نواها و نوحههای ایرانی
شبی که با صدای انفجارهای تجاوز اسرائیل بیدار شدم، قبلش مشغول خواندن کتاب «پایداری هویت ایرانی زیر سیطره مغول» بودم و ۴۰، ۵۰ صفحه پیش رفته بودم. کتاب کنار بالشم بود. جلدش را دوباره نگاه کردم: آیا انتخاب این کتاب خصلتی پیشگویانه داشت؟


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شبی که با صدای انفجارهای تجاوز اسرائیل بیدار شدم، قبلش مشغول خواندن کتاب «پایداری هویت ایرانی زیر سیطره مغول» بودم و ۴۰، ۵۰ صفحه پیش رفته بودم. کتاب کنار بالشم بود. جلدش را دوباره نگاه کردم: آیا انتخاب این کتاب خصلتی پیشگویانه داشت؟
از این تصور نفسم بند آمد و بلافاصله به پرسش بعدی رهنمون شدم: اگر در زمان حمله مغول بودم و تحت ستم خوارزمشاهیان، چه موضعی داشتم؟
برای موضعگیری درباره تجاوز، نیاز به این پرسش هم نداشتم، اما بعد که موضعگیری برخی مخالفان و منتقدان حکومت و حتی ستمدیدگان شریف را دیدم، پاسخ خود را گرفتم.
روزهای بعد در لابهلای خبرها و درگیریهای ذهنی ناشی از آن، بهسختی کتاب را میخواندم و پیش میرفتم. برایم راهی بود تا نفسی بکشم و ذهنم را زیر آوار جنگ دفن نکنم. قبل از آتشبس کتاب را تمام کردم.
نویسنده (مهشید گوهری کاخکی) با تحلیل محتوای کتابهای مهم دوره ایلخانان، بهویژه آثار حمدالله مستوفی، زجاجی، تبریزی و کاشانی نشان میدهد آنان چگونه با حمایت شخصیتهایی مثل عطاءملک جوینی و متأثر از آثار خواجهرشیدالدین، هویت ایرانی را از لابهلای ویرانههای مغول بیرون کشیدند و در دربار ایلخانان، بار دیگر ایده ایران یکپارچه را طرح و نوادگان ویرانکنندگان ایران را پشتیبان چنین ایدهای کردند.
آنان ناگزیر بودند در کنار روایت اسلامی تاریخ، روایت مغولی را نیز بازگویند تا امکان نقل روایت ایرانی تاریخ را نیز بیابند. آنان البته لابهلای شعرهایشان تا جایی که امکان مییافتند از کشتار مغولان نیز گفتهاند، اما به هرحال دستشان آنقدرها باز نبوده و تأکیدشان بیشتر بر محافظت از روایت ایرانی تاریخ بود و در این راه گاه ناچار شدهاند خان مغول را تا حد شاهان اسطورهای ایران بالا بکشند تا نامی از آنان بیاورند، اما از آن روایت مغولی، جز در آثار همین شاعران و نویسندگان و شاعرانی چون ایشان به عنوان بخشی از هویت ایرانی چیزی بر جای نمانده است.
پیش از ایشان بزرگانی در تاریخ ایران چنین نقشی ایفا کردهاند. تلفیق ایران و اسلام در قرون اولیه اسلامی و سپس استمرار ایران در قالب منظومه افتخارآفرین شاهنامه، با تعدیلهایی در روایتها از جمله این کوششهاست.
سیاست برخی دبیران ایرانی در دربار خلفا و بعد دربار پادشاهان که پیشتر از اقوام کوچرو بودند، ادامه همین مسیر بود که به احیای آیینهای ایرانی و گسترش زبان فارسی انجامید که سیاستنامهنگاری از جمله سیاستنامه خواجهنظامالملک در دربار سلجوقیان نیز یکی از وجوه آن است. فعالیت دبیران ایرانی بعدها حتی در دوره مغولان نیز ادامه یافت. در چنین سیاستی، گشتن به دنبال چیزی ناب و همهپسند به عنوان امر ملی که در انحصار فقط بخشی از ایرانیان باشد، نزدیک به محال است.
اشتباه پهلوی بهویژه پهلوی اول همین نابگرایی حول هویت نژادی بود و اشتباه انقلابیون پس از انقلاب اسلامی همین نابگرایی از نوعی دیگر بود، در حالی که در واقعیت تاریخی، هویت ایرانی از عناصر مختلف درهمبافتهای حاصل شده است که بهسختی میتوان عنصری یگانه را از میان این تاروپود و رنگهای متنوع بیرون کشید.
نواها و نوحههای ملی نیز در تاریخ ایران موضوعی تازه نیست. اگرچه ممکن است برخی مضمونها به مضمونهای پیشین برخی از این نوحهسرایان شباهتی نداشته باشد و کنشهای برخی از آنان در طرد امر ملی چشمگیر باشد، اما ضمن اینکه رگههایی از توجه به امر ملی را در سالهای اخیر در نوحههای یزد میبینیم، توجه خوانندگان را به نگارگریهای شاهنامه فردوسی در دوره شاهطهماسب جلب میکنم که بر پرچم پهلوانان ایرانی پیش از اسلام نیز عبارت «نصر من الله و فتحالقریب» درج کردهاند. نوحهسرایی و این نوع عزاداری که چهبسا سنتی پیشااسلامی باشد که پس از اسلام در این قالب احیا شده است. توجه به امر ملی، پیش از نوحهها خود را در جامعه نشان داد. پس از تجاوز اسرائیل، در حالی که هنوز صداوسیما دفاع در برابر تجاوز اسرائیل را در قالب محور مقاومت سامان میداد، مردم در رسانههای اجتماعی دفاع از ایران را به مثابه دفاعی میهنی آغاز کرده بودند و هنرمندان و نخبگان نیز در این چارچوب پای در راه نهادند و ارکستر سمفونیک تهران ، «ای ایران» را زیر برج آزادی و در میدان آزادی نواخت. خلاقیت ایرانیان در دفاع از هویت درهمبافته ایرانی حاصل تجربههایی عمیق در قرنها پایداری تاریخی است و هنوز روزگار، بازیهای بسیار در سر دارد و ایرانیان نیز.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.