|

اصغر رستگار، مترجم «جنایت و مکافات» درگذشت

اصغر رستگار، مترجمِ آثار مطرحی از داستایفسکی، ایبسن، بکت و استانیسلاوسکی روز چهارشنبه 27 اردیبهشت بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت و درگذشت این مترجمِ پرکار شوکی برای دوستان و نزدیکان او بود.

اصغر رستگار، مترجم «جنایت و مکافات» درگذشت

شرق: اصغر رستگار، مترجمِ آثار مطرحی از داستایفسکی، ایبسن، بکت و استانیسلاوسکی روز چهارشنبه 27 اردیبهشت بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت و درگذشت این مترجمِ پرکار شوکی برای دوستان و نزدیکان او بود. رستگار، مترجمِ مقیم اصفهان یکم آبان سال 1328 به دنیا آمد و جز ترجمه‌های مهم در حوزه‌های ادبیات و ادبیات نمایشی، با نشریه «زنده‌رود» نیز همکاری داشت و در آنجا مقالاتی می‌نوشت و ترجمه می‌کرد. او ترجمه را از دوران تحصیل در دانشگاه آغاز کرد و ترجمه او از «جنایت و مکافاتِ» داستایفسکی به‌عنوان کتاب سال برگزیده شد. اصغر رستگار متولد تهران بود و دوران تحصیلی ابتدایی و دبیرستان را در تهران گذراند. او در سال 1353 در رشته ریاضی از دانشگاه فردوسی مشهد فارغ‌التحصیل شد و بعد از آن در تیرماه 1350 به دست ساواک بازداشت و به سه سال حبس محکوم شد. او در فاصله سال‌های 1350 تا 1353 در زندان چند کتاب ترجمه کرد که در آن میان تنها کتاب «سیستم و روش‌های هنر خلاق» از استانیسلاوسکی به چاپ رسید و دیگر کتاب‌ها توسط ساواک ضبط شد و تلاش‌های او برای بازپس‌گیری آثارش به جایی نرسید. همسر ایشان از احوالات اصغر رستگار در ایام آخر عمر می‌گوید، اینکه او در سلامت کامل بود و بیماری سختی نداشت و تنها مشکل چشم راستش بود که او را آزار می‌داد و کار نوشتن و ترجمه را دشوار می‌کرد. با این حال او تا جایی که می‌توانست کار می‌کرد، اما به‌گفته همسرش این موضوع در روحیه ایشان تأثیر بسیار داشت.

رستگار از آن‌دست مترجمانی بود که با دیدگاه انتقادی آثاری را برای ترجمه انتخاب می‌کرد و در این انتخاب‌ها علاقه و ضرورت انتشار آثار را در نظر می‌گرفت. «تئوری بنیادی هنر تئاتر» اثر کنستانتین استانیسلاوسکی از آثار این مترجم بود که مقدمه آن این نوع نگاه را نشان می‌دهد: «یکی از عواقب گسترش و نفوذ روزافزونِ سینما در کشور ما این بوده است که علاقه‌مندان به هنر بازیگری به‌راحتی می‌توانستند حاصل تلاش و کوشش بازیگران مشهور و ستارگان برجستۀ تئاتر و سینما را در قالب شخصیت‌های گونه‌گون ببینند و احیانا از هریک، چیزی فرابگیرند. اما همین کار، در عین حال این عیب اساسی را نیز به دنبال داشته است که نمایشگاهی از کاراکترها و تیپ‌های نمایشی، به شکلی حاضر و آماده، در دسترس باشد و بازیگران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای با استفاده از اشکال خارجی آن تیپ‌ها، و بدون درنظرگرفتن کیفیت‌های درونی احساسات آدمی، به عرضه هنر خود دل خوش دارند. و این درست خطری است که همیشه در کمین بازیگر نشسته است... و به همین دلیل است که آنچه ما در صحنه تئاتر و سینمای کشورمان می‌بینیم حقیقتا چیزی نیست جز همان تیپ‌های ساخته و پرداخته‌ای که از فرط نمایش مکرر، فرسوده و نخ‌نما شده‌اند و تا چنین است، عرضه نظریه‌های مختلف در زمینه هنر بازیگری و کارگردانی صحنه نیازی سخت محسوس است». از این منظر، رستگار کتاب «تئوری بنیادی هنر تئاتر» را گامی برای برآوردن این نیاز می‌داند.

از ترجمه‌‌های اصغر رستگار می‌توان به این آثار اشاره کرد: «برادران کارامازف» و «جنایت و مکافات» داستایفسکی، مجموعه چهارجلدیِ‌ «عهد عتیق: قصه‌ زندگی و باور یک قوم» و «عهد جدید: در بوته‌ نقد عقلی» که حاصل پژوهش و ترجمه‌ رستگار است، «در انتظار گودو» اثر مشهور بکت، «امپراتور و جلیلی» (نمایش‌نامه جهان‌شمول تاریخی در دو جلد و ده پرده) و «پنج نمایش‌نامه» اثر هنریک ایبسن، و نیز «گزارشگر رازهای نهفت» (مقالاتی در تحلیل آثار و اندیشه‌های هنریک ایبسن)، «عیسا» نوشته شارل گنیبر، «از عدن تا تبعید» دیوید رال، «آتشی که نگرفت» جک لندن. 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها