|

میلان کوندرا از نویسندگان بزرگ معاصر درگذشت

جاودانگی کوندرا

میلان کوندرا، نویسنده فرانسویِ چک‌تبار و از نویسندگان بزرگ معاصر در ۹۴سالگی درگذشت. کوندرا به‌واسطه ترجمه اغلب آثارش به فارسی خاصه رمان مطرح «بار هستی» (یا سبکی تحمل‌ناپذیر هستی) در میان مخاطبان ایرانی نویسنده‌ای نام‌آشنا و محبوب است.

جاودانگی کوندرا

زینب همتی-  میلان کوندرا، نویسنده فرانسویِ چک‌تبار و از نویسندگان بزرگ معاصر در ۹۴سالگی درگذشت. کوندرا به‌واسطه ترجمه اغلب آثارش به فارسی خاصه رمان مطرح «بار هستی» (یا سبکی تحمل‌ناپذیر هستی) در میان مخاطبان ایرانی نویسنده‌ای نام‌آشنا و محبوب است. او که بی‌تردید از مهم‌ترین نویسندگان نیمه دوم قرن بیستم بود، در سال ۱۹۷۶ وطن خود را ترک کرد و به فرانسه رفت. او در زمانه‌ خود نویسنده‌ای آوانگارد به شمار می‌رفت که نوشته‌هایش با ممنوعیت انتشار نیز مواجه شد. کوندرا معتقد بود ادبیات باید در نبرد با جزم‌اندیشی به استقبال هر آنچه ممنوع است هم برود. او با تأکید بر موضع انتقادیِ نویسنده بر این باور است که رویکرد انتقادی را باید به نحوی اتخاذ کرد که پس از خاتمه‌یافتن دوران جزم‌اندیشی برای همه ایده‌ها و آثار درها به روی ما باز شوند. کوندرا می‌گوید «یک‌ بار حساب نیست، یک‌ بار هیچ است، فقط یک‌ بار زندگی‌کردن مانند هرگز زندگی‌‌نکردن است، اگر اولین تمرین زندگی، خود زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی می‌توان قائل شد جز احساس بازیگری که بدون تمرین وارد صحنه شده است؟ اتفاقات رخ می‌دهند، چیزها دگرگون می‌شوند و صحنه‌های زندگی پیاپی تغییر می‌کنند. بازیگر بر روی صحنه می‌رود و می‌خندد، آیا در خنده‌اش ژرفایی است؟» خنده برای کوندرا به معنای خندیدنِ صرف نیست، بلکه طنز و امر کمیک در آثار او جنبه‌ای هستی‌‌شناسانه دارد و ازاین‌روست که کوندرا از اینکه او را نویسنده‌ای سیاسی بدانند طفره می‌رود، چراکه آثار او بیش از آنکه جوهره سیاسی داشته باشد رویکردی هستی‌شناسانه دارد. کوندرا درباره نسبت ادبیات با تاریخ نیز مانند نسبت ادبیات با سیاست، دیدگاه خاص خود را دارد. به‌نظر کوندرا کار ادبیات به‌هیچ‌وجه همراهی با تاریخ نیست، زیرا ادبیات «تکرار مکررات» را برنمی‌تابد. بنابراین تاریخ به خودی خود هیچ ارزشی را بازنمی‌نماید، درحالی‌که ادبیات و اساسا هنر هستی را می‌کاود و نه واقعیت را و هستی از نظر کوندرا «آنچه روی داده نیست، هستی عرصه امکانات بشری است. هر آنچه انسان بتواند آن گردد، هر آنچه انسان قادر به واقعیت‌بخشیدن به آن باشد». با این وصف، اگر تاریخ به‌ شکلی کمیک تکرار می‌شود از دیدِ کوندرا به کج‌سلیقگی تاریخ برمی‌گردد که ما را به خنده می‌اندازد.

میلان کوندرا، چند سال پیش به جاسوسی متهم شد و این خبر تمام رسانه‌های چک و غرب را به مدت چند هفته تسخیر کرد. ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۹۵۰، هنگامى که کوندرا دانشجویى بیست‌ساله بود با مراجعه به پلیس هویت فردى را افشا می‌کند که براى سرویس‌هاى اطلاعاتى غربى در چکسلواکى سابق به جاسوسى می‌پرداخت. این خبرچینی برای میروسلاو دورژاچک 14 سال‌ حبس در زندان کمونیستی به همراه داشت. هفته‌نامه معتبری در چک نوشت در میانه محاکمه‌هاى نمایشى کمونیستى در دهه ۱۹۵۰ که هزاران تن را به کام مرگ کشاند، کوندرا هویت مردى را فاش کرد که حتى او را نمى‌شناخت. در گزارش پلیس به تاریخ ۱۴ مارس ۱۹۵۰ آمده بود: «میلان کوندرا، دانشجوى بیست‌ساله، متولد اول آوریل ۱۹۲۹ در برنو، به پلیس گزارش داد که میروسلاو دورژاچک، خلبان سابق نظامى که براى سازمان‌هاى اطلاعاتى غربى کار مى‌کرد و پیش‌تر به آلمان گریخته بود، اکنون با یک دختر دانشجو در خوابگاه زندگى مى‌کند و به شکل مخفیانه مشغول جاسوسى علیه چکسلواکى است.» دورژاچک پس از کودتاى کمونیستى سال ۱۹۴۸ چکسلواکى را ترک کرده و در کمپ پناهندگان آلمان به استخدام سرویس اطلاعاتى چکسلواکى درآمده و با حمایت آمریکا و براى مأموریت به چکسلواکى اعزام شده بود. وقتی دورژاچک در سال ۱۹۶۳ از زندان آزاد شد، تازه رمان «عشق‌هاى خنده‌دار» او منتشر شده و موفقیت چشمگیری به دست آورده بود. این اتهام البته واکنش‌های بسیاری برانگیخت از جمله واتسلاو هاول در دفاع از میلان کوندرا از مورخان خواست تا در داوری تاریخ جانب احتیاط را به کار بندند تا به سرنوشت پدران خود دچار نشوند. کوندرا در دهه شصت میلادی به‌عنوان کمونیست اصلاح‌طلب در چک شناخته می‌شد و پس از اشغال چکسلواکى به دست روس‌ها در سال ۱۹۶۸ از حق زندگى اجتماعى محروم شد و اغلب رمان‌هایش در چک ممنوع شد. کوندرا مانند غالبِ نویسندگان و روشنفکران چکسلواکی به حمایت از جنبش اصلاح‌طلبانه حزب کمونیست چکسلواکی معروف به بهار پراگ در سال ۱۹۶۸ برخاست و پس از اشغال وطنش به دست ارتش سرخ شوروی در اوت ۱۹۶۸ در فهرست سیاه قرار گرفت و از دانشکده نیز اخراج شد. کوندرا، مانند بیشتر نویسندگان آزاداندیش جهان در وطنش پذیرفته نشد و ازاین‌روست شاید که او خود را «نویسنده عجیب چک‌زبان فرانسوی» می‌خواند. از آن دست نویسندگانی که در جمهوری جهانی ادبیات با تمام دشواری‌ها جایی در زبان برای خود دست‌وپا کرد تا آثارش را به هر ترتیب بنویسد و منتشر کند. «شوخی»، «زندگی جای دیگری است»، «خنده و فراموشی»، «جشن بی‌معنایی»، «کلاه کلمنتیس»، «هویت» و «جاودانگی» از جمله آثار مطرح کوندرا است که به فارسی نیز ترجمه شده است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها