|

روسیه و استراتژی آنوفل در رابطه با ایران

عرصه روابط بین‌الملل عرصه واقع‌گرایی است. عرصه توازن بین واقعیت‌ها، اهداف، امکانات، محدودیت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدات است.

روسیه و استراتژی آنوفل در رابطه با ایران

باقر قائمی-دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تهران: عرصه روابط بین‌الملل عرصه واقع‌گرایی است. عرصه توازن بین واقعیت‌ها، اهداف، امکانات، محدودیت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدات است. ابتدایی‌ترین اصلی را که یک دانشجوی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل می‌آموزد این است که «در عرصه روابط بین‌الملل ما منافع ملی پایدار داریم نه موقعیت‌های پایدار، ما منافع ملی استراتژیک داریم نه دوستان و متحدان استراتژیک». همه سیاست‌های خارجی اعلامی و اعمالی دولت‌ها در راستای تحقق منافع و اهداف ملت‌هایشان است تا بتوانند از قبل آن زمینه توسعه و جذب سرمایه‌گذاری را در بستر روابط بین‌الملل فراهم کنند به‌طوری‌که در عرصه داخلی رفاه، فراوانی، آسایش و آرامش و در عرصه خارجی عزت و احترام برای شهروندانشان به ارمغان بیاورند. حالا اینکه دولتمردان و تصمیم‌گیران چگونه بین این وضعیت‌های متعارض و متناقض در عرصه پرتلاطم روابط بین‌الملل برای تحقق اهداف خود فرصت‌سازی می‌کنند و کنش و واکنش نشان می‌دهند موضوع بحث حوزه‌های روابط بین‌الملل و علوم سیاست‌گذاری به‌ویژه حوزه تخصصی‌تر سیاست‌گذاری خارجی است. با توجه به اینکه در چند روز گذشته فضای عمومی جامعه ایرانی متاثر از موضع‌گیری کشور روسیه در خصوص جزایر سه‌گانه کشورمان بود و همچنین رفتارهای روسیه در خصوص پرونده هسته‌ای ایران و دیگر حوزه‌ها در عرصه روابط بین‌الملل که باعث آزردگی خاطر برخی‌ها شد که روسیه را متحد استراتژیک ایران می‌دانند ذکر چند نکته با نگاه علمی و کارشناسی ضروری است:

در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی ازجمله حوزه‌های تصمیم‌گیری می‌توان برای خیلی از پدیده‌ها و وضعیت‌ها مثل حوزه‌های فیزیک و ریاضیات منطق و قاعده پیدا کرد. یکی از این روش‌ها یا تئوری‌ها نظریه بازی‌هاست. نظریه بازی‌ها به دنبال ارائه این مسئله است که چگونه تصمیم‌گیران برای افزایش منافع یا کاهش زیان‌ها با توجه به منافع، منابع و موقعیت‌های دیگر بازیگران رفتار می‌کنند. این نظریه توضیح می‌دهد که چگونه یک کنشگر (دولت در عرصه روابط بین‌الملل) برای تحقق اهداف خود استراتژی تدوین می‌کند که قطعا برای تدوین استراتژی عقلانیت، حسابگری، واقع‌گرایی، شناخت موقعیت‌های دیگر کنشگران، منافع و منابع آنها حیاتی است. استراتژی ماهوی است و به فلسفه و ماهیت برمی‌گردد. فهم استراتژی کنشگران فقط به کارشناسان و اهل فن برمی‌گردد، اما در دل استراتژی‌ها ما تاکتیک‌ها را داریم که در راستای استراتژی هستند. تاکتیک‌ها رویه‌ای و شکلی هستند و عیان می‌شوند که ما در عرصه روابط بین‌الملل تاکتیک‌ها را به‌صورت موضع‌‌گیری‌ها، کنش و واکنش‌ها می‌بینیم و برای بخش قابل توجهی از مردم احساس می‌شود. اصل اساسی در اینجا تحقق و تأمین منافع است و همه کنش‌ها و واکنش‌ها در راستای منافع است. در این چارچوب کنشگران برای خود استراتژی تدوین می‌کنند که چگونه اقدام کنند، چگونه رفتار کنند، چگونه موضع‌گیری کنند، چگونه یک سیاست یا کنشی را اعلام می‌کنند و چگونه اعمال می‌کنند. در اینجا ما با عوامل انسانی سروکار داریم که حسابگرند، تاکتیک به‌کار می‌گیرند، تأثیر می‌گذارند و تأثیر می‌پذیرند. محیط پیچیده‌ای را متصور شوید که کنشگران به غایت حسابگری برای تأمین حداکثر سود و منفعت که همان منافع ملی است در یک محیط متعارض، آشفته و در این حال دارای نظم نسبی، به‌صورت مستقل، اما از هم تأثیر می‌پذیرند، تأثیر می‌گذارند، ائتلاف می‌کنند، کنار هم قرار می‌گیرند، ادای احترام می‌کنند، حمایت تلویحی می‌کنند، تحریک می‌کنند، موضع‌گیری می‌کنند اما در عالم واقع رقبای حریصی برای همدیگر هستند و هر کس برای هدف نهایی انحصاری خود تلاش می‌کنند. به عبارت دیگر ظاهر و باطن‌شان یکی نیست و این یک اصل اساسی است.

