جنگ و ملت غایب از صداوسیما
با اعلام آتشبس نبرد هوایی میان ایران و اسرائیل فعلا آرام گرفت. اینک جای این پرسش است که در عمل ملت ایران در کجای این جنگ متجاوزانه قرار داشت؟
به گزارش گروه رسانهای شرق،
با اعلام آتشبس نبرد هوایی میان ایران و اسرائیل فعلا آرام گرفت. اینک جای این پرسش است که در عمل ملت ایران در کجای این جنگ متجاوزانه قرار داشت؟ در پیامهایی که رهبری، رئیسجمهور و دیگر مقامات ارشد کشور خطاب به مردم دارند، واژه ملت ایران بهدرستی شکلی بسیار پررنگ و برجسته به کار رفته و از ملت دعوت به ایستادگی و دفاع از کشور شده است؛ سخنی است درست و واقعبینانه.
جنگ اخیر نبردی هوایی بود و خبری از جنگ زمینی نبود. بنابراین برخلاف جنگ ایران و عراق تمام عرصه عملیات بر دوش فرماندهان و افسران سامانههای آفندی و پدافندی هوایی ایران قرار داشت. در چنین جنگی دعوت ملت ایران به ایستادگی به معنای دعوت مردم به حضور نظامی آحاد ملت در صحنه جنگ و دفاع نیست، بلکه بیشتر به معنای دعوت مردم به اتحاد، همدلی، حفظ نظم، صبوری و شکیبایی، دقت در اخبار و تحلیلها، اشتراک نظر در دفاع از کشور در برابر متجاوز، مشارکت در شناخت و کشف جاسوسان و مأموران دشمن متجاوز و این قبیل مسائل است.
در چنین معنایی بخش بزرگ و مؤثری از الگوی دعوت «ملت ایران» به ایستادگی شکل رسانهای مییابد. بهاینترتیب که رسانه در تولید محتوا و تعریف مخاطب «ملت ایران» را نشان بدهد. واژه ملت شامل جمعیتی بزرگ با هویت تاریخی واحد ایرانی است که در آن تنوع فکری، سیاسی، فرهنگی، قومی و مذهبی گستردهای وجود دارد. این مفهوم بزرگ در قالب تنگ انحصاری یک حزب یا فرقه یا تفکر مطلقا جا نمیگیرد. اگر قرار است در جنگی که بر اثر تجاوز بیگانه ایجاد شده است، ملت حاضر باشد و ایستادگی کند، رسانه مکلف است سیاست کاری خود را براساس همان تنوع ملی تنظیم کند و ملت را با همان تنوع در تولید محتوا و تعریف مخاطب نشان بدهد تا از این طریق بتواند برای ملت مرجعیت خبری داشته و اعتماد آنان را برای توسعه ایستادگی ملی جلب کند. تلویزیون بهعنوان مهمترین و مؤثرترین رسانه در بین دیگر رسانهها وظیفه سنگینی از این نظر بر دوش دارد. بااینهمه تلویزیون ایران که خود را رسانه ملی مینامد، در جریان جنگ خطیر 12روزه در ادامه سیاستهای چند سال اخیر به این تنوع ملی کمترین اهمیتی نداد. در این شرایط پرمخاطره ملی، تلویزیون ایران همچنان در انحصار گروه کوچکی از وابستگان یک جریان سیاسی خاص بود. هیچکس غیر از نزدیکان همین گروه در اخبار و گزارشهای کارشناسی و تحلیلی جایی نداشت.
تنگنظری و انحصارطلبی گروهی چنان در تلویزیون ایران حاکم بوده است که حتی از انتشار خبر بیانیههای جداگانه بزرگانی مانند مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، زهرا رهنورد و... که حاوی محکومیت تجاوز رژیم اسرائیل و دفاع ازکشور بودند هم خودداری کرد. در خبرها و گزارشهای تلویزیون، اخبار مربوط به شخصیتهای مستقل ایرانی سیاسی، فرهنگی و هنری و نهادهای مدنی که در دفاع از کشور و محکومکردن تجاوز نظامی اسرائیل به ایران سخنی گفته یا نوشته بودند، هیچ اثری دیده و شنیده نشد؛ چراکه آنان یا به گروه حاکم بر صداوسیما نزدیک نیستند یا در چارچوب نظام سیاسی و قوانین موجود منتقد وضع جاری کشورند. این قبیل شخصیتها و نهادهای مدنی و سیاسی را که تعدادشان بسیار زیاد است و احزاب و سازمانهای سیاسی بخشی از ملت ایراناند و دل در گرو ایران دارند و در چارچوب قوانین کشور عمل میکنند، نمیتوان چنانکه صداوسیما میکند، از دایره ملت بیرون انداخت.
وقتی تلویزیونی که باید ملی باشد، گروهی عمل میکند، طبیعی است که بهسادگی بخش وسیعی از مردم را از دست میدهد و مخاطبانش حداکثر در حد طرفداران بسیار اندکش کاهش مییابند. در شرایطی که کشور در معرض تجاوز قرار گرفته و اتحاد ملی یک ضرورت حیاتی است و تلویزیونهایی دیگری مانند اینترنشنال، که در حقیقت تلویزیون فارسیزبان رژیم اسرائیل است و نام واقعیاش را اسرائیل اینترنشنال باید گذاشت، با هزینههای گزاف و برنامههای حرفهای بهشدت در همسویی با متجاوز عمل کنند، شیوه عمل تلویزیون ایران را میتوان فاجعه نامید.
در جهان رسانهایشده امروز، ما همه وقایع را از نگاه رسانه میبینیم. در چشم ما واقعه آن چیزی است که رسانه نشان میدهد. وقتی تلویزیون ایران جایی برای ملت و تنوع آن نمیگذارد و محدود به یک گروه کوچک میشود، نتیجه این میشود که رسانههای دیگر را به مخاطبان ایرانی پیشکش میکند تا مردم واقعه هولناک تجاوز به کشور را از نگاه آنهایی ببینند که ایران را به مزایده گذاشتهاند و در حمایت دربست از متجاوز خیالهای خام علیه ایران و ملت ایران را تبلیع میکنند. در هیچ کجای دنیا یک تلویزیون فرقهای نمیتواند حافظ منافع ملی باشد. برای منافع ملی، صداوسیما باید نه در نام، بلکه واقعا ملی شود.
آخرین اخبار سرمقاله را از طریق این لینک پیگیری کنید.