|

یادداشتی بر رمان «شب‌بازی» اثر مجتبی تقوی‌زاد

فلسفیدن در جنایت

داستان در شهر رشت می‌گذرد، و فضاهای شهری نظیر محله‌ی منظریه،نقش مهمی در خلق حس تعلیق و رازآلودگی ایفا می‌کنند. تقوی‌زاد موفق شده است تا فضا را نه به عنوان پس‌زمینه، بلکه به عنوان عنصری زنده و فعال در داستان به کار گیرد. فضای بارانی، نورهای کمرنگ کوچه‌ها و سکوت سنگین خیابان‌ها، همه در جهت القای وضعیت روانی شخصیت‌ها عمل می‌کنند.

فلسفیدن در جنایت

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

سامه ابتهاج -  «شب‌بازی» اولین داستان بلند مجتبی تقوی‌زاد، اثری در ژانر معمایی-ادبی است که از خلال یک روایت جنایی، به مفاهیمی ژرف همچون هویت، حافظه، مسئولیت فردی و نسبیت حقیقت می‌پردازد. 

این اثر با تکیه بر ساختاری غیرخطی، زبانی موجز و فضاپردازی چشمگیر، از کلیشه‌های معمول رمان جنایی فاصله گرفته و به تجربه‌ای ادبی و روان‌شناسانه بدل می‌شود. تقوی زاد چه در «شب بازی» و چه در «آذر بود، باران می‌بارید» و در دیگر داستان هایش نشان داده است که زبانی موجز و بیانی شاعرانه دارد. 

او زاده‌ی رشت است. شهر باران های نقره‌ای و کافه های بسیار و فضاسازی شهری ملموس و تأثیرگذار با حال و هوای شهر رشت در جای جای این داستان بلند دیده می‌شود. ساختار روایی تقوی‌زاد منعطف و چندلایه است و پرداختن به تم‌های عمیق انسانی و فلسفی یکی از نقاط قوت اوست. 

 تقوی‌زاد با عدول از ساختارهای متعارف داستان جنایی و تکیه بر تم‌هایی فلسفی، این اثر را در جایگاه اثری درون‌گرا، روان‌شناسانه و تامل‌برانگیز قرار داده است. بر اساس نظریه ژانر رمان تودورف، به ویژه در آثار تدی یانگ، می‌توان گفت که تقوی‌زاد ژانر جنایی را بازتعریف کرده و به یک فرم نوشتاری بیناژانری نزدیک شده است (Todorov, The Typology of Detective Fiction, 1966).  

شخصیت‌پردازی و روان‌شناسی شخصیت‌ها

شخصیت اصلی داستان، قاضی‌ای است که در مسیر بررسی یک پرونده‌ی قدیمی، ناخواسته با گذشته‌ی شخصی خود روبه‌رو می‌شود. این شخصیت، نماینده‌ی انسانی است که در تقابل میان وجدان، قانون و خاطره قرار گرفته است. شخصیت‌پردازی در رمان، عمدتاً بر پایه‌یدرون‌نگری، ایجاز و سکوت‌های معنا‌دار شکل می‌گیرد. تقوی‌زاد از روش «نمایش غیرمستقیم شخصیت» بهره می‌گیرد؛ روشی که ای.ام. فورستر در کتاب جنبه‌های رمان (1927) از آن به عنوان ابزاری برای شخصیت‌پردازی عمیق یاد می‌کند. شخصیت قاضی، با تردیدها، سکوت‌ها و درگیری ذهنی‌اش، نمونه‌ای از شخصیت‌های چندلایه و «مدور» (Round Character) است که برخلاف شخصیت‌ های(Flat)، قابلیت تحول و درک پیچیدگی‌های درونی را دارند.  

فضاسازی و جغرافیای بومی 

 داستان در شهر رشت می‌گذرد، و فضاهای شهری نظیر محله‌ی منظریه، نقش مهمی در خلق حس تعلیق و رازآلودگی ایفا می‌کنند. تقوی‌زاد موفق شده است تا فضا را نه به عنوان پس‌زمینه، بلکه به عنوان عنصری زنده و فعال در داستان به کار گیرد. فضای بارانی، نورهای کمرنگ کوچه‌ها و سکوت سنگین خیابان‌ها، همه در جهت القای وضعیت روانی شخصیت‌ها عمل می‌کنند. مطابق با نظریه «مکان‌مندی در روایت» (Spatiality in Narrative) از جرالد پرینس و میشل دو سر‌تو، فضا در شب‌بازی نه صرفاً پس‌زمینه، بلکه یکی از شخصیت‌های زنده و فعال روایت است. فضای بارانی و محله‌های رشت– به‌ویژه منظریه– در خدمت تقویت حس تعلیق، ذهنیت آشفته شخصیت و بازتاب حالات روانی او هستند؛ رویکردی که در روایت‌پردازی مدرن، به‌ویژه نزد ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف نیز به چشم می‌خورد.  

 ساختار روایت و زاویه دید

ساختار روایی اثر مبتنی بر شکست زمانی و پرش‌های مکرر میان گذشته و حال است. روایت به شیوه‌ای طراحی شده که اطلاعات به تدریج و به صورت قطره‌چکانی ارائه می‌شوند و همین امر موجب شکل‌گیری تعلیق پیوسته می‌شود.

 انتخاب زاویه دید اول شخص و ورود مستقیم تقوی‌زاد به روان حامد پناهی (قاضی داستان) انعکاس دقیقی از ذهن پریشان و چندپاره‌ی قاضی را ارائه می‌دهد. ساختار روایی غیرخطی رمان، با پرش‌های زمانی و شکست‌های روایت، نمونه‌ای از تکنیک «شالوده‌شکنی زمانی» (Temporal Disruption) است که ژرار ژنت در نظریه روایت‌شناسی خود با نام‌های «آناکرونیا»، «پیش‌نگری» و «بازنگری» (Analepsis & Prolepsis) معرفی می‌کند.

سبک زبان و نثر نویسنده

 زبان داستانی تقوی زاد ساده، موجز، اما در عین حال شاعرانه است. نویسنده با بهره‌گیری از توصیف‌های حسی، حذف‌های آگاهانه و جمله‌بندی‌های کوتاه، لحنی خاص و منسجم خلق کرده است. دیالوگ‌ها نیز کارکردی چندگانه دارند؛ از پیش‌برد داستان گرفته تا بازتاب کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها. زبان ساده اما شاعرانه تقوی‌زاد را می‌توان در راستای نظریه سبک از نظر رولان بارت تحلیل کرد.

 او معتقد است که سبک نه فقط ابزاری برای بیان، بلکه بخشی از معناست جمله‌های کوتاه، ایجاز، توصیف‌های حسی و حذف‌های آگاهانه، در مجموع لحنی ساخته‌اند که نوعی «نثر شاعرانه» و در عین حال تعلیق‌زا پدید می‌آورد.  

 تم‌ها و مضامین محوری

 داستان در ظاهر روایت‌گر یک جنایت است، اما در لایه‌های زیرین به بررسی مفاهیمی چون تردید، وجدان، حافظه‌ی جمعی، مسئولیت اخلاقی و حقیقت متغیر می‌پردازد. 

 گذشته در این رمان، نه یک خاطره، بلکه نیرویی زنده است که دائماً بر اکنون سایه می‌افکند. این تم‌ها داستان  را از صرف یک اثر معمایی فراتر می‌برند و آن را به متنی فلسفی-ادبی تبدیل می‌کنند. براساس طبقه‌بندی تماتیک سیمور چَتمن در نظریه روایت، رمان شب‌بازی از سطح «داستان» (Story) به «خطاب روایت» (Discourse) فراتر می‌رود و لایه‌های معنایی عمیق‌تری را مطرح می‌کند. مفاهیمی چون هویت، تردید، حافظه، مسئولیت فردی و حقیقت سیال، به‌خوبی در سطوح مختلف روایت تنیده شده‌اند. اینها تم‌هایی‌اند که بیشتر در آثار ادبی فلسفی دیده می‌شوند تا آثار صرفاً معمایی.   

تعلیق و کشش داستانی

عنصر تعلیق در شب‌بازی بسیار حساب‌شده و غیرمستقیم به‌کار گرفته شده است. روایت نه با اطلاعات زیاد، بلکه با پنهان‌سازی هوشمندانه پیش می‌رود. پایان‌ نفس‌گیر فصل‌ها، تغییر لحن‌ها، و قطع ناگهانی اطلاعات، همگی به تعلیق کمک می‌کنند. مخاطب تا پایان در تعلیق می‌ماند، اما آنچه کشف می‌شود نه یک «قاتل» بلکه شاید تنها «لایه‌ای دیگر از واقعیت» است. 

 تعلیق در شب‌بازی نه از طریق اکشن بیرونی، بلکه از طریق پنهان‌سازی اطلاعات و عدم قطعیت روایت ایجاد می‌شود. بارت در مقاله معروف خود لذت متن (The Pleasure of the Text) تأکید می‌کند که لذت خواننده در مواجهه با «نقطه‌های خلأ» و «پرسش‌های بی‌پاسخ» است. روایت قطره‌چکانی و ساختار لابیرنت‌وارداستان، نمونه‌هایی از این تعلیق درونی‌اند. 

تحلیل شخصیت‌های داستان بلند شب‌بازی 

 علاوه بر شخصیت مرکزی داستان، یعنی حامد پناهی (قاضی)، دیگر شخصیت‌های داستان نیز با دقت و وسواس خاصی طراحی شده‌اند و در کنار کارکرد روایی، نقش مهمی در برجسته‌سازی مفاهیم فلسفی و روان‌شناختی داستان ایفا می‌کنند. هر کدام از این شخصیت‌ها، نماینده‌ی یک بُعد از وجود انسان، یک بحران اخلاقی یا یک گره ذهنی هستند که در جهان ذهنی قاضی انعکاس می‌یابند.

1. قاضی حامد پناهی – تجسد تردید و وجدان 

قاضی پناهی نه تنها شخصیت محوری داستان است، بلکه راوی ذهنی و آینه‌ی تمام‌نمای دغدغه‌های فلسفی و اخلاقی نویسنده محسوب می‌شود. او انسانی است که در موقعیت داوری قرار گرفته، اما خود درگیر داوری درونی نسبت به گذشته و اعمال خویش است. 

حضور او نوعی کنایه به وضعیت مدرن انسان معاصر است؛ انسانی که در عین آگاهی، درگیر تردید و گسست از یقین است. با عبور از مراحل مختلف روایت، قاضی از یک ناظر بیرونی به یک مشارکت‌کننده در روایت بدل می‌شود، و در نهایت در معرض فروپاشی تصویری که از خود دارد، قرار می‌گیرد. این دگردیسی تدریجی، او را به نمونه‌ای از شخصیت‌های اگزیستانسیالیستی بدل می‌کند که میان انتخاب، مسئولیت و بار وجدان، سرگردان‌اند.

2. زن گمشده / خاطره – بازنمایی حافظه و زمان 

زن (که ممکن است هم خاطره‌ای واقعی باشد و هم ساخته‌ای ذهنی)، در رمان حضوری مبهم و چندوجهی دارد. او نه تنها عنصری کلیدی در کشف معما بلکه نماینده‌ی مفهومی است که تقوی‌زاد در سراسر داستان پی می‌گیرد: حافظه‌ی زنده. او به مثابه سایه‌ای بر گذشته‌ی قاضی و گهگاه میان عشق، گناه و بی‌عملی عمل می‌کند. شخصیت زن، برخلاف انتظار، هیچ‌گاه به صورت کامل و عینی تصویر نمی‌شود و این ابهام، با سبک سیال ذهنی راوی هم‌راستا است. در واقع، او بیش از آنکه شخصیتی بیرونی باشد، نیرویی درونی در روان راوی است.

3. شخصیت‌های فرعی – انعکاس‌های درونی یا تکه‌های پازل؟ 

شخصیت‌های فرعی مانند همکار قدیمی قاضی، همسر، مأموران پلیس، و حتی چهره‌های عبوری در خیابان‌های بارانی رشت، بیشتر از آنکه دارای کنش داستانی باشند، نقش منعکس‌کننده‌ی حالات ذهنی و روانی قاضی را دارند. این شخصیت‌ها به‌صورت کارکردی در ساختار ذهنی داستان عمل می‌کنند: همان‌گونه که در نظریه‌ی «روایت به مثابه ذهن» (Narrative as Mind) مطرح است، این شخصیت‌ها نه صرفاً افراد مستقل، بلکه تابلویی از افکار، بیم‌ها، یا امیال سرکوب‌شده‌ی شخصیت اصلی به شمار می‌روند. در همین راستا، می‌توان این ساختار روان‌محور را با روایت‌های مدرن فاکنری یا حتی سینمای برگمان مقایسه کرد؛ جایی که شخصیت‌ها «خود دیگر» راوی یا بازتاب‌های شکست‌خورده‌ی ذهن او هستند. 

روان‌کاوی شخصیت‌ها – خوانشی لکان‌گرایانه

 با تکیه بر روان‌کاوی لکان، می‌توان حضور شخصیت‌ها در شب‌بازی را در سه سطح نمادین (Symbolic)، خیالی (Imaginary) و واقعی (Real) تحلیل کرد. قاضی در سطح نمادین، نماینده‌ی قانون است، در سطح خیالی درگیر تصویر خود و دیگران، و در سطح واقعی، با فقدان و شکاف بنیادین در سوژه‌بودگی خود روبه‌رو می‌شود.

 زن، در این میان، شیء میل (objet petit a) لکان است؛ چیزی که همواره در جست‌وجویش است اما هرگز به‌طور کامل بدان دست نمی‌یابد. به همین دلیل هم هست که هیچ‌گاه حقیقت او به‌صورت کامل بر ما روشن نمی‌شود. روایت تقوی‌زاد در اینجا، نه بازتابی از واقعیت بیرونی، بلکه ساختار میل و فقدان ذهنی شخصیت‌هاست. در شب‌بازی، تقوی‌زاد از شخصیت‌پردازی به‌مثابه یک ابزار ساده‌ی داستانی عبور کرده و آن را به بستری برای کاوش در عمق روان انسان بدل کرده است. شخصیت‌ها در این رمان، بیش از آنکه در خدمت پیش‌برد داستان باشند، در خدمت آشکارسازی لایه‌های پنهان ذهن و روان آدمی‌اند. این نوع شخصیت‌پردازی، به‌ویژه در ادبیات معمایی فارسی کمتر دیده شده و می‌توان آن را یکی از نقاط عطف این اثر دانست. 

در نهایت، شب‌بازی نه فقط بازنمایی یک معما، بلکه سفر در ذهن معمایی یک انسان است. شب‌بازی فراتر از یک رمان معمایی است؛ اثری تأمل‌برانگیز در باب انسان، عشق،حافظه، وجدان و عدالت. 

مجتبی تقوی‌زاد در این داستان بلند با زبانی شاعرانه، ساختاری مدرن و نگاهی فلسفی، تجربه‌ای نو در ادبیات داستانی معاصر ایران رقم زده است. خواندن این اثر، به‌ویژه برای خوانندگانی که در جست‌وجویداستانی چندلایه، پرتعلیق و اندیشمندانه هستند، پیشنهادی جدی است.

آخرین اخبار هنر را از طریق این لینک پیگیری کنید.