|

تخلیه قدرت

مردم اغلب در رفت‌وآمد شهری بسیاری از مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت می‌کنند، حتی اگر پلیسی هم وجود نداشته باشد؛ چون فایده آن را می‌دانند. یک قدرت درونی در انضباط اجتماعی وجود دارد که از جنس قدرت معنایی و هنجاری است.

مردم اغلب در رفت‌وآمد شهری بسیاری از مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت می‌کنند، حتی اگر پلیسی هم وجود نداشته باشد؛ چون فایده آن را می‌دانند. یک قدرت درونی در انضباط اجتماعی وجود دارد که از جنس قدرت معنایی و هنجاری است. این قدرت تنها به پلیس بستگی ندارد و بدون حضور پلیس هم حضور پرمعنای خود را دارد. بعنی بدون حضور پلیس، انضباط اجتماعی از قدرت تخلیه نمی‌شود و همچنان معنای کارکردی خود را دارد، اما در مقابل در نظر آورید موتورسواری زنان را که بار معنایی ندارد و در نتیجه قدرتی درونی برای رعایت آن وجود ندارد. در اینجا می‌گوییم از این مقرره، تخلیه معنایی یا تخلیه قدرت صورت گرفته است، یعنی حتی با حضور پلیس هم رعایت نمی‌شود.

قدرت مادی و معنایی لازمه زندگی اجتماعی است. دولت بر مبنای همین سرمایه قدرت است که شکل می‌گیرد. آن‌گاه که یک دولت از این سرمایه تهی شود، خاصیت خود را از دست داده است و می‌گوییم یک دولت دچار «تخلیه قدرت» شده است. به همین سان است برای مجلسی که از خاصیت افتاده باشد یا قوه قضائیه‌ای که استقلال خود را از دست بدهد. اگر دولتی نتواند در بسیاری از امور و از‌جمله امر سیاسی اعمال قدرت کند؛ یعنی از قدرت تخلیه شده است. به همین گونه اگر جامعه‌ای سرمایه سیاسی نداشته باشد که بتواند در بحران آن را خرج کند، از قدرت تخلیه شده است.

تخلیه سرمایه سیاسی یعنی قدرت‌زدایی از گروه‌های نام‌و‌نشان‌دار اجتماعی. یعنی مثلا دانشگاه، حوزه، بازار، دولت و دیگر نهادهای اجتماعی از قدرت‌ورزی تهی شده باشند یا از آنها قدرت‌زدایی شده باشد؛ یعنی نهاد اجتماعی را از دردمندی فارغ کنید. این درد، خود، سرمایه درمان است. آن‌گاه که جامعه‌ای از سرمایه قدرت دولتی و مدنی تخلیه شده باشد، اشکال جدیدی از صورت‌بندی‌های اجتماعی جای آن را می‌گیرند، مثلا رابطه میلیونی «سلبریتی-فالوئر» ممکن است جای سرمایه سیاسی را بگیرد. گویی آن‌گاه که نیاز به کارخانه‌ای معظم برای تولید کالا دارید، تنها دشتی پرجمعیت از کارگر دارید.

آن‌گاه که جامعه را از سرمایه سیاسی تهی کرده باشید، راه را برای گونه‌های پرشماری از «مشهوران» (سلبریتی‌ها) باز کرده‌اید که هویت روشن سیاسی-اجتماعی ندارند و کشور را به سوی بی‌هویتی، هرج‌ومرج و... می‌رانند. «مشهوران» نه ضرورتا هنرمندند، نه ورزشکارند، نه نخبه فکری‌اند و نه اندیشمند علمی. ممکن است اندکی از هریک را در گذشته خویش داشته باشند یا حتی هیچ نداشته باشند اما اینک به دلایلی مبهم دنبال‌کنندگانی دارند. «ارتباط»، جوهره جامعه است. ارتباط دنبال‌کننده-دنبال‌شونده یک قدرت سیاسی تولید می‌کند. شناخت ویژگی‌های این قدرت مهم است، بنابراین از خود می‌پرسیم که قدرت برآمده از مشهوران (سلبریتی‌ها) چه ویژگی‌ها و کارکردهایی می‌تواند داشته باشد؟

اولا چنین قدرتی بی‌هویت است و معنای روشن و اصول مشخصی در زندگی سیاسی ندارد؛ اساسا «فکری» نیست. ثانیا، سیال است و هر لحظه به دام دیگری می‌لغزد. ثالثا، واگرایی سیاسی در برابر هر‌گونه قدرتی دارد و نمی‌تواند یک قدرت مرکزی را سامان دهد. رابعا، درگیر احساسات گنگ و روزمره است و ازاین‌رو خشونتی ذاتی و تخریبگر دارد. سرمایه جنون از توفان حوادث می‌آفریند. مانند سربی مذاب به‌شدت سیال است و از هر چیزکی سیلابی راه می‌اندازد که می‌تواند بنیان زندگی اجتماعی را تخریب کند. معمولا اسیر نفرت و خشونت و کینه‌ورزی‌های مبهم عوام می‌شود. منطق اصلی آن احساسات لحظه‌ای است.

یوتوپیای لحظه‌ای و نوستالژی خیالی بر‌می‌انگیزد. اساسا ضد شکل‌گیری هرگونه مرجعیت اجتماعی-سیاسی است، سرمایه اعتبار مردمان را از کف می‌دهد و در بهترین حالت مجمع‌الجزایری از قدرت‌های پراکنده می‌آفریند. جامعه دچار تخریب دائمی می‌شود، بی‌آنکه خلاقیتی از دل آن برآید. شهر اسیر شهرآشوبی می‌شود؛ بی‌قدرت، بی‌منزلت و بی‌هویت. سرمایه صد عاقل را به غمزه یک «مجنونِ شهرت» بر باد می‌دهد. راه‌حل کم‌و‌بیش روشن است: آنان که به تخریب سرمایه سیاسی کشور کمر همت بسته‌اند و زیر پای خود را خالی کرده‌اند، به خود آیند. 

نهاد قدرت به‌عنوان اصلی‌ترین سرمایه ارتباطات اجتماعی باید احیا شود، یعنی قدرت سیاسی دولت و مجلس و نهادهای مدنی احیا شود. همه این نهادها وجود دارند، اما از «قدرت» تخلیه شده‌اند. مهم‌ترین ابزار بازسازی نهاد قدرت در ایران احیای سرمایه قدرت از طریق انتخابات و سامان سیاسی حزبی است. راه‌حل‌های عمده عبارت است از: اصلاحات قانونی، احیای انتخابات و تغییرات مدیریتی معنی‌دار، احیای مرجعیت‌های دینی-سیاسی، احیای سرمایه‌داری ملی در اقتصاد، اصلاح ساختاری اقتصاد سیاسی و احیای نیروهای ملی در هنجارهای اجتماعی و در اداره امور عمومی. در نوشته‌های گوناگون در همین ستون به همه این موارد پرداخته‌ام.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.