جنگ نهایی
گمان برده میشود جنگ در خاورمیانه جنگ سرنوشتساز برای بشریت است. حتی در رمان و فیلم فانتزی ارباب حلقهها و هابیت نیز نزاع نهایی در سرزمین میانه درمیگیرد. پنداشته میشود جنگ نابودگرانه در سرزمین میانه برای صلحی هزارساله است. جنگی است که در آن سرنوشت بشر رقم میخورد. این تلقی از جنگ، باب جنگهای بسیاری را میگشاید و از نو برقرار میکند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
گمان برده میشود جنگ در خاورمیانه جنگ سرنوشتساز برای بشریت است. حتی در رمان و فیلم فانتزی ارباب حلقهها و هابیت نیز نزاع نهایی در سرزمین میانه درمیگیرد. پنداشته میشود جنگ نابودگرانه در سرزمین میانه برای صلحی هزارساله است. جنگی است که در آن سرنوشت بشر رقم میخورد. این تلقی از جنگ، باب جنگهای بسیاری را میگشاید و از نو برقرار میکند.
براساساین خشونت بزرگ علیه بشر شروع میشود. آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی، در کتاب این قرن میگوید دیگر ما با جنگ به معنی هگلی آن سروکار نداریم. حمله ناپلئون بناپارت به آلمان برای هگل برسازنده خودآگاهی گروهی از مردم آلمان بود. از نظر هگل، جنگ آگاهی میآفریند؛ بهویژه آگاهی ملی. هگل بههمیندلیل از حمله ناپلئون به کشور خودش استقبال کرد؛ درحالیکه بر خطا بود. گروههای مختلف جامعه از تهاجم کشوری دیگر به سرزمینشان استقبال نمیکنند، بلکه برای کمک به همدیگر منسجم و همبسته میشوند.
ایده اصلی حمله به ایران این است که آخرین جنگ در خاورمیانه است، جنگی است که از جنگ بزرگ جلوگیری میکند. تصور میکنند مسئله اصلی پایانبخشیدن به چیزی است که فجایع عظیم میآفریند. گویی جنگ را فقط با جنگ میتوان متوقف کرد. با چنین نگاهی همیشه جنگ دیگری ضروری است. همیشه گفته میشود این جنگ آخرین خواهد بود. برای صلح همیشگی باید جنگ بزرگی آغاز شود. مائو چنین جنگی را جنگی انقلابی نامید یا هگل آن را جنگ آگاهیبخش معرفی کرد.
سؤال دیگری مطرح میشود و آن این است که چگونه میتوان جنگ عادلانه/ناعادلانه، جنگ خوب/جنگ بد را توضیح داد. جنگ عادلانه جنگی است که ناعادلانهها را پایان میدهد و جنگ خوب، جنگی است که بدها و شرارتها را متوقف میکند، اما مسئله این است که چگونه این مفاهیم برساخته میشوند.
برخی سیاستمداران کشورهای اروپایی و آمریکا، که از تجاوز به ایران حمایت میکنند، میگویند این جنگ به این دلیل است که از جنگ بزرگ ممانعت میکند. به نظر آنها این حمله، جنگی است که قرار است امر قطعی پیشروی ما ظاهر کند. منهدم میکند تا قطعیت پایدار شود. تجاوز و جنگ علیه دیگران را به دروغ موجه میکنند با این ادعا که ساختاری نو ساخته خواهد شد. با فریبکاری میگویند این جنگ خوبی است که جنگ بد را منتفی میسازد.
توهمی ساختهاند که این جنگ، جنگ آخر در خاورمیانه است که پس از آن بنیاد صلح دائمی بنا نهاده میشود. جنگ را توجیه میکنند که نزاع نهایی است. اما نزاع نهایی در کار نیست؛ همانگونه که برتولت برشت در نمایشنامه ننه دلاور میگوید تا پاپ و امپراتور هستند، جنگ هم هست. جنگ غم و غصهای ندارد و هر لحظه دوباره بر میخیزد، چون این دو (امپراتور و پاپ) آن را زمانی که از تبوتاب افتاده است، احیا میکنند.
میگویند برای بنیاد نهادن باید منهدم کرد. مردم با اضطراب نظاره میکنند که بنیاد نهادن و منهدمکردن و تخاصم و جنگ مدام تکرار شده است. مردمی که میگویند نه به تجاوز و جنگ، اما گویی امپراتور و پاپ نمیشنوند. توهم جنگ آخر یا جنگ خوب آنچنان در اذهان برخی سیاستمداران اروپا و آمریکا جای گرفته است که حمله به ایران و نقض تعهدات و قوانین بینالمللی را بهعنوان کار کثیفی که باید انجام شود، تعریف میکنند. از حمله به ایران قدردانی میکنند که بار سنگین کار کثیف از دوش آنها برداشته شده است. چنین تفکری پایانی است بر اخلاق و انسانیت. آیا آنها درک نمیکنند که این حمله و تجاوز بسیار فاجعهبار است؟ نهفقط انسانهای بیگناه کشته میشوند، بلکه فاجعهای است برای بیاثر شدن تعهدات و قوانین بینالمللی و از بین رفتن بوم، زیست و سرزمینهای بسیاری به دلیل نشت و تعشعشات مواد خطرناک. دردناک و رنجآور است شنیدن گفتارهایی که آزادی، دموکراسی و رفاه را زیر پوتینهای سربازان خارجی جستوجو میکنند. تهوعآور است دیدن کسانی که در این حمله از شوق، خواب اریکه قدرت میبینند؛ درحالیکه حمله برای ایرانی ضعیف طراحی شده است.
آخرین اخبار سرمقاله را از طریق این لینک پیگیری کنید.