10 فرض درباره اینکه چرا مسئولان مقصرند
دوگانه مردم و مسئولان در ایران همیشه مطرح بوده است. این دوگانه برای فهم و درک مسائل و چالشهای جامعه، نهتنها بین مردم عادی، بلکه بر زبان رئیسجمهور نیز جاری است.
دوگانه مردم و مسئولان در ایران همیشه مطرح بوده است. این دوگانه برای فهم و درک مسائل و چالشهای جامعه، نهتنها بین مردم عادی، بلکه بر زبان رئیسجمهور نیز جاری است. رئیسجمهور محترم بارها بر این نکته تأکید کردهاند که در به وجود آمدن مسائل و مشکلات کشور، مسئولان و مدیران مقصر هستند و مردم تقصیری ندارند. ایشان گفتهاند روی گنج خوابیدهایم ولی گرسنه، مسئولان مقصرند. حق با ایشان است؛ اینکه دولت بیش از 40 میلیون برای ثبت و فعالسازی یک گوشی از جیب مردم برمیدارد و بیش از سود تولیدکننده، بهره میبرد، مسئولان مقصر هستند.
اما چرا و چگونه مسئولان مقصرند؟ بیایید فرضیاتی را مرور کنیم. نخست، مسئولان مقصرند چون شجاعت لازم برای مواجهشدن با چالشها و حل مسائل را ندارند. حل مسائل و مشکلات نیازمند شجاعت مواجهه با گروههای پرنفوذ اقتصادی و سیاسی است و مسئولان ما توان چنین کاری را ندارند، پس مقصر هستند. رئیسجمهور میگوید نگران کشورهای قدرتمند خارجی برای مانعتراشی بر سر پیشرفت کشور نیست، نگران گروههای داخلی قدرتمند است. فرض دوم، مسئولان پس از به قدرت رسیدن، افرادی در اطراف خود گرد میآورند که بیشتر بادمجان دور قاب چین و سالوس هستند. چنین افرادی هنگام تصمیمگیری مسئولان به تعریف و تمجید روی میآورند به جای اینکه بانگ برآورند و زنهار دهند. مسئولان مقصرند چون افراد منتقد و زنهاردهنده در اطراف خود ندارند و نیاز به تعریف و تملق دارند. در نتیجه ریا، تظاهر، دوریی و عدم صداقت در سازمانهای اداری زیاد میشود.
فرض سوم، مسئولان میدانند که پستهای بهدستآمده کوتاه است، پس باید با قدرتمندان و صاحبان نفوذ، شرکتهای بزرگ شبهدولتی، بنگاههای اقتصادی و... همراه شوند و منابع ارزشمند را به اشکال مختلف در اختیار آنها قرار دهند ولو به ضرر جامعه، چون بعدها بتوانند همعرض آن را دریافت کنند. آنها مقصرند چون منافع عمومی را فدای منافع شخصی و گروهی کرده و بعد آن را توجیه میکنند. فرض چهارم، مسئولان مقصر هستند، چون نمیدانند و نمیتوانند، اما حاضر نیستند مسئولیت را واگذار کنند و استعفا بدهند. مقصرند نه به این خاطر که از نادانی و ناتوانی خویش ناآگاه هستند، بلکه پس از آگاهی نیز خود را به کوچه نا آشنا میزنند. این کوچه پر از مسئولان است. فرض پنجم، چیزی که برای مسئولان مهم است، شبکه روابط گستردهای است که در زمان مسئولیت برایشان ایجاد میشود. این شبکه روابط، فرصتها و منابع زیادی برای آنها ایجاد میکند. مسئولان مقصرند، چون به جای حل مسائل جامعه به دنبال شبکه روابط هستند. فرض ششم، مسئولان مقصرند، چون بیش از آنکه بشنوند، در حال سخنرانی هستند.
جایی حضور نمییابند مگر آنکه سخنرانی کنند و دیگران را از سخنان خویش بهرهمند کنند. حوصله شنیدین ندارند؛ شنیدن نقدها و یافتههای پژوهشی در حوزه کاری برایشان زجرآور است. فرض هفتم، برنامه عملیاتی برای حل مسائل ندارند یا نمیتوانند از کارشناسان برای طراحی و تدوین برنامه عملیاتی مناسب، کارآمد و دارای عقلانیت فنی، اقتصادی و اجتماعی کمک بگیرند. فرض هفتم، قانون و دستورالعملها بهگونهای تنظیم شده که مسئول نمیتواند کاری از پیش ببرد و دستش برای حل مسائل بسته است.
مقصر هستند، چون پیشنهادی برای اصلاح قوانین و دستورالعملها نمیدهند یا اگر میدانند که دستشان بسته است، با دستهای بسته به مسئولیت ادامه میدهند. فرض هشتم، مسئولان در چنبره نهادهای تودرتو، ناشفاف و غیرپاسخگو گرفتارند و هر گامی که برمیدارند باید با آنها هماهنگ کنند و آنها نیز مانع ایجاد میکنند. مسئولان مقصرند، چون آن را برای جامعه بیان نمیکنند. فرض نهم، مسئولان تصور میکنند برای هدایت و کنترل جامعه آمدهاند و نه برای زیست بهتر افراد جامعه، پس آنها در جایگاه متعالیتری هستند و افراد جامعه باید با مسئولان هماهنگ شوند و تابع اراده و تصمیم آنها باشند. فرض دهم، مسئولان مقصرند چون خود را غرق در روزمرگیهای اداری کردهاند. آیندهنگر نیستند و نمیدانند چگونه باید آیندهنگری داشته باشند یا اینکه تصور میکنند آینده به ما چه ربطی دارد. ممکن است همه یا برخی از این فرضها نادرست یا درست باشد. شما چه فکر میکنید؟
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.