|

یک هراس فراگیر

درگذشت غم‌انگیز هنرمند جوان، رضا داوود‌نژاد، واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی و نشریات داشت. عده‌ای سعی داشتند این مرگ را صرفا از منظر مداخلات پزشکی تفسیر کنند. اما واقعیت این است که همان‌طور که عوارض بسیاری از درمان‌ها و جراحی‌ها اجتناب‌ناپذیر است، تن‌دادن به مداخلات پزشکی برای درمان آنچه‌ جامعه آن را بیماری می‌‌انگارد، برای بسیاری از آدم‌ها از‌جمله رضا داوودنژاد، جبری و اجتناب‌ناپذیر بوده است. اگر شما جزء آن دسته‌ای هستید که معتقدید آقای داوودنژاد نباید اقدام به درمان (رفع) چاقی‌اش می‌کرد، به نظرم بهتر است از زاویه دید متفاوتی با هم قضیه را ببینیم.‌

یک هراس فراگیر

علی مرسلی

درگذشت غم‌انگیز هنرمند جوان، رضا داوود‌نژاد، واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی و نشریات داشت. عده‌ای سعی داشتند این مرگ را صرفا از منظر مداخلات پزشکی تفسیر کنند. اما واقعیت این است که همان‌طور که عوارض بسیاری از درمان‌ها و جراحی‌ها اجتناب‌ناپذیر است، تن‌دادن به مداخلات پزشکی برای درمان آنچه‌ جامعه آن را بیماری می‌‌انگارد، برای بسیاری از آدم‌ها از‌جمله رضا داوودنژاد، جبری و اجتناب‌ناپذیر بوده است. اگر شما جزء آن دسته‌ای هستید که معتقدید آقای داوودنژاد نباید اقدام به درمان (رفع) چاقی‌اش می‌کرد، به نظرم بهتر است از زاویه دید متفاوتی با هم قضیه را ببینیم.‌

پزشکی امروز،‌ درست یا غلط، چاقی را در زمره بیماری‌ها طبقه‌بندی کرده است. تعریف علمی بیماری چاقی با اعداد و ارقام در کتب پزشکی وجود دارد و برای آن راه‌حل‌های متنوع درمانی ارائه شده است. رابطه بیماری چاقی (با تعریف پزشکی) و بسیاری از بیماری‌ها هم از منظر علم پزشکی اثبات شده است.

در بسیاری از فرهنگ‌های قدیمی، آنچه ما امروز به اسم چاقی می‌شناسیم، نشانه ثروت بود. از سویی فقط ثروتمندان بودند که می‌توانستند آن‌قدر غذا بخورند که چاق شوند. در برخی کشور‌های فقیر دنیا، هنوز این قاعده حاکم است. برای مثال «هنس روسلینگ»، پزشک و اپیدمیولوژیست که برای یک مأموریت پزشکی در زمان حکومت فیدل کاسترو به کوبا رفته بود، متوجه می‌شود که فقط کارمندان رده‌بالای حکومت کوبا که مستقیم سر‌و‌کارشان با مدیریت توزیع منابع غذایی است،‌ چاق هستند (آنها بیشتر می‌خورند و بقیه به این حجم کالری دسترسی ندارند). در بسیاری از فرهنگ‌های آفریقایی، هنوز چاقی را پسندیده می‌دانند و مخصوصا زنان چاق (با تعریف امروز) شانس بیشتری در همسریابی دارند. ما ایرانی‌ها نیز کافی است که فقط عکس‌ها و تصاویر زنان حرمسرای شاهان قاجار یا مینیاتور‌های قدیمی را ببینیم تا دریابیم چاقی حداقل با تعریف امروز و مانند امروز نکوهیده نبوده‌ است‌.

اجداد اولیه گونه انسان، محتملا چاق نبوده‌اند؛ چرا‌که در زندگی قبل از انقلاب کشاورزی (به‌صورت شکارچی-‌گردآورنده) سوخت‌و‌ساز بدنشان‌ متناسب با دریافتی‌شان بود و امکان ذخیره کربوهیدرات و چربی، مانند کشاورزان وجود نداشت. تا قبل از کشف آتش هم میزان کالری غذا‌ها کمتر از غذا‌های فعلی بود. بدن ما احتمالا برای زیستن در چنین شرایطی تکامل یافته است.

کتاب‌های پزشکی نیاز روزانه انسان به انرژی را دو هزار تا دوهزار‌و ۵۰۰ کالری در روز برآورد کرده‌اند. اگر دریاقتی کالری ما بیشتر از کالری مصرفی‌مان باشد، ممکن است به چاقی دچار شویم و در چند قرن اخیر غذا‌ها به‌شدت پرکالری شده و میزان فعالیت فیزیکی ما کاهش یافته است.

اما در دنیای مدرن امروز و در فرهنگ کشور‌های توسعه‌یافته، نه‌تنها چاقی مذموم و ناپسند است، بلکه استریوتایپ‌های زیادی هم در سینما، ادبیات و فرهنگ روزمره علیه چاق‌ها وجود دارد. در کشور‌های ثروتمند، از نظر آماری هم افراد چاق (باز هم تأکید می‌کنم با تعریف پزشکی معاصر) به‌طور میانگین سطح درآمد پایین‌تری نسبت به افراد غیرچاق دارند. دلیلش هم این است که دیگر مشکل دسترسی به کالری در این کشور‌ها حل شده و ریتم مشاغل هم به سمت کار‌های غیربدنی و با مصرف کالری کم رفته است؛ بنابراین اینجا دیگر سوزاندن این حجم از کالری است که نیاز به ثروت و وقت دارد. بسیاری از فقرای دچار اضافه وزن در آمریکا، به این دلیل چاق هستند که پول کافی ندارند از کارشان بزنند و برای ورزش وقت بگذارند و پول کافی هم ندارند که انتخاب‌های غذایی سالم‌تری داشته باشند؛ چون سرمایه‌داری غذا‌های با ارزش غذایی بالاتر و کالری کمتر را هم که در قدیم اجبارا ارزان و در دسترس فقرا بود، به اسم غذای سالم به کالایی لوکس و گران تبدیل کرده است (مثلا در برخی از کشور‌های پیشرفته بطری آب آشامیدنی گران‌تر از نوشیدنی حاوی قند یا الکل است یا در ازای حجم بسیار بیشتر غذا، اضافه هزینه کمتری دریافت می‌شود که برای فقرا به‌صرفه‌تر ولی مضرتر است).

در هنر و ادبیات قدیم ما، رویکرد متناقضی در قبال چاقی وجود دارد. عنصرالمعالی کیکاووس پسرش را نصیحت می‌کند که غلام فربه بخرد! در شرایطی که توصیف هیکل، به دلیل در پرده بودن، چندان باب نبوده، غبغب چاق نشانه زیبایی بوده است و بار‌ها در اشعار شاعران فارسی ستوده شده است‌ (ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود- حافظ). بسیاری از مجسمه‌ها و توتم‌های تاریخی و پیش از تاریخ بشر از‌جمله مجسمه ونوس ویلندورف که مربوط به ۲۵ هزار سال قبل است هم در تکریم و ستایش چاقی است! از طرف دیگر چاقی نشانه آز و طمع بوده و از نظر صوفیه و دراویش هم آدم‌های چاق، دنیوی بوده‌اند. مسیحیت هم روی خوشی به چاق‌ها نشان نمی‌داده است. مسیحیان قرون وسطی گرسنگی‌کشیدن را نوعی فضیلت می‌دانستند.

اما در عصر مدرن ما قضیه چاقی فراتر از مرز‌های سلامت است. در دنیایی که تمایل دارد همه چیز‌های غیرعادی قبلی مانند جنسیت و مصرف مواد مخدر سبک را عادی و قانونی کند، چاقی اما صرفا یک حالت، تنوع، شرایط جبری یا قابل انتخاب یا حتی یک بیماری جبری نیست.

دنیای امروز، دنیای چاق‌هراسی است و چاقی را از منظر زیبایی‌شناسی امری زشت، قبیح و غیرقابل‌‌قبول می‌شمارد. این نگاه، افراد دارای اضافه وزن را در معرض فشار اجتماعی سنگین و تنش روانی غیرقابل‌توصیفی قرار می‌دهد. حتی به جرئت می‌توان گفت ‌در جهان غرب و فرهنگ اروپایی، احتمالا یک آدم چاق نسبت به یک آدم رنگین‌پوست‌ دارای تمایلات نامتعارف، مصرف‌کننده یکی از روان‌گردان‌ها یا مخدر‌ها یا حتی مبتلا به مخدرات یا حتی مبتلا به ایدز، فشار اجتماعی سنگین‌تری روی خود ممکن است احساس کند. در این شرایط عجیب نیست که بمب خبری پزشکی چند سال اخیر بیش از آنکه واکسن علیه پاندمی قرن (که جهان را از مرگ‌و‌میر و قرنطینه نجات داد) باشد، عرضه داروی اوزمپیک است که برای درمان‌(؟) چاقی به‌طور گسترده در غرب استفاده می‌شود.

متأسفانه پزشکی امروز هم در مواجهه با چاقی بسیار بی‌ملاحظه و گرفتار مدیکالیزاسیون (پزشکی‌سازی) بوده است. در مورد زیان‌های چاقی (ریسک بیماری‌های قلبی، دیابت و...) هیچ تردیدی وجود ندارد، ولی مواجهه پزشکی امروز با چاقی فراتر از مواجهه عادی با بیماری بوده است. پزشکی متأسفانه چاقی را تبدیل به یک بیماری انتخابی کرده است که مبتلایان را مجرم تلقی می‌کند. تأکید فراوان پزشکی به سبک زندگی و تغذیه که چاق‌ها را متهمان انتخاب این موارد قرار می‌دهد، باعث شده است ‌حس همدلی که از سوی جامعه، خصوصا جامعه پزشکی با افراد چاق (ولو به‌عنوان یک بیمار) انتظار می‌رود باشد، چندان وجود نداشته باشد.‌

دید زیبایی‌شناسی به بدن انسان، افراد چاق را در دنیای امروز زشت جلوه می‌دهد و از طرف دیگر القا می‌کند که این زشتی انتخاب خودشان است؛ در‌حالی‌که چاق‌بودن صرفا یک انتخاب نیست؛ کما اینکه قد بلند بودن، مو طلایی بودن، سالم بودن، پولدار بودن، متولد‌شدن در یک کشور توسعه‌یافته و...‌ انتخاب‌های آزاد آدم‌ها نیستند.‌

رضا داوودنژاد برخلاف آنچه بر اساس تفسیر ویدئو‌ها و قضاوت‌های سطحی ارائه می‌شود، اضافه‌وزن را انتخاب نکرده بود. مقصر دانستن یک انسان برای اضافه وزنش به اندازه مقصر دانستن یک ناشنوای مادرزاد به خاطر نقصش یا یک چپ‌دست به خاطر دست غالبش، مضحک و غیرمنصفانه است. از طرف دیگر چه کسی می‌گوید که چاقی (علی‌رغم تمام ریسک‌فاکتور‌های بیماری‌زای آن) نمی‌تواند یک انتخاب باشد؟ مگر سیگار‌کشیدن (که عامل سرطان و بسیاری از بیماری‌هاست) یک انتخاب نیست؟ مگر مصرف نوشابه گازدار، قند‌های مصنوعی و حتی زندگی در شهر آلوده با مازوت را نمی‌توان یک انتخاب از روی جبر تلقی کرد؟ همه این مثال‌ها برای سلامتی مضر و حتی کشنده هستند. اما اولا اینکه چه کسی گفته است این موارد حتما موجب مرگ ما می‌شوند (مگر همه سیگاری‌ها‌ با عوارض سیگار می‌میرند؟) و چه کسی حق دارد ‌انتخاب‌های ناسالم ما انسان‌ها را در مورد خودمان محکوم کند؟ ا انتخاب ما ممکن است در مواجهه با این ریسک‌ها صرفا مواجهه آگاهانه با ریسک باشد و نه بخت‌آزمایی برای تبادل این ریسک با ریسک بزرگ‌تر تحت فشار اجتماعی.‌

جامعه جهانی و خصوصا جامعه پزشکی نیاز وافر دارد که چاقی را در دنیای امروز فرا‌‌پزشکی، بدون انگ‌انگاری و از منظر جامع‌تر انسان‌شناسی ببیند. این نگاه مستلزم نادیده‌گرفتن حقایق مسلم علمی درباره مضرات سلامتی اضافه وزن نیست، ولی در‌برگیرنده رویکردی است که زندگی افراد با اضافه وزن را مختل و جهنمی نکند و اجازه زندگی عادی و فارغ از انگ به آنها بدهد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها