|

از نگاره‌ها تا دیوارنگاره‌

هنر معماری از شاخص‌ترین هنر‌های دوران قاجار است به‌ویژه تزیینات به کار رفته در بنا‌ها که خود نوعی آثار هنری محسوب می‌شوند. نقاشی‌های دیواری، ازاره‌های سنگی و مرمرین که دارای نقوش گیاهی و حیوانی هستند، نقاشی بر روی ازاره‌های سنگی، آینه‌کاری، گچ‌بری و کاشی‌کاری و نقاشی روی آینه و شیشه از عمده‌ترین تزیینات بنا‌های این دوران محسوب می‌شود.

از نگاره‌ها تا دیوارنگاره‌

هنر معماری از شاخص‌ترین هنر‌های دوران قاجار است به‌ویژه تزیینات به کار رفته در بنا‌ها که خود نوعی آثار هنری محسوب می‌شوند. نقاشی‌های دیواری، ازاره‌های سنگی و مرمرین که دارای نقوش گیاهی و حیوانی هستند، نقاشی بر روی ازاره‌های سنگی، آینه‌کاری، گچ‌بری و کاشی‌کاری و نقاشی روی آینه و شیشه از عمده‌ترین تزیینات بنا‌های این دوران محسوب می‌شود.

دیوارنگاری در دوره قاجار هم حالت تزیینی داشته و هم وسیله‌ای برای نمایش شکوه صاحبان اماکن بوده است. نقاشی دیواری در اوایل دوره قاجار بیشتر به دربار پیوسته و وابسته بود؛ چراکه حامیان و سفارش‌دهندگان عمده آن بودند‌ اما به مرور و با گذشت زمان در میان توده مردم گسترش یافت. شهر تبریز در دوره قاجار به دلیل هم‌جواری با روسیه و عثمانی و به‌عنوان دروازه اصلی ارتباط ایران با جهان غرب و امتیاز ولیعهدنشینی، بسیار توسعه یافت و با ضرورت‌های تازه‌ای روبه‌رو شد.

می‌توان بیشترین نمود نقوش و نگاره‌های دیواری را در موقعیت‌های مختلف اتاق طنبی خانه‌های قاجاری تبریز به عنوان مهم‌ترین بخش آنها، مشاهده کرد. در سردرها، طاقچه‌ها، سرطاقچه‌ها، قطاربندی‌ها و سقف‌های موجود در محیط و معماری اتاق مستطیلی، محرابی، ذوزنقه، چندضلعی و... تا حد زیادی به ترکیب‌بندی عناصر بصری و انتخاب موضوع نقاشی‌ها متناسب با موقعیتشان، توجه شده است. بیشترین تعداد موضوعات نقاشی‌شده، به ترتیب مربوط به نقوش تزیینی گیاهی، گل و بوته و گل و گلدان است و دیوارنگاره‌ها با موضوع طبیعت ابنیه و طبیعت انسان، تعداد قابل ملاحظه‌ای را شامل می‌شوند. استفاده زیاد از موضوع طبیعت و ابنیه متنوع معماری، ضمن اشاره به تأثیرپذیری این موضوعات از نمونه‌های اروپایی، می‌تواند دلیلی بر محدودیت‌های اجتماعی، فرهنگی و مذهبی استفاده از تصویر انسان نیز باشد، چراکه در‌ نگاره‌هایی که پیکره‌های انسانی دارای محوریت هستند، پرتره‌های آنان در خانه‌های مختلف، گویی به طور عمد مخدوش شده‌اند.

خانه تاریخی حریری تنها خانه قاجاری تبریز است که شاه‌نشین آن از کثرت نقش و طرح در دیوار‌هایش بهره برده است. نقوشی که در نوع خود بی‌نظیرند و این بنا به دلیل تزیینات دیوارنگاری ارزشمند یکی از چشم‌نوازترین خانه‌های دوره قاجار در تبریز محسوب می‌شود. در دیوارنگاره‌های خانه حریری نقش‌مایه‌های اروپایی با نقوشی ایرانی-اسلامی همخوانی یافته و با طرح و جلو‌ه‌ای خاص و منحصربه‌فرد، به تجلی رسیده است. بخشی از تزیینات خانه حریری به ویژه نقاشی‌های دیواری این خانه، از هنر غرب بهره گرفته است. اکثر نقاشی دیوارنگاره‌های خانه حریری جنبه روایی دارد و حضور انسان در آن قابل مشاهده است و این ویژگی در خانه‌های دیگر تبریز دیده نمی‌شود.

این تالار دارای ۱۸ طاقچه است که نقاشی‌های اصلی، درون طاقچه‌ها طراحی شده‌اند و در اطراف طاقچه‌ها نقوش تزیینی حاشیه‌ای به کار رفته است. از جمله نقاشی‌های این خانه دو مجلس از داستان حضرت یوسف و زلیخاست که در دو طرف سالن اجرا شده است. طرح‌ها بسیار ظریف و با پیونددادن هنر قاجاری با نگارگری ایجاد شده‌اند. استفاده از نقوش دیواری در این خانه‌ها بیانگر اصالت فرهنگی صاحبان خانه‌هاست.

نقاشی‌های خانه حریری دارای دو قسمت هستند که قسمت اول طرح‌های بالایی و قسمت دوم طرح‌های قسمت پایین اتاق. در نقاشی‌های قسمت‌های پایین سالن از پیکره در ترسیم استفاده نشده و شامل نقاشی‌های طبیعت‌گرا، گل و مرغ است و در قسمت بالایی سالن از پیکره‌ها، تصاویر شکار و طبیعت بی‌جان استفاده شده است. در این نقاشی‌ها پیکره‌ها با چهره‌هایی بدون احساس ترسیم شده‌اند ولی چهره‌ها کاملا واضح و دارای خصوصیات پیکره‌های ترسیم‌شده در دوران قاجار هستند.

در تقسیم‌بندی موضوعی دیوارنگاره‌ها می‌توان گفت، نگاره‌هایی با مضامین: بزم، پرتره، شکار، طبیعت، ابنیه و طبیعت، طبیعت و انسان، طبیعت و انسان و ابنیه، کشتی و دریا، طبیعت بیجان، حیوان، فرشته، گل و مرغ، گل و گلدان، گل و بوته و نقوش تزیینی گیاهی وجود دارند.

نقوش طاقچه‌ها شامل دو مجلس از داستان حضرت یوسف و زلیخا، چهار مجلس از میهمانی‌های زنانه و دو نقاشی که پیکره مردی قاجاری را با اسب نشان می‌دهد که همه در دسته‌بندی نقوش بزمی قرار دارند.

در تاریخ نقاشی ایران تنها دو صحنه از داستان حضرت یوسف دارای اهمیت تصویری بالایی بوده و پرتکرار نیز شده‌اند که یکی صحنه «گریز یوسف از زلیخا» و دیگری لحظه «ورود یوسف به میهمانی زنان مصر» است.

به نظر می‌رسد به دلیل هم‌زمانی معماری این خانه‌ها که اغلب متعلق به تجار، بازرگانان و متمولین شهر‌ها بوده است، نقاشان موضوعات مشابهی را در دیوارنگاره‌ها انتخاب می‌کردند. خانه بروجردی‌ها در کاشان و عمارت چهلستون در قزوین نیز دیوارنگاره‌هایی با مضمون «داستان حضرت یوسف و زلیخا» را دارا هستند.

این دو صحنه از داستان حضرت یوسف و زلیخا در آثار کمال‌الدین بهزاد در کتاب بوستان سعدی نیز به تصویر کشیده شده است. این اثر هم‌اکنون در کتابخانه ملی قاهره نگهداری می‌شود. بیتی از شعر سعدی نیز در آن کتابت شده است.

و دیگر داستان یوسف و زلیخا «لحظه ورود یوسف به مجلس زنان مصر» مشهور است که در کتاب بوستان سعدی توسط کمال‌الدین بهزاد به تصویر کشیده شده است.

نقاشی یوسف و زلیخا، اثر بهزاد یکی از نقاط عطف تاریخ نقاشی ایران محسوب می‌شود و بدین سبب بسیار به آن پرداخته شده است. بررسی‌های انجام‌شده بر روی این نگاره بیشتر به خوانشی مذهبی و عرفانی می‌انجامد، ولی فارغ از این نوع نگاه در یک دیدگاه تطبیقی از منظر بصری نیز به نتایج بسیار قابل توجهی می‌توان دست یافت.

با توجه به نگاره یوسف و زلیخا اثر نگارگر برجسته دوره صفوی، کمال‌الدین بهزاد در کتاب بوستان سعدی و تجزیه و تحلیل این نگاره و مقایسه این نگاره با دیوارنگاره‌های خانه حریری می‌توان گفت، دیوارنگاره مربوط به خانه حریری از منظر بصری و شاخصه‌های تصویری در این مقطع زمانی در معرض تغییرات اساسی قرار گرفته است.

در نگاره «گریز یوسف از دام زلیخا» و بررسی حالت چهره و البسه پرسوناژ‌ها، زلیخا با پیراهنی حریر گلدار با سرآستین‌های گشاد به تصویر کشیده شده است. پوشش زلیخا از پارچه‌ای بسیار نازک با دامن سبزرنگ چین‌دار دیده می‌شود. دست‌های حنابسته زلیخا خبر از پایبندی نقاش به آداب و رسوم سنتی قاجاری دارد. لیکن در آرایش مو و استفاده از تاج پر و گل سر‌های غیرمعمول قاجاری می‌توان گفت گریزی به آرایش مو‌های زنان اروپایی دارد. حالت چهره زلیخا هیچ نشانی از تمنا‌ی عشق ندارد و چهره‌ای بی‌احساس و نامتعادل با بار حسی روایت سوژه دارد. ابرو‌های پیوسته زلیخا و آرایش چهره او باز برگرفته از سنت‌های پیشین نقاشی چهره در دوران قاجار است.

در بخش دیگری از مجلس نظاره‌گر تصویری از حضرت یوسف هستیم که پیراهن سرداری بلند قرمزرنگ با تزییناتی به سبک ایرانی بر تن دارد. کلاهی که بر سر حضرت یوسف نقاشی شده است بیشتر شبیه کلا‌های جنگی به سبک نقاشی قهوه‌خانه‌ای تصویر شده است، با گیسوان بلند و باز هم ابرو‌های پیوستی سبک قاجاری. در طراحی زیردامنی از طرح‌های بته‌جقه سبزرنگ استفاده شده است که باز حکایت از بازگشت به اسلیمی‌های سبک‌های پیشین دارد. حالت چهره یوسف نیز بدون احساس و سرد نقاشی شده است و در آن چهره نیز نشانی از ترس یا نگرانی دیده نمی‌شود.

مبلمان، پرده‌ها و یراق پرده‌ها همچنان به سبک اروپایی نقاشی شده است. آنچه که از داستان حضرت یوسف و زلیخا در حکایت یا روایت گریز یوسف از دست زلیخا تعریف شده است و در نقاشی استاد کمال‌الدین بهزاد نیز آشکار می‌شود، هفت پله یا هفت خانه یا هفت اتاق حکایت شده است که زلیخا از پی یوسف هفت پله یا طبقه و هفت خانه را طی می‌کند، لیکن در دیوارنگاره خانه حریری نشانی از هفت خانه یا هفت پله وجود ندارد و حتی می‌توان گفت با دقت در کف فضای به تصویر کشیده شده که حاوی بوته‌های سبز بر روی خاک است، شاید فضای بیرونی را تداعی کند. بنابراین می‌توان گفت نقاش حتی پایبندی به روایت‌ها و حکایت‌ها را نیز در نظر نگرفته است.

در نگاره «گریز یوسف از دام زلیخا» و بررسی حالت چهره و البسه پرسوناژ‌ها، زلیخا با پیراهنی حریر گلدار با سرآستین‌های گشاد به تصویر کشیده شده است. پوشش زلیخا از پارچه‌ای بسیار نازک با دامن سبزرنگ چین‌دار دیده می‌شود. دست‌های حنابسته زلیخا خبر از پایبندی نقاش به آداب و رسوم سنتی قاجاری دارد. لیکن در آرایش مو و استفاده از تاج پر و گل‌ سر‌های غیرمعمول قاجاری می‌توان گفت گریزی به آرایش مو‌های زنان اروپایی دارد. حالت چهره زلیخا هیچ نشانی از تمنا‌ی عشق ندارد و چهره‌ای بی‌احساس و نامتعادل با بار حسی روایت سوژه دارد. ابرو‌های پیوسته زلیخا و آرایش چهره او باز برگرفته از سنت‌های پیشین نقاشی چهره در دوران قاجار است.

*مسئول موزه هنر مکتب تبریز (خانه تاریخی حریری)

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها