مداراگری و میدانداری
حضور رئیسجمهور کشورمان در رأس یک هیئت دیپلماتیک در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل متحد به پایان رسید. برخی میاندیشیدند یا چنین تظاهر میکردند که این حضور لزوما باید با موفقیتهایی برای کشورمان همراه باشد و صد البته خود میدانند که توفیقها و توافقها، آنهم با وجود توطئهها و سوابق نهچندان مفید، یکشبه صورت نمیگیرد، مگر آنکه تصویری باشد از تسلیم بلاشرط.
حضور رئیسجمهور کشورمان در رأس یک هیئت دیپلماتیک در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل متحد به پایان رسید. برخی میاندیشیدند یا چنین تظاهر میکردند که این حضور لزوما باید با موفقیتهایی برای کشورمان همراه باشد و صد البته خود میدانند که توفیقها و توافقها، آنهم با وجود توطئهها و سوابق نهچندان مفید، یکشبه صورت نمیگیرد، مگر آنکه تصویری باشد از تسلیم بلاشرط.
اینکه این نشست با نشست سالهای قبل چه تفاوتی داشته، نیاز به مداقه بیشتر دارد اما به نظر میرسد طلیعههای روشن از نظامات بینالمللی در این اجلاس خود را به نمایش بگذارد. از نگاه فاشیستیِ ترامپ و لافزدنهای دورغین نتانیاهو تا سخنرانی دلبرانه رئیسجمهور کلمبیا و سخنرانی منطقی رئیسجمهور ایران و برخی دیگر کشورها نشان داد که در دنیای امروز، دنیای بهاصطلاح مترقی و پیشرفته آزاد، فاشیسم را ابزار خود کرده اما این نیز مانند حکومت نازی آغشته به فاشیسم آلمان و ایتالیا دیری نخواهد پایید.
در این سفر رئیسجمهور بار دیپلماسی را بر دوش کشید اما آیا میتوان انتظار داشت که دیپلماسی جای میدان را بگیرد؟
قبل از ورود به اصل موضوع کمی درباره دیپلماسی و میدان سخن بگوییم. به نظر میرسد دیپلماسی همان معنی مدارا را میدهد که حافظ فرمود «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» و شاید هم بتوان شیوه مدارا را از قرآن آموخت که خداوند به حضرت موسی میفرماید «اذهبا الی فرعون انه طغی و قولوا قولا لینا»، «به سوی فرعون که طغیان کرده، برو و با او با سخن نرم روبهرو شو» و البته این مدارا در خارج، در داخل به مروت تبدیل میشود. از سویی اگر دیپلماسی را «مداراگری» تعبیر کنیم، که فارسی را بیشتر پاس بداریم، باید همراه آن و با اولویت بر آن به میدان نیز بیندیشیم.
اما برخلاف آنچه بدواً به ذهن میرسد که میدان فقط میدانهای جنگ و نبرد در برخی نقاط خارج از کشور است، دامنه بسیار وسیع دیگری نیز دارد. اگر «مداراگری» در صحنه جهانی است، در کشور به «مروتورزی» تبدیل میشود و اگر میدان در برخی نقاط خارج از کشور به معنی جهاد و تلاش در آن مکانها باشد، میدان واقعی در محدوده ایران است؛ محدودهای که در آن میدان باید از مرزها دفاع کرده و در داخل میدان (کشور) تمام تلاش و کوشش و تدبیر را برای حفظ و نگهداری و ارتقای آن به کار بست و اتفاقا اگر «مداراگری» در خارج با سیاستگذاری مقامات بالا و اجرا با وزارت خارجه و رئیسجمهور باشد، میدان به معنی واقعی آن در دستان رئیسجمهور است، با این تفاوت که معلوم نیست «مداراگری» در خارج به چه نتیجهای برسد اما نتیجه «میدانداری» در داخل به کمک مردمان کشورمان که باید از مروت برخوردار باشند، حتما به نتایج نیکو ختم میشود، به شرط آنکه رئیسجمهور «میدانداری» کند و میدان را به حال خود رها نکند. شاید اگر بگوییم رئیسجمهورهای ما کلا میدانداری نکردهاند، کمی اغراق کرده باشیم، زیرا رئیسجمهورهای ما متفاوت بودهاند اما اگر بگوییم برخی رئیسجمهورهایمان مانند احمدینژاد میدان را تخریب کردهاند، سخنی به گزاف نگفتهایم.
تصویری از کشورمان، هم از لحاظ شرایط طبیعی و طبیعت خداداد آن و هم از نظر تأسیسات ساخته انسان و هم از نظر اجتماعی، نشان میدهد که به طور متوسط تا چه اندازه این میدانداری شلخته، بیهدف، مخرب و نابسامان بوده، یعنی رئیسجمهورهای ما از اینکه چهکاره هستند و میدان را بشناسند، درمانده و عاجز بودهاند، البته نمیگوییم به عمد و قصد. درست است که بخشی از میدان در دست نظامیان است و آنان باید از آن دفاع کنند اما میدان اصلی و واقعی سرزمین ایران است که این میدان را باید رئیسجمهور بشناسد، حفظ کند، آباد کند و در ارتقای آن و اجزای آن ازجمله مردم بکوشد. مگر نه اینکه حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ پس حفظ ایران که نظام در آن واقع است، حتی اولویت بر حفظ نظام دارد، یعنی به رئیسجمهور باید گفت این گوی و این میدان و گوی حفظ و نگهداری ایران را باید که در سراسر سرزمین به چرخش درآورد. با کمال تأسف ما میدان را نمیبینیم. میدان از یاد رفته است. میاندیشیم که اگر در نقاطی تحرک داشتیم، وظیفه میدانی را به انجام رساندهایم. میدانم که بلافاصله پاسخ میدهند از روزی که آمدهایم، هر روز یک بلایی میرسد. آری، ولی میخواهیم با میدانی که در اختیارمان است، چه کنیم. به بهانه تحریم و جنگ و... دست روی دست بگذاریم تا میدانمان نابود شود.
به این توجه کنیم که درک مسائل و جستوجو برای راهحل آنها ربطی به تحریم و جنگ ندارد، بلکه به درک و عقل و نگاه ما بستگی دارد که چه هستیم، چه میخواهیم و چگونه آن را انجام دهیم. آیا سیستم شلخته اداره کشور و نبود کارایی نهادها و اسراف و تبذیر و زیادهخواهی و رانتخواری و نبود مصرف بهینه انرژی و آب و کشاورزی قرون وسطا باید همچنان باقی بماند و میدان نابود شود. نباید دولت هیچ اولویتی داشته باشد و نباید آن را اعلام کند. میدان ودیعه خداوند است و نباید حفظ آن را با هیچ روشی و سیاستی و محافظهکاریهای جاری معامله کرد. آیا کشوری که با سیستم شلختگی و باری به هر جهت و ببینیم چه میشود، اداره شود، پایدار میماند؟ بسیار مشتاق هستم که از رئیسجمهور در صداوسیما پرسیده شود میدان را چگونه میبینند و چه داعیهای برای حفظ و ارتقای آن دارند. مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان و مجلس خبرگان و شورای تشخیص مصلحت نظام چگونه میدان را میبینند و آینده میدان را چگونه پیشبینی میکنند.
بارها در این مقوله و در جایجای زمانها از مبحث واکنشهای بازگشتپذیر و بازگشتناپذیر در میدان و در ایران سخن رفته است. همانگونه که فرمولهای شیمیایی، بازگشتپذیر و بازگشتناپذیر هستند اما ظاهرا اعتنایی به آن نشده و میدان دچار واکنشهای برگشتناپذیر و مخرب شده است و دوستان تلاشی برای آن نمیکنند و به نظر میرسد آن را از دست رفته میبینند؛ والّا نواندیشان و دلدادگان میهن و میدان از روی دلنگرانی به آینده، موضوع را بارها مطرح کردهاند، اما ظاهرا نه آنکه شنیده نشود، بلکه خود را به نشنیدن زدهاند. آیا میتوان کسانی را که خود را به نشنیدن زدهاند، به شنیدن و قبول مسئولیت میدانداری وادار کرد؟
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.