگ بر جای خواهند ماند و دوم اینکه اعراب قادر نیستند علیه نظم‌ کهنه از جا برخیزند. بهار عربی در ابتدا اعتماد‌به‌نفس از‌دست‌رفته را به بسیاری از شهروندان کشورهای عربی برگرداند؛ اما در ادامه موفق نشد آن وضعیت را حفظ کند. تا پیش از وقایع خون‌بار سودان، بسیاری تصور می‌کردند انقلاب این کشور علیه عمر البشیر، سیاست‌مدار بدنام، به معنای آن است که بهار عربی همچنان زنده است و در رگ‌های آن کماکان خون جریان دارد. شکست انقلاب سودان و در‌افتادن این کشور به جنگی هولناک، این باور را سخت تحت‌ تأثیر قرار داد و به ناامیدی در جوامع عربی دامن زد.

بهار عربی رمق را از خاورمیانه گرفت

آنچه پس از بهار عربی رخ داد، رمق و امید را از کشورهایی مانند مصر، لیبی، سوریه و تونس و یمن گرفت.

حتی در تونس که ابتدا به‌ نظر می‌رسید دموکراسی شانسی برای ظهور دارد، قیس سعید، سیاست‌مدار محافظه‌کار و سخت‌گیر، چنان مخالفانش را راهی زندان کرد که به‌سرعت هر نوع امید شهروندان و انقلابیون ناامید شد. در مصر اندکی پس از جرقه‌های امیدوارکننده، دستگیری‌های گسترده و روی‌کار‌آمدن ژنرال سیسی نشان داد که انقلاب نمی‌تواند آن نوری باشد که انتظارش را داشتند. در لیبی، سقوط قذافی با سلسله‌ای خون‌بار از حوادث همراه شد. دیکتاتور به فجیع‌ترین شکل ممکن جان باخت و سپس جایگزینی برای او وجود نداشت. رؤیاها درمورد آزادی زنان، آزادی‌های مدنی و برابری و ثروت به گور سپرده شد و درگیری‌های خون‌بار و نابسامانی لیبی را جنگ‌زده باقی گذاشت.

جنگ داخلی پسا‌اعتراضات در سوریه، صدها هزار نفر را کشته و میلیون‌ها نفر را آواره کرد و زیرساخت‌ها ویران شدند. از ناامنی و جنگ جان کشور را گرفت و بعد، گروه‌های جهادی سابق یک‌شبه قدرت را در دست گرفته و حکومت را پس از پنج دهه از خانواده اسد گرفتند و اقلیت‌ها را به دردسری بزرگ انداختند.

یمن حالا در آستانه تجزیه قرار دارد. صدها هزار نفر کشته شده‌اند و زیرساخت‌ها ویران مانده‌اند و جنگ با قدرت هرچه تمام‌تر ادامه دارد و دورنمایی برای بهبود اوضاع وجود ندارد. می‌توان گفت یمنی‌ها یکی از سخت‌ترین تاوان‌ها را پس از بهار عربی پرداخت کرده‌اند و حالا با گرسنگی، تشنگی، وبا، نابسامانی و القاعده دست به گریبان‌اند.

این چرخه‌ میان جنگ داخلی، افراط‌گرایی و اقتدارگرایی، تعریف‌کننده‌ همه ۱۵ سال گذشته است. وقایع یکی پس از دیگری کمر به ناامیدی مردمان عرب بستند و اشتیاق را در دل آنها تبدیل به خشم، ناامیدی و مرگ کردند. هنوز مردم عادی چه در کشورهایی که بهار عربی را تجربه کرده و چه کشورهایی که به آن تن ندادند، امکان دسترسی به قدرت را ندارند و سهم زنان از سیاست بسیار اندک است. حتی درمورد عربستان، کشوری که زیر سایه محمد بن‌سلمان دست به اصلاحات اساسی زده است، وضعیت زنان عادی به‌شدت دراماتیک بوده و آنها به دلیل درخواست‌های مدنی و سیاسی به زندان‌های طولانی‌مدت محکوم شده‌اند. هنوز زنانی که زمانی به دلیل درخواست اجازه رانندگی به زندان رفته‌ بودند، همان‌جا باقی مانده‌اند و مشارکت سیاسی زنان عادی و نه شاهزاده‌خانم‌هایی که به‌ عنوان دیپلمات به غرب می‌روند، آرزویی دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد.

بهار عربی ۱۵ سال قبل جعبه پاندورایی را باز کرد که مردم کشورها سال‌ها ناچار شدند تا برای بستن درِ آن از جان مایه بگذارند.

در غرب کمتر کسی دغدغه آینده خاورمیانه را دارد. برای ایالات متحده و اروپا، حاکمان اقتدارگرا از سیسی گرفته تا بن‌سلمان شرکای قابل اعتمادتری تا انقلابیون ناشناخته هستند و به‌همین‌دلیل حمایت از اقتدارگرایی عربی، در تمام ۱۵ سال گذشته سیاست رسمی این کشورها بوده است. جوانانی که ۱۵ سال قبل به خیابان آمدند، حالا در آستانه میانسالی، کمتر امیدی به آینده دموکراتیک دارند. گروهی از آنها، رؤیای زندگی در کشوری بهره‌مند از نظر اقتصادی را در سر دارند و برخی دیگر به اینکه حالا پس از سال‌ها ناامنی، از اندک امنیتی برخوردارند، کفایت می‌کنند. شعله‌های امید در خاورمیانه و شمال آفریقا خاموش شده و نشان می‌دهد شیفتگان انقلاب، پس از شکستی جبران‌ناپذیر، بهتر است در رویکرد و خواسته‌های خود تجدیدنظر کرده و برای بیدار نگه‌داشتن شعله‌های امید، دست به دامان اندیشه‌ورزان و متخصصان شوند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.