تهران؛ پایتختی چندمرکزی
راهبردی برای بقا در عصر مخاطرات و بهرهوری در دوران صلح
کشور ایران بر پایه برایند شرایط ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جدا از هر ساختار و الگویی از حکمرانی، بهعنوان یکی از مهمترین فضاهای استراتژیک جهانی با چالشها و فرصتهای متفاوت و متنوعی مواجه است؛ بههمیندلیل در نظریه نظامجهانی که کشورها براساس نقشهای اقتصادی و قدرت جهانیشان به سه طبقه شامل کشورهای هسته (Core)، پیرامونی (Periphery) و نیمههسته-نیمهپیرامونی (Semi periphery) تقسیم شدهاند، کشور ایران بر پایه برایند شاخصهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و صنعتی ازجمله معدود کشورهایی است که در طبقه کشورهای نیمههسته-نیمهپیرامونی قرار میگیرد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
آرمان خواجه برجسفیدی - پژوهشگر شهرسازی و برنامهریزی توسعه فضایی
کشور ایران بر پایه برایند شرایط ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جدا از هر ساختار و الگویی از حکمرانی، بهعنوان یکی از مهمترین فضاهای استراتژیک جهانی با چالشها و فرصتهای متفاوت و متنوعی مواجه است؛ بههمیندلیل در نظریه نظامجهانی که کشورها براساس نقشهای اقتصادی و قدرت جهانیشان به سه طبقه شامل کشورهای هسته (Core)، پیرامونی (Periphery) و نیمههسته-نیمهپیرامونی (Semi periphery) تقسیم شدهاند، کشور ایران بر پایه برایند شاخصهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و صنعتی ازجمله معدود کشورهایی است که در طبقه کشورهای نیمههسته-نیمهپیرامونی قرار میگیرد.
در این راستا مناطق کلانشهری کشور و مناطق شهری-صنعتی متمرکز ایران در سواحل جنوب با جغرافیایی کوچک، مهمترین قطبهای اقتصادی، عملکردی، جمعیتی و سیاسی کشور هستند که بار اصلی تولید ناخالص داخلی و تمرکز منابع و خدمات و حتی مراکز امنیتی-نظامی را در خود جای دادهاند. پیچیدگی عملکردی و تفاوت برجسته ظرفیت بالقوه این قلمروها در مقایسه با شرایط موجود، کارایی اقتصادی و مواجهه با شرایط بحران را در این قلمروها با چالشهای جدی مواجه ساخته است. براساساین در بطن روند تحولات ژئوپلیتیک، اقلیمی و اقتصادی ایران، توسعه منطقه شهری تهران (و دیگر مناطق شهری پیرامون مناطق کلانشهری ایران)، دیگر تنها دغدغهای کالبدی یا جمعیتی نیست؛ بلکه به مسئلهای راهبردی در حوزه امنیت، مدیریت بحران، تابآوری ملی و کارایی اقتصادی بدل شده است. کلانشهر تهران، بهعنوان مهمترین قطب جمعیتی، انسانی، سیاسی و اقتصادی کشور، با تمرکز بالای ریسک و قابلیت در ابعاد مختلف مواجه است.
پرسش کلیدی آن است: آیا میتوان با توسعه هدفمند شبکهای شهرهای پیرامونی، تهران را از یک نقطه آسیبپذیر، پرچالش و با ظرفیتهای بالقوه متعدد، به یک سیستمِ عملکردی-فضاییِ پویایِ مقاوم و کارا تبدیل کرد؟ منطقه شهری تهران بهمثابه یک سیستم چندلایه (Greater Tehran Metropolitan Region) با جمعیتی افزون بر ۱۵ میلیون نفر (17 درصد جمعیت کشور)، از نظر عملکردی و فضایی به صورت منفصل در حال گسترش به سمت شهرهای پیرامونی است. رشد شهرها و شهرکهای سکونتی با نرخ رشد فزاینده در پیرامون تهران بیانگر تغییر الگوی تحول از مرکز به سمت مناطق پیراشهری است. این شهرها در واقع حلقههای پیرامونی یک هسته مرکزیاند که در بسیاری موارد، تنها خوابگاههای جمعیتی تهران تلقی میشوند اما در مدلسازی و سیاستگذاری نوین شهری، چنین شبکهای اگر بهدرستی سازماندهی شود، میتواند با ایجاد گرههای عملکردی متنوع، ابعاد مسئلهساز تکهستهایبودن تهران را تضعیف و آسیبپذیری آن را کاهش دهد. در شرایط اضطرار، امکان تخلیه سریع جمعیت، توزیع خدمات و اسکان موقت را در لایههای مختلف فراهم سازد و با ساختار توزیعیافتهاش، تبدیل به سامانهای ارتجاعی در برابر بحرانهای شدید مانند جنگ، زلزله یا حملات سایبری شود.
بازدارندگی از دل جغرافیا: قدرت پنهان ایران در جریان جنگ 12روزه اخیر، که با تهدیدهای گسترده موشکی، اختلال در سامانههای هشدار و نگرانی شدید عمومی همراه بود، یکی از مؤلفههای اصلی بازدارندگی ایران نه برتریِ نظامی، بلکه پیچیدگی سرزمینی و پراکندگی جغرافیایی کشور بود. در شرایطی که برتری تکنولوژیک نظامی اسرائیل به مراتب بالاتر، پیچیدهتر و متنوعتر ارزیابی میشود، ساختار پراکنده، گسترده و متنوع زیستی و کالبدی ایران مانع از تمرکزپذیری خسارات شد. موقعیت غیرمتمرکز بسیاری از مراکز مهم، ساختار پنهان و درهمتنیده مناطق صنعتی، امنیتی و زیربنایی، و همچنین وسعت و ناهمواری فضاهای پیرامونی، اجازه ندادند که حملات محدود بتوانند تأثیر راهبردی و قاطع بر ساختار کشور وارد کنند. این مسئله، جایگاه جغرافیا و آمایش سرزمینی را در بازدارندگی نوین همسطح با فناوری نظامی قرار میدهد. این تجربه نشان داد که ساختار فضایی، در کنار قدرت نرم و اراده ملی، ابزار اصلی بقا و دفاع غیرعامل در جنگهای آینده است. منطقه شهری تهران، بهعنوان یکی از گرههای راهبردی کشور و با تمرکز 25 درصد تولید ناخالص ملی، باید با نگاه فضایی بازدارنده و درعینحال کارا از نظر اقتصادی بازآرایی شود. توسعه شبکهای شهرهای پیرامونی، میتواند نهتنها ابزار تخلیه و توزیع جمعیت، بلکه بخشی از معادله بازدارندگی آینده و افزایش بهرهوری عملکردی-فضایی را از وضعیت صرف جغرافیایی در یک چارچوب مطلوب سازماندهی فضایی مطلوب از نظر معادلات اقتصاد فضا قرار دهد.
توسعه فضایی مبتنی بر الگوی خوشهای-شبکهای: فراتر از توسعه شعاعی یا سلسلهمراتبی برنامهریزی سنتی که عمدتا بر توسعه شعاعی از مرکز استوار است، توسعه مؤثر و تابآور نیازمند الگویی حلقهای-شبکهای است که میتواند مبتنی بر اقدامات عملی مکمل و همافزای زیر باشد: ایجاد حلقههای حملونقل عرضی بین شهرها برای تخلیه متوازن و جلوگیری از گلوگاه در ورودیهای تهران و ایجاد گره در فواصل متفاوت از کریدورهای منتهی به مرکز؛ استقرار مراکز عملکردی مکمل (درمان، پشتیبانی، آموزش، لجستیک) در شهرهای پیرامونی به نسبت ظرفیت و خطرپذیری؛ مکانیابی مراکز حساس نظیر انبارهای استراتژیک، مراکز تصمیمگیری ثانویه و ذخایر انرژی در لایههای بیرونی با کریدور سبز اکولوژیک در درون حلقههای ارتباطی و توسعه کریدورهای سبز بین شهر اصلی و شهرهای پیرامونی؛ افزایش ۳۰درصدی ظرفیت سکونت برنامهریزیشده در مقایسه با جمعیت فعلی در شهرهای حومه، برای جذب جمعیت در شرایط اضطرار و توزیع متعادل و تخصصی خدمات فراشهری و شهری در مقیاس منطقه شهری چندمرکزی. تحلیل اقتصادی-زیستمحیطی راهبرد توسعه منطقه شهری مبتنی بر توزیع تخصصی عملکردها و جمعیت میتواند در نگاه اول هزینهبر باشد، اما در مقیاس منطقه شهری منجر به افزایش آستانههای صرفهجوییهای اقتصادی (Economies of Scale, Scope & Agglomeration) در توزیع انرژی، کالا و خدمات و جریانات انسانی میشود. کاهش طول سفرها و اتکای کمتر به سفرهای روزانه بین حومه و مرکز، مصرف انرژی و ترافیک را کاهش میدهد و افزایش بهرهوری منابع زیرساختی را با گسترش دسترسی منطقهای به حملونقل عمومی ترکیبی در پی دارد و برایند این شرایط نقش مؤثری در کاهش آلودگی، ازدحام و افزایش بهرهوری و تخصصیشدن عملکردهای شهر-مناطق خواهد داشت.
اجرای این راهبرد در وضع کنونی با چالشهای متعددی مواجه است: نبود نهاد تصمیمگیر و هماهنگکننده در مقیاس منطقه شهری تصمیمگیر: برنامهریزی منطقهای در ایران فاقد یک مرجع اجرائی واحد با قدرت بینبخشی است. تعارض منافع سیاسی و اقتصادی بین شهرداریها، نهادهای بخشی و مردم: توسعه منطقه شهری مستلزم عبور از منافع محلی و بخشی است. ضعف در نظام پایش و دادهکاوی مکانی: فقدان دادههای بهنگام، مانع از برنامهریزی دقیق و پویاست و در نهایت، نبود قوانین یکپارچه مدیریت بحران در مقیاس منطقهای: برنامههای دفاع غیرعامل اغلب در سطح شهری یا ملی تعریف شدهاند.
از تهرانِ متمرکز به منطقه شهری مقاوم و کارای تهران چندمرکزی بهعنوان یک سیستم چندلایه؛ سیستمی که در برابر مخاطرات پیچیده قرن بیستویکم نیازمند پوستاندازی مفهومی، سازمانی و کالبدی است. توسعه شبکهای، حلقوی و چندکانونی شهرهای پیرامونی نهتنها یک ضرورت برنامهریزی توسعه شهری و منطقهای، بلکه یک الزام امنیتی، اقتصادی و زیستمحیطی برای آینده قلمروهای مناطق کلانشهری است. این مقاله پیشنهادی است برای آغاز یک تغییر: از تهرانِ متمرکزِ آسیبپذیر به منطقه شهری تابآور، همکار و هماهنگ. سیاستگذاران بخشی، شهرسازان و نهادهای دفاعی، اکنون زمان همنشینی و همافزایی است، نه موازیکاری. در راستای اجرای این راهبرد برنامههای عملیاتی ذیل در چارچوب سازماندهی الگوی چندمرکزی تهران با توجه به اینکه نظام برنامهریزی کشور پاسخگوی اجرای این استراتژی نیست، پیشنهاد میشود:
پالایش و بازآرایی عملکردهای اقتصادی شهر تهران مبتنی بر کریدورهای چندلایه و در چارچوب آمایش منطقه شهری یکپارچه:
-لایه اول: حلقه عملکردهای بزرگمقیاس شهری به نحوی که خدمات شهری و فراشهری در گرههای بینشهری قرار گیرد و اتصال کمربندی دوم تهران به مناطق شهری همجوار را شامل شود.
-لایه دوم: لایه عملکردهای پشتیبان، لجستیک و بینشهری به منظور چابکسازی فرایند انتقال کالا و مسافر و افزایش آستانه دفاع غیرعامل در جریانات اقتصادی که درعینحال پیوند عملکردی بین شهرهای حومه برای انتقال جمعیت و خدمات حلقه بیرونی را نیز در بر میگیرد.
-لایه سوم: حلقه عملکردهای آفندی و دفاع عامل در کنار اتصالات پشتیبان به استانهای همجوار.
محورهای اصلی تخلیه اضطراری به صورت چندشاخهای به سمت غرب، شرق، شمال شرق و جنوب غرب تعریف شود. مناطق صنعتی و نقاط دارای خطر بالای هدفگیری ازجمله مناطق اطراف جنوب شرق تهران، محدودههای نظامی غربی، و زونهای صنعتی جنوب غربی بهعنوان نواحی نیازمند پوشش حفاظتی ویژه، میتوانند متناسب با معیار حساسیت و ضرورت نزدیکی به مرزهای منطقه کلانشهری، مکانیابی و بافتبندی مجدد شوند.
توزیع متناسب، هماهنگ و دارای پوششهای چندلایه در شبکه دفاع عامل با تأکید بر کریدورهای فرامنطقهای و منطقهای و خروج پادگانها و نهادهای نظامی از سطح شهر مطابق با اهداف قانون انتقال مراکز نظامی
تغییر جهت الگوی کشاورزی روباز به کشت متمرکز در حلقههای اول و دوم منطقه شهری تهران و توسعه کشاورزی شهری
ایجاد نهاد فرااستانی منطقه شهری چندمرکزی
توزیع تخصصی و کارای خدمات درمانی، مراکز لجستیک، انبارها، سیلوها و... متناسب با ویژگیهای ماهوی و عملکردی شهرهای پیرامون تهران
بازآرایی بنگاههای اقتصادی و صنعتی بر پایه اصل تجمع بنگاههای اقتصادی دارای روابط بینصنعتی و نه بر پایه روال حاکم مبتنی بر مکانیابی شهرکهای صنعتی و آنهم در کریدورهای خاص و نه همه کریدورهای منتهی به تهران
افزایش منابع تولید انرژی در هر سه سطح کلان، میانی و خرد (سکونت) و افزایش پایداری شبکه
ایجاد کریدورهای سبز بین شهرها و حلقههای پیشنهادی (شکلگیری شبکه اکولوژیک در سطح مجموعه شهری تهران).
در نهایت لازم به ذکر است که تغییرات ساختاری-فضایی بهتدریج میتواند نقشی محرک در اقتصادیشدنِ فرایند عملکردهای موجود باشد اما نه بهعنوان یک سیاست عمومی، بلکه بهعنوان یک راهبرد پابرجای فرابخشی و بینبخشی و آمایشی، این نقشه راه را همه قلمروهای دارای ظرفیت شبکهای در کشور باید طی کنند.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.