|

نیچه ایرانی

نکته بسیار ارزشمندی که در نبوغ نیچه یا به قول خودش این دینامیت نه انسان، تردیدی باقی نمی‌گذارد به این حقیقت بازمی‌گردد که نقد او علیه جهانی که با سرمایه‌داری در حال ظهور بود نه‌تنها کلیت نظام را هدف قرار داده است بلکه تمامی ابعاد، اجزا و ارزش‌هایش را نیز به بهترین شکل کالبدشکافی کرده است.

دوستان گرانقدر به قول عرفا از این سرگردان وادی حیرت خواسته‌اند درباره کتاب‌هایی که در حال حاضر به خواندن آنها مشغولم و یا دوست داشته‌ام بخوانم ولی زندگی اجازه نداده است و بالاخره کتاب‌هایی که بدان‌ها مرتب مراجعه می‌کنم، چند سطری قلمی کنم. که گفته‌اند خواست دوستان را نمی‌توان بی‌پاسخ رها کرد.

پرویز پیران- از قضای دلکش روزگار در حال حاضر با دو کتاب بسیار خواندنی و تا حدود زیادی در مقابل هم مشغولم. اول کتاب «نیچه زرتشت، درآمدی بر گفتمان پارادوکسیکال فلسفه و فرهنگ غرب در ایران» علی‌محمد اسکندری‌جو (انتشارات آمه، 1389)، دومی: «نیچه، عرفان و جهان ایرانی» اثر دکتر حامد فولادوند (انتشارات بهجت- نشر شما، 1397). باید اعتراف کنم که نیچه یکی از برجسته‌ترین اندیشمندان تاریخ بشری است. این شورشی آکنده از شَرّ و شور که از نگاه بسیاری «فیلسوف دیوانه» به حساب آمده است به همراه کارل مارکس، آینده سرمایه‌داری و برنامه آغازین آن یعنی مدرنیسم را به بهترین وجه آن‌هم در زمانه‌ای که اندیشمندان بسیاری مدرنیسم و تأکید بر دموکراسی نمایندگی را حلّال تمامی مشکلات بشری تلقی می‌کردند، با نقدی کوبنده رونمایی کردند. مارکس در پی برنامه‌ای انقلابی برای سرنگونی سرمایه‌داری روان شد و نیچه با نگارش بیست اثر بر تاریخ، فلسفه لیبرالی، مذهب و تمدنی که از راه می‌رسید شورید. و با بی‌توجهی به سلامت خود، صفراوی‌ترین خشم خود را بر نهادهای اساسی تمدن غرب نثار کرد. نکته بسیار ارزشمندی که در نبوغ نیچه یا به قول خودش این دینامیت نه انسان، تردیدی باقی نمی‌گذارد به این حقیقت بازمی‌گردد که نقد او علیه جهانی که با سرمایه‌داری در حال ظهور بود نه‌تنها کلیت نظام را هدف قرار داده است بلکه تمامی ابعاد، اجزا و ارزش‌هایش را نیز به بهترین شکل کالبدشکافی کرده است. متأسفانه بسیاری این اندیشمند استثنایی را شوریده بر اخلاق و تمامی ارزش‌های انسانی معرفی کرده‌اند. حال آنکه او اخلاق و ارزش‌های سرمایه‌داری که در زیر لوای مدرنیسم و اومانیسم صورت‌بندی شده بود را به بهترین شکل کالبدشکافی کرد. او نیک می‌دانست که سال‌ها بعد ارزش افکارش آشکار خواهد شد. پست‌مدرن‌ها در آغاز راه نیچه را اندیشمندی یافتند که به بهترین وجه فلاکت فکری و وجودشناختی انسان سرگردان معاصر را به شکلی باورنکردنی به تصویر کشیده است.

