|

هدف تنها تهدید هستی ایران نیست و منطقه را هدف قرار داده است

رویکرد روسیه در قبال درگیری اخیر برای آنها هم باید مهم باشد

در آغاز یادداشت لازم است باز هم تأکید کنم که هدف از نگارش مطالبی از این دست هرگز به معنای جنگ‌دوستی نیست، بلکه توجه به واقعیات و پرهیز از احساسی‌نگری است. عموم ملل جهان، ازجمله ملت ایران، صلح‌دوست هستند و خواهان جهانی به دور از آشوب. اما شوربختانه گاهی جنگ رخ می‌دهد؛ فارغ از اینکه ریشه درگیری‌ها را تحلیل کنیم و قصور یک یا چند طرف مخاصمه را بشناسیم؛

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در آغاز یادداشت لازم است باز هم تأکید کنم که هدف از نگارش مطالبی از این دست هرگز به معنای جنگ‌دوستی نیست، بلکه توجه به واقعیات و پرهیز از احساسی‌نگری است. عموم ملل جهان، ازجمله ملت ایران، صلح‌دوست هستند و خواهان جهانی به دور از آشوب. اما شوربختانه گاهی جنگ رخ می‌دهد؛ فارغ از اینکه ریشه درگیری‌ها را تحلیل کنیم و قصور یک یا چند طرف مخاصمه را بشناسیم؛ از این‌رو جهانی پر از صلح تاکنون در سرزمین دوردست «آرمان‌شهر» زیسته است. اما بپردازم به بحث اصلی این یادداشت. پس از حمله آمریکایی‌ها در بامداد یکشنبه به تأسیسات هسته‌ای ایران، اکنون جهان منتظر تصمیم‌گیری‌ها و واکنش‌ها، هم در هرم حکومتی و هم از سوی بازیگران منطقه‌ای و جهانی است. یکی از نقش‌آفرینان، دولت روسیه است که باید رویکرد خود را در برابر تنش اخیر آشکارتر کند. هنگامی‌ که پس از آغاز جنگ در اوکراین و در چند یادداشت، اشاره کردم که آینده قفقاز، به سرنوشت جنگ روسیه و اوکراین وابسته است، برخی مخالف چنین دیدگاهی بودند (که مخالفت امری طبیعی است و دلیلی بر دوستی صددرصدی یک برآورد و تحلیل وجود ندارد) اما بنا بر ارزیابی‌ها و تحلیل‌های عده‌ای از کارشناسان حوزه تاریخ، دیپلماسی و نظامی، امروز بر سر دلایل عمده پیدایش جنگ در اوکراین، اختلافات کمی وجود دارد. در این‌ میان یادآوری سه محور هدف در جنگ یادشده خالی از لطف نیست:

1- تلاش برای محاصره روسیه و تضعیف ابدی آن یا در صورت فراهم‌بودن شرایط، تجزیه آن.

2- دستیابی به باریکه مخروطی مدنظر ناتو در جبهه جنوبی روسیه و منطقه قفقاز.

3- برآوردشدن راه دسترسی به منابع قفقاز و تغییر ژئوپلیتیک سیاسی منطقه.

اکنون که بیش از سه سال از جنگ اوکراین می‌گذرد و غرب هنوز به عمده هدف‌های خویش دست نیافته است، این بار فشار خود را برای گشودن جبهه‌ای در خاورمیانه و جنوب قفقاز آغاز کرده که گذشته از دشمنی دیرینه با موجودیتی به نام «ایران»، برای برآوردن اهداف یادشده نیز هست. این ادعا نشانه‌های چندی دارد؛ ازجمله:

1- آماج حملات قرارگرفتن شمال‌ غرب و غرب ایران.

2- واکنش‌ها و موضع‌گیری نه‌چندان جدی برخی همسایگان و احتمال همراهی آنان با غرب.

3- آشفتگی سوریه پس از فروپاشی حکومت مرکزی آن و بازشدن راه برای تهاجم و پشتیبانی.

بنابراین اگرچه رسیدن به اهداف مدنظر غرب در این دو جنگ به‌سادگی امکان‌پذیر نیست، اما همیشه باید با هوشیاری به تحولات پیرامون بنگریم و دولت روسیه نیز در این برهه در موقعیت تصمیم و واکنش قرار دارد. روس‌ها باید بدانند که اگر بدعهدی کنند و موضع قاطع نگیرند، بدون ایران، روسیه‌ای هم در آینده -به معنای امروزی‌اش- وجود نخواهد داشت، حتی اگر 50 سال دیگر باشد! نباید از بین رفتن زیرساخت‌های اسرائیل و وسوسه ایفای نقش در بازار سرمایه و بازسازی اسرائیل و نزدیک‌شدن تل‌آویو به مسکو، روس‌ها را دچار خطا در ارزیابی و واکنش کند. درنتیجه انتظار می‌رود که آنها تلاش خود را برای پایان‌دادن به درگیری ایران و غرب جدی‌تر کنند؛ در ‌این‌ میان کشور دوست و برادر تاریخی ارمنستان هم باید در کنار ایران بماند و با آگاهی در سوی درست تاریخ بایستد، همان‌گونه که پاکستان ایستاده و امیدواریم با پیوستن کشورهای دیگر هم از گسترش جنگ جلوگیری شود. روشن است که این یادداشت را در شرایطی می‌نویسم که هنوز خبری از رایزنی تهران و مسکو در دست نداریم و شاید برخی بندهای این نوشته، در آینده‌ای نزدیک اصلا موضوعیت نداشته باشند (که امیدواریم چنین شود و به سوی پایان جنگ همراه با دستیابی به منافع ملی پیش رویم). اما در پایان ضمن ستودن همبستگی ملی لازم است مسئولان کلان و خرد کشوری، منطق را در ارزیابی شرایط و درگیری و گسترش احتمال منطقه‌ درگیری و ذخایر تسلیحاتی سرلوحه رویکردهای خود قرار دهند. به‌ هر حال عملیات فریب یک واقعیت دوسویه است که به دور از احساسی‌نگری باید به آن توجه داشت. به امید آنکه جنگ هرچه زودتر پایان یابد و استواری میهن اهورایی خویش را به تماشا بنشینیم.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.