• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    چارچوب ذهن: چوبی!

    در تعاریف چنین است که «چارچوب ذهن» عبارت است از پیش‌فرض‌هایی که افراد به صورت مطالعاتی، تجربی، اجتماعی و آموزشی و احیانا ژنتیکی در ذهن خود دارند و در روبه‌رو شدن با مسائل مختلف معیارشان برای قضاوت و احیانا اقدام همان «چارچوب ذهنی» است.

    در تعاریف چنین است که «چارچوب ذهن» عبارت است از پیش‌فرض‌هایی که افراد به صورت مطالعاتی، تجربی، اجتماعی و آموزشی و احیانا ژنتیکی در ذهن خود دارند و در روبه‌رو شدن با مسائل مختلف معیارشان برای قضاوت و احیانا اقدام همان «چارچوب ذهنی» است. چارچوبی که برخلاف یک مربع انعطاف‌پذیر نیست و چون یک مثلث انعطاف‌ناپذیر و تغییرناپذیر است و دور نیست مثلث‌های ستاره صهیونیستی که اصل بر دشمنی بر دیگر نژادها و مذاهب و نابودی آنان، حتی کودکان و زنان‌شان گذاشته است. این یک چارچوب ذهنی است که برخلاف «چارچوب» مصطلح که تغییرپذیر است، تغییرناپذیر است و بهتر است بگوییم «مثلث ذهنی» تا «چارچوب ذهنی».

    گاه چارچوب ذهنی، اعتقاد به جهان‌بینی بطلمیوسی دارد، همه پدیده‌ها را براساس آن قضاوت می‌کند و همین‌طور است جهان‌بینی‌های ارسطویی، بطلمیوسی، کوپرنیکی، کپلری، نیوتونی، داروینی، انیشتینی و به‌تازگی جهان‌بینی کوانتومی.

    حال ممکن است و بسیار هم زیاد است که اصلا افراد چنین سطحی از چارچوب ذهنی را نداشته باشند اما به هر حال در سطوح مختلف آدم‌ها برای خود چارچوب ذهنی -خودآگاه یا ناخودآگاه- انتخاب می‌کنند و اتفاقا این در حوزه سیاسی بسیار دیده شده و ملموس است. وقتی قبل از جنگ دوم جهانی در چارچوب ذهنی مردم آلمان، ناجی‌بودن و ممتاز بودن هیتلر نقش بست، هر کار هیتلر در ذهن مردم مقدس و درست و شایسته جلوه می‌کرد و چنین بود که مردم حتی جوانان تازه بالغ داوطلبانه به جبهه‌های جنگ جهانی دوم می‌رفتند.

    فرقه‌های سیاسی و مذهبی چنین هستند و هم‌اینک به‌ویژه در هندوستان مشاهده می‌شوند که بهترین آنها فرقه آقاخان که، آقاخان مقیم اروپا و غرق در ثروت و رفاه، برای‌شان مقدس و واجب‌الاطاعه است. 

    یکی از نازل‌ترین چارچوب‌های ذهنی همان است که آقای عادل فردوسی‌پور می‌گفت «ما چقدر خوبیم!» و این ترجمه عامیانه همان «هنر نزد ایرانیان است و بس» معروف است. وقتی چارچوب ذهنی ما این باشد که «ما چقدر خوبیم»، آن‌گاه تمام حرکات و سکنات ما بهترین می‌شود و توصیه خودی و انتقاد بیگانه را پذیرا نمی‌شویم، چون «ما چقدر خوبیم».

    وقتی چارچوب ذهنی «ما چقدر خوبیم» باشد، در پاسخ به گفته‌های رئیس‌جمهور آمریکا و به‌جای نشان‌دادن ضعف‌های حملات او، شروع به تعریف از خود می‌شود؛ تعریف‌هایی که هر‌یک جای سؤال، با سؤال‌های متعددی را باقی می‌گذارد.

    وقتی رئیس‌جمهور آمریکا، مشکل مدیریت در ایران را می‌گوید، به‌جای پاسخ به او که اگر فردی را در اتاق حبس کردید و راه آذوقه او را بستید و او به حال نزع افتاد، بر او خرده بگیرید که تدبیر نکردی و به چنین روزی دچار شدی.

    بی‌تردید بخشی از مشکلات کشور، ما‌حاصل تحریم‌ها و خروج پیمان‌شکنانه ترامپ از معاهده برجام است و حالا می‌گوید رهبران ایران عامل  نابسامانی هستند.

    وقتی چارچوب ذهنی «ما چقدر خوبیم» باشد، به‌جای نشان‌دادن سوءنظر و خلاف‌گویی، صرفا به تبلیغ خود می‌پردازیم که ما 140 میلیون تن تولید کشاورزی داریم و شهرهای ما گسترش پیدا کرده و مدرن شده‌ایم.

    از 140 میلیون تن محصولات کشاورزی، 14 میلیون تن آن گندم یعنی استراتژیک‌ترین محصول کشاورزی است که بیش از 9 میلیون تن آن از آب چاه یا آب جاری پشت سدها تغذیه می‌کند. وقتی چاه‌های ما در شرف خشک‌شدن باشد و آب پشت سدهای ما بسیار قلیل باشد، احتمالا این 9 میلیون تن آبی به دیم تبدیل می‌شود و حداکثر دو میلیون تن تولید خواهیم داشت. همان‌گونه که محصولات باغی ما به دلیل تغذیه‌نشدن از چاه‌های آب در آینده به نابودی می‌گراید و ما هیچ‌گونه پیش‌بینی نمی‌کنیم، چون چارچوب ذهنی ما، «ما چقدر خوبیم» است. گسترش شهرنشینی که منجر به نابودی باغ‌ها و مزارع و ساخت ساختمان 20 و 40 طبقه در کوچه‌های شش‌متری و نیز ترافیک مصرف‌کننده وحشتناک بنزین و راه‌بندان‌های طولانی است، آیا نشانه تمدن و مدیریت و بهبود زندگی است؟

    پاسخ به مظهر جنایات و نسل‌کشی و تجاوز به حریم کشورها و سلطه‌طلبی‌ها، راهش تعریف از خود نیست؛ زیرا‌که مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه  عطار بگوید.

    رجزخوانی و گذشتن از حریم‌های صداقت و مردم‌باوری پاسخ به اراجیف بیگانگان نیست. اگر چارچوب ذهنی خودمان را اصلاح نکنیم، هرگز درصدد اصلاح امور کشورمان برنخواهیم خاست. وقتی بین توسعه و پیشرفت اسلامی فقط به شعارها بسنده می‌کنیم و فراموش می‌کنیم که امری نیز به نام توسعه پایدار وجود دارد که همه ابعاد آن در قانون اساسی‌مان درج شده و هم منطبق با آموزه‌های اسلامی است، به دلیل همان چارچوب‌های ذهنی مطالب برساخته از آن و توهمات را تبلیغ می‌کنیم. بر همین منوال فراموش می‌کنیم که زمین‌های دشت‌های‌مان در حال فرونشستن، آب‌های چاه‌های‌مان در حال خشکیدن، ساختمان‌های منحصربه‌فرد تاریخی‌مان در حال ترک‌خوردن و کشاورزی‌مان در مسیر تضعیف است.

    آنچه از نظر طبیعت زورمداران جهانی به کشورمان وارد شده، در جای خود باید به بهترین نحو پاسخ داده شود و همان‌گونه که خورشید مبارزه با نسل‌کشی و توسعه ارضی صهیونیسم در کشورهای جهان طلوع کرده و به بیداری جهانیان منجر خواهد شد، چارچوب ذهنی‌مان را بیدار کنیم و با آن به اصلاح آنچه به صورت بدیهی و آشکار در کشورمان وجود دارد، بپردازیم. اعداد کلان و تظاهر به خوب‌بودن امروز در جهان جایی ندارد و تحلیل اعداد و ارقام امری ساده است و به‌جای آنکه به باور بنشیند، عمق کار و محتوا را روشن می‌کند. بی‌تردید فشارهای نظام سلطه که منویات سیاسی و سلطه‌گرانه خود را از مسیرهای اقتصادی دنبال می‌کنند، در ناکامی‌های ایجاد‌شده برای کشورمان و مردمان بی‌تأثیر نیست اما غفلت‌های خود را نیز نمی‌توان فراموش کرد.

    اگر چارچوب‌های ذهنی خود را تغییر ندهیم و اگر از پذیرش واقعیات طفره برویم و مانند کبک سر در برف فرو ببریم، یقینا به مقصود نخواهیم رسید. به زبان قرآنی به روز حسرت (یوم‌الحسره) خواهیم رسید. روزی که انسان دستاوردهای از پیش فرستاده خود را به چشم خویشتن می‌نگرد. آن‌گاه است که مصداق بیان سعدی «علیه‌الرحمه» می‌شود‌: یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم و بر عمر تلف‌کرده تأسف می‌خوردم و سنگ سراچه دل به الماس آب دیده می‌سفتم.

    هر دم از عمر می‌رود نفسی/ چون نگه می‌کنم نمانده بسی

    ای که پنجاه رفت و در خوابی/ مگر این پنج روز دریابی

    برگ عیشی به گور خویش فرست/ کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

    عمر برف است و آفتاب تموز/ اندکی ماند و خواجه غره هنوز!