دو کتاب بالا آثاری ارزشمند به شمار می‌روند، ولی جالب آنکه از دو منظر متفاوت نیچه را به‌ویژه به خواننده ایرانی معرفی می‌کنند. مسئله فکری اصلی کتاب آقای علی‌محمد اسکندری‌جو، که کتابی است پرمایه تا آنجا که خواننده با بمباران ایده‌ها و متفکران پرشماری روبه‌رو می‌گردد، گرچه جای‌جای کتاب کمی سنگین و برای بسیاری خوانندگان مشکل می‌شود، ولی مملو از اطلاعات جالب است، تأکید بر این مسئله به شمار است که «ورود دیرهنگام نیچه به ایران -مانند عصر مشروطیت- از راه روسیه ممکن شده است. شاهراه تجدد و مدرنیته به ایران روسیه است. دلیجان منزجر از مدرنیته‌ی نیچه هم هنگام عبور از روسیه و پیش از رسیدن به مرز پرگهر، به روحیه‌ شرف و شهادت ارتدکسی آمیخته می‌شود و عدالت و وجدان را در جنوا جا می‌گذارد. شرف‌اندوزی و شهادت‌طلبی روسی، همانند عصر مشروطیت، در گذر از ذهن تاریخی ایرانی-روسی به آثار نیچه افزوده شده است. در این سرزمین کدام شارح و عارفی بر قامت نیچه خرقه انداخته و بر میان او زنّار محمود بسته است؟ چرا نیچه‌شناسان برجسته‌ ایرانی، او را سایه‌نشین طوبی و هم‌نشین شیخ سرخ و شیخ شبستر خوانده‌اند؟ آیا آنان نیچه را در قامت زرتشت می‌بینند و زرتشت را در اندازه‌ نیچه؟ در زادگاه زرتشت -پیرایران- شارحان با شلینگ، شوپنهاور، هگل و شیلر نیز همان حکایت نیچه را تکرار کرده‌اند.» (صفحه 124 متن کتاب). این نکته اصلی کتاب اسکندری‌جو، نیازمند آغاز گفت‌وگویی بین نیچه‌شناسان ایرانی است. متأسفانه چند دهه است که هر متفکری در تنهایی خویش مشغول و گفت‌وگویی بین آنان درنمی‌گیرد که به بی‌توجهی با اثر یکدیگر منجر شده است. ادعای اسکندری‌جو فراتر از بحث نیچه است. در واقع او از نوعی دردشناسی فکری و فرهنگی یاد می‌کند. نکته دیگر آن است که اسکندری‌جو بارها به نقش نوعی عرفان در زندگی نیچه اشاره می‌کند ولی ایرانی کردن آن، آن‌هم با عبور از اندیشه روسی مورد اعتراض اوست.

دکتر حامد فولادوند از متفکران برجسته‌ای است که متأسفانه به حد کافی مطرح و آراء ایشان مورد بحث و نقد قرار نگرفته است. در کتاب «نیچه، عرفان و جهان ایرانی»، فولادوند می‌کوشد تا نشان دهد بومی کردن نیچه امری است که در تمامی جوامع رخ داده و خواهد داد. «حدود هشتاد سال است که ایرانیان با نام و آثار نیچه آشنا شده‌اند و مترجمان، نویسندگان و اندیشمندان گوناگونی (اقبال، فروغی، هوشیار، نیّرنوری، آرام، شفا، جمالزاده، مهرین، آشوری و...) تصویر و برداشتی بیشتر شاعرانه و عارفانه تا فلسفی از نیچه در میان فرهنگ‌دوستان کشور عرضه کرده‌اند. امروز می‌دانیم که استقبال، درک و پذیرش (réception) آثار نیچه در هر کشور یکسان نبوده، و هم کارشناسان، هم مردم از اندیشه و عقایدش برداشت‌های متضادی کردند. مثلا در فرانسه که فرهنگ لاییک و نگرش خردمحور دکارتی هنوز حاکم است، نیچه‌شناسان بیشتر گرایش داشتند و دارند که نیچه‌ای پیرو عصر روشنگری و خداناباور جست‌وجو و ترسیم کنند. در حالی که در ایران که سرای اصلی شاعران و عارفان محسوب می‌شود و از فرهنگی دینی و حکمتی کهن برخوردار است، بُعد ادبی و عرفانی نیچه ملموس و آشنا به نظر رسیده... در واقع ایرانیان نیچه را بیشتر از منظر فرهنگ خودشان تفسیر می‌کنند.» (صفحات 8 و 9 متن کتاب). تا بدین‌جا مشخص می‌گردد که بسیاری از کشورها با توجه به فرهنگ خود نیچه را بازتعریف می‌کنند. حال باید کتاب اسکندری‌جو را به پایان برم تا آشکار گردد که عواقب منفی روسی بودن افکار و اندیشه‌های غربی و سپس ترکیب با اندیشه ایرانی چه عواقبی دارد و چرا نادرست است؟

 

2. کتاب‌هایی که مایل به خواندنم ولی موفق نشدم

مجموعه‌ای بیش از هزار صفحه درباره جنبش‌های اعتراضی خشونت‌پرهیز، گرچه بیش از دویست صفحه آن را خوانده‌ام مدت‌هاست هر بار تلاش کرده‌ام تا به پایان برم مانعی پیش آمده است. خاطرات مرحوم فروغی، این انسان مثال‌زدنی را هم در برنامه دارم. وقتی خوب در پیرامون این پرسش می‌اندیشم آن‌قدر کتاب در ذهنم رژه می‌روند که آرزو داشتم بخوانم و نخواندم تا عمر هم به پایان نزدیک شد.

 

3. کتاب‌های محل مراجعه دائمی

از کتاب‌های مرتبط با تدریس و پژوهش‌ها که بگذریم، مثنوی معنوی، شاهنامه فردوسی، نامه‌ها و تمهیدات عین‌القضات، تاریخ فلسفه راسل علی‌رغم کهنه بودنش، مجموعه آثار مارکس و انگلس، تاریخ ایران و آثار متفکران مکتب آنال در تاریخ‌نگاری. آثار کم‌نظیر نیکوس کزانتزاکیسس به‌ویژه «زوربای یونانی» ‌و «گزارش به خاک یونان».

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها