به بهانه زادروز استاد بهروز غریبپور
جلوهای از یک «ایراندوست» راستین و خادم میهن
از مدتها پیش به دنبال مناسبتی بودم تا درباره بهروز غریبپور، چهره بینالمللی و استاد بیمانند تئاتر عروسکی ایران، و به گمانم فراتر از آن، یکی از افراد ماندگار و تأثیرگذار پهنه «فرهنگ ایران» چند سطری بنویسم؛ ازاینرو زادروز این شخصیت ارجمند را که برابر با ۲۸ شهریورماه است، برای مقصود خود مناسب یافتم.
از مدتها پیش به دنبال مناسبتی بودم تا درباره بهروز غریبپور، چهره بینالمللی و استاد بیمانند تئاتر عروسکی ایران، و به گمانم فراتر از آن، یکی از افراد ماندگار و تأثیرگذار پهنه «فرهنگ ایران» چند سطری بنویسم؛ ازاینرو زادروز این شخصیت ارجمند را که برابر با ۲۸ شهریورماه است، برای مقصود خود مناسب یافتم. بدیهی است که اهالی هنر، بسی بهتر از من میتوانند جایگاه هنریاش را اظهار کنند اما بر آنم تا بنا بر تجربه دیدار با او و دریافتم از او و نیز روایات کوشندگان فرهنگ و هنر، در حد یک یادداشت کوتاه به برخی ویژگیهای وجود ارزشمند ایشان اشاره کنم.
بیگمان تلاشهای استاد غریبپور در دهه 70 خورشیدی در مناطق جنوبی شهر تهران و راهاندازی امکاناتی فرهنگی مانند فرهنگسرا، سالن اجتماعات و... که تا پیش از آن اهالی منطقه یادشده از آن بیبهره بودند، در خاطر مردم و کنشگران عرصه فرهنگ هست. تأسیس فرهنگسرای بهمن و کمک به ارتقای سطح آگاهی اجتماعی-فرهنگی خانوادهها در محله سیزده آبان و محلههای پیرامونیاش یکی از کارهای پرارزش بهروز غریبپور بود؛ از آن دست کارها که ویژگی آنانی است که بهراستی دلداده وجب به وجب خاک پرگهر و نیز نام بزرگ «ایران» هستند و اسیر دام منطقهگرایی و قومگرایی و مانند اینها نیستند.
نمونه دیگری از این ویژگی استاد، تلاش او برای راهاندازی «خانه هنرمندان ایران» است که افزون بر اهتمام در تأسیس آن، با همتی ستودنی پسوند «ایران» را در کنار نام «خانه هنرمندان» گنجاند و این کار او در یادها ماندگار و منشأ خدمات به هنر و فرهنگ ایرانزمین شد. البته باید اشاره کنم که گنجاندن پسوند بهسادگی انجام نشد و کشمکشهای فراوانی بر سر این کار بود! زیرا مسئولان امر در آغاز زیر بار این کار نمیرفتند! (کمتر کشوری را میتوان یافت که برخی مسئولان و مدیرانش با بنیانهای ملی یا نام کشور و چیزهایی از این دست، ستیز داشته باشند)، اما با پافشاری بهروز غریبپور این امر مهم و باارزش به سرانجام رسید و نام زیبای میهنمان، بر سردر «خانه هنرمندان ایران» جا خوش کرد. ویژگی «ایراندوستی» و عشق به میهن این شخصیت ارجمند و توجهش به میراث ملی، نهتنها در ذهن و جان و کارهای هنریاش، بلکه در رفتار او هم همیشه حاضر بوده است؛ او بیآنکه اسیر گله و شکایت صرف شود (همان حالتی که در گفتار عامه به «غُرزنی» میشناسیمش) راه «عملگرایی» را در پیش گرفت و با آگاهی از موانع و کوتاهیهای دولتی، آستین همت بالا زد و کاری را که بر خود -و اهالی راستین فرهنگ- رسالت به شمار میآورد، انجام داد تا سهمی در رشد آگاهی و حفظ فرهنگ جامعه میهنش داشته باشد و بحق، با شایستگی و به دور از جنجال و هیاهو از پس این کار برآمد؛ گرچه در این راه ناملایماتی هم تحمل کرد و برخی با برچسبزنی او را وابسته و... (به دلیل همکاری با شهرداری، وزارت امور خارجه و...) معرفی کردند!
در روزگاری که برخی حاضران در پهنه هنر و فرهنگ، موضعگیری روشنی در برابر اقدامات گروهکهای تجزیهطلب و تشکیلات ضد ملی نداشتند -و تا به امروز هم این ابهام را حفظ کردهاند!- بهروز غریبپور، در پرتو «وطندوستی» بر این مهم تأکید داشت و دارد که سرمایههای انسانی ایران، باید توان و استعداد خویش را در راه خدمت به میهن و سرزمین خودشان به کار بگیرند، نه اینکه با افتادن در تله اینگونه تشکیلات بر ضد میهن و مردمانشان گام بردارند، زیرا غریبپور در سالهای جوانی از نزدیک بدبختیها و فجایع انسانی را که رهاورد این گروهها بود، هم در زادگاهش کردستان و هم در نقاط دیگر ایران دیده و از آن آگاه شده بود.
بههمینخاطر با تفکری والا و با گسترش نگاهش، به «ایران» فکرد کرد و مرزهای اندیشه و باورش را به سراسر میهن و «ایران فرهنگی» توسعه داد. اگرچه این باور و موضعگیری، او را از برخی نزدیکان و دوستان سابقش دور کرد، اما وجههای به او بخشید که بعدها او را به درختی سرفراز و سایهافکن و چهرهای ملی برای ایرانیان بدل کرد. علاوه بر این موارد که به آن پرداختم، مورد دیگری را هم خوب به یاد دارم که بهروز غریبپور را در زمره باورمندان و همراهان «ایرانگرایی» جای میدهد و آن، پیام شنیدنی و تأملبرانگیز او در رثای درگذشت زندهیاد جواد طباطبایی بود که احترام و ارادت هر وطندوستی را نسبت به استاد غریبپور برمیانگیزد. در کنار این موارد، افتادگی و بزرگمنشی و احترام را در برخورد او با دیگران از نزدیک دیدهام و به همین جهت، بزرگداشت و نکوداشت مردان بزرگی مانند او را بر خود وظیفه میدانم.
امروز با آگاهی و معرفت و از عمق جان میگویم که این سنندجی، نه آن سنندجی است؛ او که از وفاداران و دوستداران «فردوسی بزرگ» است، نمادی از «ایراندوستی»، خدمت به میهن و چشموچراغ «ملت ایران» است و نمونه عمل خالصانه و بیمنت برای کشور. دیر زی و شاد زی ای سرمایه نیکاندیش ایرانزمین.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.