صلح قهرمان ندارد
در تاریخ معاصر ایران، یک الگوی تلخ و تکراری به چشم میخورد؛ صلح قهرمان ندارد. هر بار که سیاستمداری کوشیده است آتش جنگی را خاموش یا بحرانی بزرگ را بدون جنگ مهار کند، نهتنها به قهرمان ملی بدل نشده، بلکه با موجی از تردید، اتهام و تخریب روبهرو شده است.
روزبه کردونی - سیاستپژوه
در تاریخ معاصر ایران، یک الگوی تلخ و تکراری به چشم میخورد؛ صلح قهرمان ندارد. هر بار که سیاستمداری کوشیده است آتش جنگی را خاموش یا بحرانی بزرگ را بدون جنگ مهار کند، نهتنها به قهرمان ملی بدل نشده، بلکه با موجی از تردید، اتهام و تخریب روبهرو شده است.
چرا صلح روایت بیقهرمان است؟
1. در ادبیات و ذهنیت ما، قهرمان همواره در قامت «دلیر میدان» تصویر شده است؛ کسی که شمشیر میزند، شلیک میکند، میجنگد و دشمن را مغلوب میکند. صلح چون دشمن مرئی و صحنهساز ندارد، کمتر جذابیت مییابد. هزینههایش فوری است، اما منافعش تدریجی و ناپیدا.
2. تجربه عهدنامههای گلستان و ترکمانچای هر مصالحهای را در ناخودآگاه ایرانیان مشکوک کرده است. ذهن جمعی ما هر توافقی را یادآور «امتیازدهی» میبیند، مگر آنکه به زبان ساده و با دادههای ملموس نشان داده شود که منافع واقعی به دست آمده است.
3. در فضای سیاست قطبیشده، تخریب حامل صلح کمهزینهتر از صبر برای مشاهده ثمرات آن است. برچسبهایی همچون «عقبنشینی» و «امتیازدهی» سادهترین ابزار امتیازگیری سیاسی هستند.
4. وقتی معیشت و امنیت در هم تنیدهاند، هر نرمش فنی در مذاکرات به آسانی به «تهدید امنیتی» تعبیر میشود. صلحورز در ایران ناچار است دو جنگ را همزمان پیش ببرد؛ یکی پشت میز مذاکره و دیگری در میدان افکار عمومی.
5. در ایران سازوکارهای اعتباربخشی به مصالحه وجود ندارند؛ نشانها، جوایز ملی یا روایتهای رسمی که در بسیاری کشورها قهرمانان صلح را تثبیت میکنند، اینجا غایب هستند. سرمایه نمادین صلحورزان بسیار سریعتر از جنگاوران فرسوده میشود.
6. باید ذینفعان تحریم و بدخواهان بیرونی را هم افزود. تحریم و منازعه کاسبان خود را دارد. گروههایی در سایه تحریم سود میبرند و طبیعی است که صلح را تهدیدی علیه منافع خود بدانند. پژوهشها نشان میدهد کشورهای تحریمشده بیشترین نرخ فساد را تجربه میکنند. در بیرون نیز قدرتهایی هستند که آرامش در ایران را خطر وجودی برای خود میبینند و ایرانِ ضعیف و تنها را ترجیح میدهند. این ترکیب، روایت صلح را دشوارتر میکند.
خوب است اشاره شود ازجمله مواردی که صلح در قامت اقدامی قهرمانانه بازتعریف شد، ترجمه کتاب «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» توسط رهبر انقلاب بود؛ جایی که تأکید شد صلح نیز میتواند «نرمش قهرمانانه» باشد: انعطافی در چارچوب اصول و همراه با اقتدار.
این فقط ایران نیست
الگوی «قهرمانناشدن صلح» منحصر به ایران نیست. در جهان نیز بارها دیدهایم که صلحورزان بهجای ستایش، با طرد یا حتی خشونت روبهرو شدهاند. پژوهش کلاسیک استدمن نشان میدهد در بسیاری از روندهای صلح، «خرابکاران صلح» یا همان بازیگران ذینفع و ایدئولوژیک، صلح را تهدیدی برای قدرت، هویت یا رانت خود میبینند و روایت صلحورزان را تخریب میکنند؛ گاه تا سطح خشونت. همین پدیده جهانی توضیح میدهد که چرا حتی بزرگترین صلحها نیز همیشه قهرمان نساختهاند.
اکنون و آزمون تازه
ایران و اسلام پیشینهای طولانی در صلحدوستی دارند؛ قرآن و سنت پیامبر بر مدارا تأکید کردهاند و جامعه ایرانی بارها نشان داده که جنگ را تنها در نهایت ناچاری میپذیرد. اکنون در وضعیت فعلی کشور، پرسش این است: آیا این بار میتوانیم روایتی تازه بسازیم؟ آیا میتوانیم صلح را نه نشانه ضعف، بلکه اوج عقلانیت و قدرت بدانیم؟
صلح اگر روایت نشود، قهرمان هم ندارد. تا زمانی که مکانیسمهای معتبر برای تشخیص و ستایش «پیروزی بیجنگ» نداشته باشیم، هر توافقی میدان تازهای برای بیاعتبارسازی خواهد بود. اما اگر بتوانیم دستاوردهای صلح را به زبان ملموس، در قالب منافع عینی و خطوط قرمز شفاف بیان کنیم، شاید این بار صلح هم قهرمان داشته باشد؛ قهرمانی که در هیاهو گم نمیشود، بلکه در سکوت خردمندانه، سایه جنگ را از سر مردم برمیدارد. صلح هرگز به معنای فراموشی تجاوزگران و چشمپوشی از دشمنیها نیست. تجاوزگر باید در جای خود نشانده شود و مرزهای عزت و امنیت پاس داشته شود. اما آنچه سرنوشت یک ملت را میسازد، تنها شمشیر نیست؛ خرد جمعی و توان روایت نیز هست. اگر جامعه بتواند فضایی آرام و عاقلانه فراهم آورد و اگر فضای عمومی مجال تصمیمسازی خردمندانه بدهد، آنگاه صلح میتواند چهرهای قهرمانانه پیدا کند؛ قهرمانی نه در غوغای میدان، بلکه در سکوتی که سایه جنگ را از سر مردم برمیدارد.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.