در این عرصه پیچیده شناخت منافع دیگر کنشگران، محدودیت‌ها و فرصت‌های آنها و از طرف دیگر در موقعیت خاص شناخت منافع و فرصت‌های خود و فرصت‌ها و محدودیت‌های یک کنشگر خاص یا دیگر کنشگران برای تدوین استراتژی بسیار حیاتی است. در چارچوب این نظریه به‌راحتی می‌توان استراتژی روسیه در قبال ایران را در همه عرصه‌ها پیش‌بینی کرد و براساس آن کنش و واکنش کرد که دیگربار از رفتارهای همسایه‌مان اگر نتوانیم نادیده بگیریم (که به نظر می‌رسد این نادیده‌انگاری استراتژی ما در قبال روسیه است) خاطرمان مکدر نشود. مثلا می‌توان گفت روسیه در پرونده هسته‌ای ایران و دیگر موضوعات (اخیرا جزایر سه‌گانه) استراتژی آنوفل را در پیش گرفته است. می‌گویند آنوفل حشره‌ای است که طعمه خود را طوری نیش می‌زند که نه بمیرد و نه فرار کند و در داخل بدن آن تخم‌گذاری می‌کند. نوزادان از این طعمه تغذیه می‌کنند تا به بلوغ برسند. به نظر می‌رسد روسیه همین بلا را بر سر ما آورده است. در پرونده هسته‌ای ایران با چراغ سبز و موافقت روسیه (متحد استراتژیک ما) پرونده هسته‌ای ایران از آژانس بین‌المللی به شورای امنیت ارجاع شد (تاکتیکی بود برای اینکه یک بازیگر ثابت در پرونده هسته‌ای ایران شود). با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به‌راحتی در حضور روسیه و چین زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گرفتیم (استراتژی روسیه تکمیل شد). کشوری که ذیل فصل هفتم قرار می‌گیرد باید با آن برخورد شود ولی روسیه از این زمان به بعد استراتژی تدوین‌شده و تکمیل‌شده خود را به کار می‌گیرد. هدف این است که ایران نه بمیرد و نه فرار کند. حالا با کارت ایران بازی می‌کند. به‌راحتی با حضور متحد استراتژیک‌مان (روسیه) شدیدترین تحریم‌ها را شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران وضع می‌کند، ولی روسیه نه‌تنها وتو نمی‌کند بلکه کوچک‌ترین دفاعی هم نمی‌کند و رأی مثبت می‌دهد (به استناد اظهارات دکتر ظریف وزیر امور خارجه وقت ایران)، ولی در عوض بخشی از شبه‌جزیره بالکان را با سکوت غرب به خاک خود ملحق می‌کند (همزمان لاوروف وزیر امور خارجه روسیه با سیاست اعلامی که صرفا در حد موضع‌گیری است نه اعمالی، انرژی هسته‌ای را حق مسلم ایران می‌داند تا تلنگری باشد به غرب). زمانی که ایران با دیپلماسی دنبال حل اختلافات خود با غرب است (طعمه می‌خواهد فرار کند) و براساس برنامه اقدام مشترک (برجام) به توافق می‌رسند بیشترین کارشکنی‌ها ظاهرا از طرف روسیه بود و حتی اعلام می‌کنند ما اجازه نمی‌دهیم کارخانه غنی‌سازی سوخت برای بوشهر احداث شود (استناد به فایل صوتی دکتر ظریف وزیر امور خارجه وقت ایران). پس ما در عرصه روابط بین‌الملل متحد استراتژیک یا دوستی و دشمنی پایدار نداریم بلکه منافع ملی پایدار داریم که همه کنشگران در راستای تحقق این منافع عمل می‌کنند، عرصه روابط بین‌الملل عرصه عواطف و احساسات نیست بلکه عرصه واقعیت‌هاست. به امید روزی که استراتژی‌های ما براساس واقعیت‌ها تدوین شود.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها