|

به بهانه درگذشت اخترفیزیک‌دان نام‌بردار، «محمد حیدری‌ملایری» که آسمان و ایران را با جان‌ و دل دوست داشت

اخترشناس ستارگان و کاوشگر واژگان

امروز که در حال نوشتن این مقاله هستم، هفته پایانی اسفندماه سال 1401 است. هفته‌های پایانی اسفند همیشه شلوغ است و پر از رفت‌وآمد مردم در خیابان‌ها و بازارها. البته که بازارها رونق پیشین را ندارد و روزگار به‌راستی به‌سختی می‌گذرد؛

اخترشناس ستارگان و کاوشگر واژگان

امروز که در حال نوشتن این مقاله هستم، هفته پایانی اسفندماه سال 1401 است. هفته‌های پایانی اسفند همیشه شلوغ است و پر از رفت‌وآمد مردم در خیابان‌ها و بازارها. البته که بازارها رونق پیشین را ندارد و روزگار به‌راستی به‌سختی می‌گذرد؛ اما اسفند ازآنجایی‌که به جشن باستانی و ایرانی نوروز پیوند خورده است، در هر حالی برای مردم ایران، پر‌شور و سرور بوده است؛ اما هفته دوم اسفندماه امسال بی‌شک از تلخ‌ترین اسفندهایی بود که میهن‌مان در چند دهه گذشته به خود دیده است. گاهی اوقات اسفندهایی مانند اسفندِ بدر و خیبر رخ می‌دهد و هزاران جوان ایرانی در خون خود می‌غلتند و گاهی مرگ یک دانشمند داغ سنگینی می‌شود. در هفته دوم سه رویداد دردناک رخ داد. نخست توله‌یوز دوست‌داشتنی مردم ایران که نامش پیروز بود و برای ایرانی‌ها نمکین و امیدبخش بود، جان باخت. دومین آن مرگِ مردِ همچون کوه اندیشه ایرانشهری، استاد جواد طباطبایی بود که مانند آذرخشی بر قلب ایران‌دوستان و آنها که ایران را آن‌چنان ‌که شایسته‌اش است، دوست دارند، فرود آمد و سومین آن که برای من بیش از همه دردناک و جانکاه و غم‌افزا بود، درگذشت اخترفیزیک دان نام‌بردار ایرانی، استادتمام رصدخانه یا به قول خودش نپاهشگاه پاریس، محمد حیدری‌ملایری بود. این سه مرگ بسیار تلخ بودند. توله‌‌یوز ایران، پیروز، چنان مهرش به دل نشسته بود که گویی فرزند کل ایران بود. اگرچه این مرگ دردناک بود، همبستگی ایرانیان را در اهمیت زیست‌بوم ایران نشان می‌داد. استاد طباطبایی و استاد حیدری‌ملایری، دو روی یک سکه بودند؛ هریک به‌ نوعی و به شیوه‌ای. نام آن سکه که گران‌بهاست و قیمتی وصف‌ناشدنی دارد، «مهر میهن» است. سید‌جواد طباطبایی با تخصص فلسفه و سیاست برای ایران تلاش می‌کرد و حیدری‌ملایری با اخترفیزیک و زبان‌شناسی. درباره جواد طباطبایی، ازآنجایی‌که در جهان سیاست و اندیشه ایرانشهری چهره‌ای شاخص بود، بسیار گفتند و نوشتند؛ اما افسوس‌مندانه درباره استاد حیدری‌ملایری که از مفاخر کشورمان بود و طی سالیان دراز آرام و بی‌صدا گام‌های مهمی را برای زبانِ دانشیِ فارسی برداشت، آن‌چنان‌ که باید و شاید یادی نشد؛ بنابراین تصمیم گرفتم در صفحه علم روزنامه «شرق» به مناسبت درگذشت این اخترفیزیک‌دان ایران‌دوست یادنامه‌ای بنویسم. می‌دانم که گرامیداشت ایشان باید فراتر از این نوشته باشد و سزاوار بود نهادهای دانشی کشورمان برای مردی که سال‌های درازی را صرف بالندگی زبان دانشی فارسی کرده، یادبودی بگیرند؛ اما چنین نشد. در هر حال، این نوشته درباره کوشش‌های اخترفیزیک‌دان ایرانیِ مقیم پاریس، محمد حیدری‌ملایری است. درباره کار سترگ او و چراغی که روشن کرد؛ اما می‌خواهم مانند خود استاد ملایری که جشن نوروز را بسیار گرامی می‌داشت و هر سال، تا پیش از اینکه بیماری مجال ندهد، این رویداد فرخنده را شادباش می‌گفت، من هم از سوی ایشان و هم از سوی صفحه علم روزنامه «شرق» به تمام خوانندگان گرامی شادباش و فرخنده‌باد بگویم. همچنین می‌خواهم درگذشت ایشان را به جامعه دانشی کشورمان، به‌ویژه اخترشناسان و اخترفیزیک‌دانان تسلیت بگویم. در پایان هم به خانواده محترم‌شان تسلیت بگویم و تأکید کنم که به فرموده سعدی‌شیرازی، مرد نکونام نمیرد هرگز. حیدری‌ملایری مرد نکونامی است که نامش ماناست و چراغی که روشن کرده، همواره برای ایران روشن خواهد ماند. امید آن دارم روزی در ایران و در زادگاه ایشان مدرسه‌ای بنا شود که به نام ایشان آراسته شود و هر بامداد دانش‌آموزانی در آن مدرسه باشند که بخواهند اخترفیزیک‌دانان ایران‌دوست فردای میهن باشند.

محمد حیدری‌ملایری که بود

پیش از آنکه بخواهم درباره محمد حیدری‌ملایری بگویم که کجا به دنیا آمده و چه کرده و چه بوده، می‌خواهم از زبان یکی از اخترشناسان همکار او کمی درباره‌اش بگویم. اخترفیزیک‌دان برجسته کانادایی، ژان-قنه روآ که من و دیگر همکار اخترشناسم، یاسمین تنباکویی، افتخار همکاری و درواقع شاگردی او را داریم، از دوستان حیدری‌ملایری بود. چند سال پیش زمانی که من و یاسمین ترجمه کتاب پرسش و پاسخ اخترشناسی را که ژان-قنه و کارول کریستین نوشته‌اند، آغاز کردیم، ژان از من پرسید برابر فارسی واژگان اخترفیزیک را که خودت می‌دانی، از که می‌پرسی؟ من پاسخ دادم که در ایران چندین فیزیک‌دان و اخترشناس فرهنگ انگلیسی-فارسی فیزیک و اخترشناسی دارند. از زنده‌یاد محمود حسابی نام بردم که به نوعی آغازگر این راه بود و از لطیف کاشیگر و عبدالحسن بصیره و موسی اکرمی و چند نفر دیگر نام بردم. همچنین از محمد حیدری‌ملایری نام بردم که کاری سترگ دراین‌باره کرده است. چشمان ژان-قنه برقی زد و گفت: محمد؟ محمد حیدری در پاریس را می‌گویی؟ او از دوستان قدیمی من است. تو او را از کجا می‌شناسی؟ من توضیح دادم که محمد حیدری‌ملایری را چگونه می‌شناسم. چگونه سال‌ها درسگفتارهایش را دنبال می‌کنم و چگونه با رایانامه یا همان ایمیل با استاد ملایری نازنین در تماس هستم. سپس ژان-قنه که بارها در همین روزنامه «شرق» مقاله نوشته است و با او گفت‌وگوی بلندبالایی هم چاپ کردیم، برایمان از دوستی‌اش با حیدری‌ملایری گفت. او برای ما چنین نقل کرد: من و محمد با هم دوستان صمیمی بودیم. آن زمان هر دو جوان‌تر و سرحال‌تر بودیم. هر دو در شیلی بودیم و در رصدخانه یا به قول استاد ملایری نپاهشگاه، کارهای پژوهشی انجام می‌دادیم. شیلی جای شگفت‌انگیزی است. محمد که چندین سال در شیلی بود؛ ازجمله اخترشناسانی بود که گفت‌وگو با او بسیار شیرین بود و دلنشین. او آدم اهل مطالعه بود و آنچه می‌دانست با دیگران شریک می‌شد. ایران را بسیار دوست داشت و نگرانش بود. دلتنگ ایران بود. آنچه او از ایران بریان روایت می‌کرد چنان در دل‌ و جان من نشسته است که حتی در 80سالگی‌ام دوست دارم به ایرانِ دوست‌داشتنیِ شما سفر کنم. من و یاسمین سال‌ها پیش از اینکه ژان-قنه روآ این‌قدر خوب تاریخ ایران را می‌داند، شگفت‌زده می‌شدیم. برایمان عجیب بود که اخترشناس کانادایی این‌طور پرسون یا دقیق، تاریخ ایران باستان را می‌داند. تاریخ صفویه را می‌داند و بسیاری موارد دیگر. بعدها بود که فهمیدیم رابطه دوستانه او با زنده‌یاد حیدری‌ملایری تا چه حد او را به شناخت سرزمین کهن ما، مشتاق کرده است. و بعد دریافتیم اینکه او این‌چنین به ما کمک می‌کند تا کتاب‌هایش را به فارسی برگردانیم یا اینکه همواره دوست دارد برای ایرانی‌ها مقاله بنویسد، ریشه‌هایش از رابطه دوستانه‌اش با حیدری‌ملایری است. خبر درگذشت استاد ملایری را همان روز که شنیدم به ژان-قنه گفتم. بسیار ناراحت شد؛ اما خیلی زود گفت: حسن، در روزنامه «شرق» درباره محمد بنویس. نسل جوان ایران باید او را بشناسند. و بعد گفت برای ادامه راه و کار محمد برنامه‌ریزی کن. اجازه دهید زندگی‌نامه کوتاه ایشان را از تارنمای اینترنتی که زیر نظر خود ایشان نوشته می‌شد و نویسنده آن جناب ذوالفقاری بودند، نقل کنم:

«دکتر محمد حیدری‌ملایری، اخترفیزیک‌دان رصدخانه پاریس یکی از دانشمندانِ سرشناس جهانی در اخترشناسی و اخترفیزیک به شمار می‌رود. کشف‌هایش در زمینه ستارگانِ پُرجرم یعنی ستارگانی که جرم‌شان دست‌کم 10 برابر از جرم خورشید بیشتر است، شناخته متخصصانِ این رشته است. دکتر محمد حیدری‌ملایری در سال 1326 در ملایر زاده شد و در خانواده‌ای فرهنگ‌دوست پرورش یافت. پدر‌بزرگ مادری ایشان می‌توانست صدها بیت از حافظ، فردوسی، خیام و مولوی را از بر بخواند و اگر بیتی را فراموش می‌کرد حتی اگر وسط شب بود همه اهل خانه را بیدار می‌کرد تا آن بیت را پیدا کنند. دکتر محمد حیدری‌ملایری از کودکی چنان به داستان‌های شاهنامه علاقه پیدا کرده بود که پیش از رفتن به دبستان شعرهای فردوسی را از بر می‌خواند. کلاس‌های اول و دوم دبستان را در ملایر گذراند و سپس با خانواده‌اش به تهران نقل‌مکان کرد. وی در سال 1348 به دریافت لیسانس فیزیک از دانشکده علوم دانشگاه تهران موفق شد. سپس دو سال را در خدمت سربازی، با درجه ستوان دوم وظیفه در رسته توپخانه گذرانید و سه سال هم در مؤسسه انتشارات فرانکلین به ویراستاری کتاب‌های مربوط به دانش فیزیک پرداخت و در طی این مدت خود بیش از 10 کتاب فیزیک و اخترشناسی را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. در سال 1353 با بورس دولت فرانسه به پاریس رفت تا در رشته‌ اخترفیزیک مطالعه کند و موفق شد تا در سال 1358 دکترای سیکل سوم و در سال 1362 دکترای دولتی را که بالاترین مدرک تحصیلی فرانسه به شمار می‌آید، از دانشگاه پاریس اخذ کند. در سال 1359 با گذراندن کنکور، موفق به دریافت پست رسمی «اخترشناس» در رصدخانه یا نپاهشگاه (nepâhešgâh) پاریس شد. در سال 1362، در جریان پژوهش برای تز دکترای خود، به کشف جسم‌های ناشناخته‌ای در دو کهکشان همسایه ما که ابرهای ماژلان Magellanic Clouds خوانده می‌شود، نائل آمد. قبلا تصور می‌شد که این جسم‌ها ستاره‌اند؛ ولی او نشان داد که درواقع میغ‌ها یا سحابی‌های ویژه‌ای هستند که توسط ستارگان پُرجرم نوزاد به وجود آمده‌اند. از آن زمان تاکنون بخش عمده‌ای از فعالیت‌های وی بر مطالعه این جسم‌ها متمرکز شده است و نتیجه‌های پژوهش‌هایش تاکنون در بیش از صد مقاله‌ علمی به چاپ رسیده‌اند. دکتر حیدری‌ملایری رهبر گروهی از اختر‌فیزیک‌دانان بین‌المللی بود که درباره پیدایش ستاره‌های پرجرم و تأثیر این ستارگان بر محیط پیرامون‌شان مطالعه می‌کنند. به‌ویژه نتایج مطالعات و پژوهش‌های چند سال اخیر ایشان بر پایه داده‌هایی است که او با به کار بردن تلسکوپ فضایی هابل، متعلق به ناسا، به دست آورده است. وی در سال 1364 با گذراندن کنکور به گروه اخترشناسان رصدخانه بزرگ اروپا ESO که در کشور شیلی در آمریکای جنوبی قرار دارد، پیوست. اقامت ایشان و خانواده‌اش در شیلی به مدت هفت سال، تا سال 1371، به طول انجامید. گفتنی است در ضمن فعالیت‌های پژوهشی‌اش از 1367 تا 1370، معاونت دپارتمان اخترشناسی رصدخانه اروپایی را هم بر عهده داشت. جرم بیشینه یا ماکسیمم ستارگان یکی از نتایج مطالعات علمی و جالب دکتر حیدری‌ملایری به شمار می‌رود. قبلا تصور می‌شد ستارگان می‌توانند جرمی تا حدود 500 برابر جرم خورشید داشته باشند؛ اما دکتر حیدری‌ملایری ثابت کرد که چنین ستاره‌هایی وجود ندارد و نشان داده است که ستاره‌های پرجرم‌تر از 120 برابر جرم خورشید درواقع یک ستاره نیستند، بلکه از گروهی ستاره‌ کم‌جرم‌تر تشکیل‌ شده‌اند که چون بسیار تنگاتنگ هم قرار گرفته‌اند، آنها را یک ستاره می‌پنداشته‌اند. این دستاورد پیامدهای مهمی برای شناخت چگونگی به وجود آمدن ستارگان پرجرم داشته است. نتایج به‌دست‌آمده از مطالعات و پژوهش‌های دکتر حیدری‌ملایری بارها توسط اطلاعیه‌های علمی از سوی سازمان فضایی آمریکا ناسا، سازمان فضایی اروپا (ESA)، مرکز پژوهش‌های علمی فرانسه (CNRS) و رصدخانه پاریس به آگاهی همگان رسانده شده و در رسانه‌های گوناگون بازتاب جهانی یافته‌اند. دکتر حیدری‌ملایری بارها مشاور علمی سازمان‌های گوناگون پژوهشی اخترشناسی اروپایی و آمریکایی بوده و تاکنون رهبری پایان‌نامه دکترای اخترفیزیک چندین پژوهشگر اروپایی را بر عهده داشته است. دکتر حیدری‌ملایری افزون بر اخترشناسی، به زبان‌شناسی و تاریخ نیز دلبستگی داشت و به‌ویژه در زبان‌شناسی تطبیقی و ریشه‌شناسی زبان‌های آریایی هند و‌ اروپایی پژوهش بسیار کرده بود. با زبان‌های پهلوی، فارسی باستان، اوستایی، سانسکریت، یونانی و لاتین آشنایی داشت و درباره حدود 20 گویش زبان فارسی مطالعه کرده بود. همچنین سال‌ها درباره راژمان (سیستم) ترم‌شناسی دانشی در زبان پارسی به پژوهش پرداخت. دستاورد این کوشش‌ها، فراهم‌آوردن فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک به زبان‌های انگلیسی- فرانسه- فارسی است. برخی از مسئولیت‌های دکتر حیدری‌ملایری عبارت‌اند از: مشاور علمی سازمان‌های گوناگون پژوهشی اخترشناسی اروپایی و آمریکایی، محقق گروه اخترشناسان رصدخانه بزرگ اروپا (ESO) در کشور شیلی از 1367 تا 1370، معاونت دپارتمان

اخترشناسی رصدخانه اروپایی، رهبری تز دکترای اخترفیزیک پژوهشگران اروپایی».

آنچه خواندید برگرفته از تارنمایی بود که گفته‌ها و نوشته‌های اخترفیزیک‌دان فقید ایرانی را بازنشر می‌کرد. اما درباره زندگی او نکات ریزی وجود دارد که دانستن آن برای خوانندگان فارسی‌زبان و از آن مهم‌تر برای نسل فردای اخترشناسان ایرانی نکته‌هایی باریک‌تر از مو دارد.

حیدری‌ملایری در جهان اخترشناسی

حیدری‌ملایری اخترفیزیک‌دانی بود که پیش از رویداد سال 1357 ایران را ترک کرد تا در یکی از بهترین دانشگاه‌های اروپایی به پژوهش‌های اخترشناسی بپردازد و چنین کرد. او البته‌ پیش از آن هم در ایران کارهای ارزشمندی را به سرانجام رسانده بود. چندین کتاب ترجمه کرده بود که از میان آنها، سه کتاب ستاره‌ای به نام خورشید، نوشته جورج گاموف و تنها یک زمین و نورشناخت هنوز هم گاه‌گاهی در دست کتاب‌فروشی‌های دست‌دوم پیدا می‌شود. کمتر از دو ماه پیش برای مراسم عروسی یکی از دوستان به رستوران معروف وکیل‌التجار در جنوب تهران رفته بودم. آنجا کتابخانه‌ای کوچک هم ساخته‌اند. کتاب‌ها را که نگاه می‌کردم، در نهایت شگفتی کتاب ستاره‌ای به نام خورشید را در میان کتاب‌های آنجا دیدم! از مسئول آنجا پرسیدم چنین کتابی اینجا چه می‌کند؟ پاسخ داد که بخشی از کتاب‌های بنیان‌گذار نسل دوم این رستوران معروف است. آن نسل در دهه‌های 40 و 50 خورشیدی، بسیار کتاب‌خوان بودند و وجود چنین کتابی نشان از پررنگ‌بودن آن در میان خوانندگان آن دوره دارد. ملایری تا جایی که من می‌دانم سفر رسمی دانشی به ایران نداشت، اما با اخترشناسان ایرانی در تماس بود. یکی از اخترشناسانی که از او به نیکی یاد کرده است و هم‌اینک او هم همچون حیدری‌ملایری به دانش‌گستری برای عموم مردم مشغول است، محسن شادمهری است. ملایری در جهان اخترشناسی چند کار مهم انجام داد که بالاتر هم گفته شد؛ اما نکته مهم زندگی او پروژه‌های بین‌المللی بود. او اخترشناسی پشت‌میزنشین نبود، بلکه با گروه‌های پژوهشی کار می‌کرد. همین بس که هفت سال را در شیلی زندگی کرده است. دانشمندی که هفت سال را در جایی دور از خانه‌اش در پاریس بگذراند و بپژوهد، کم‌نظیر است. اما برای ما ایرانی‌ها حتی این بخش دانشی استاد ملایری نیست که مانا و ماندگار است. اگرچه کارهای پژوهشی او برای کل اخترشناسان جهان است و نامش در نپاهشگاه پاریس می‌درخشد. اما هدف من در این یادنامه بیش‌ازپیش نشان‌دادن ریسمان محکم او با ایران است و میراث گران‌بهایی که برای ما به یادگار گذاشته است.

اخترفیزیک‌دان پارسی‌گو

زنده‌یاد حیدری‌ملایری زبان فارسی را چون جان دوست می‌داشت. دوست داشتن او نه‌فقط در ادبیات فارسی بود، بلکه از اندک افرادی بود که خطری بزرگ را حس کرده بود؛ خطر جا‌ماندن زبان فارسی از روند جهانی دانش. بگذارید خیلی ساده بگویم، او بر این باور بود که زبان فارسی باید همپای دیگر زبان‌های دنیا که واژگان جدید دانشی را تولید می‌کند و سپس هر زبانی برای خودش ترجمه می‌کند، این کار را انجام دهد. در همین ایران خودمان برخی بر این باورند که فارسی‌ زبان شعر و ادبیات است و نیاز نیست واژگان دانشی برای فیزیک و ریاضی و شیمی ساخته شود. بارها هم نوشته‌ام و نوشته‌ایم که اینان در هم‌اندیشی‌های علمی تا چه اندازه شلخته سخن می‌گویند و شوربختانه آن را نشانه باسوادی هم می‌دانند! برخی هم بر این باورند که زبان فارسی توان ساختن واژگان دانشی را ندارد. این دسته هم از شناخت توانایی‌های شگفت‌انگیز زبان فارسی غافل‌اند. یک‌ بار استاد ملایری در درسگفتارهایش به نقل از زنده‌یاد محمود حسابی، نشان داد که زبان فارسی ده‌ها برابر زبان عربی توان واژه‌سازی دارد. بدون هیچ اغراقی در چند سال گذشته، هیچ‌کس به‌ اندازه استاد ملایری در ساختن واژگان فارسی برای واژگان اخترشناسی و فیزیک کوشا و توانا نبوده است. نویسنده همین مقاله به‌تازگی با همکاری دوستی دیگر کتابی را با نام «درسنامه جامع مکانیک» ترجمه و چاپ کرده‌اند که برای برخی واژگان تخصصی آن فقط و فقط حیدری‌ملایری واژه‌سازی درست و مبتنی بر اصول زبان‌شناسی فارسی و دانشی انجام داده بود. حیدری‌ملایری کار سترگی را انجام داده و آن فرهنگ ریشه‌شناختی انگلیسی-فارسی-فرانسوی است. این فرهنگ درجه‌یک و پرکاربرد درواقع فقط معنای واژگان را دربر ندارد، بلکه چراغی را برای فرهنگ و تمدن ایران روشن کرده است. او همواره تأکید داشت که دانش‌آموزان ایرانی باید با دانش‌ نوین آشنا باشند و کتاب‌های درسی آنها باید به‌روزرسانی شود. از سویی آنها باید زبان ملی-میهنی-مادری خود را به‌خوبی بیاموزند و به آن زبان در مدرسه فیزیک و شیمی بیاموزند. بنابراین چنین کتاب‌هایی نیازمند واژگان دانشی فارسی است. زبان فارسی چنان تواناست که اگر از سویی با آن می‌توان شعر و غزل سرود، از سوی دیگر می‌توان برای واژگان نو در جهان دانش واژه ساخت و البته او همواره تأکید می‌کرد زبان فارسی باید روی پای خود بایستد و خود را از زیر آوار دیگر زبان‌ها، همچون عربی و نیز واژگان نامأنوس انگلیسی و فرانسوی بیرون بکشد. زبانی که امروزه و در این جهان شتابان نتواند واژگان دانشی بسازد، رو به نابودی خواهد گذاشت. اهمیت زبان فارسی فقط در این نیست که زبان رسمی کشورمان است، بلکه این زبان، ستون فقرات تمدن ایران است. حیدری‌ملایری همواره تأکید می‌کرد آنچه نگذاشت ایران در پی یورش‌های بیگانگان، همچون عرب‌ها و مغول‌ها، ویران شود و فرهنگ خودش را از دست بدهد، زبان فارسی بود. امروز هم چنین است. فرزندان ایران باید در کنار آموختن زبان‌ دانشی جهان امروز، انگلیسی، زبان فارسی را نیز هم برای تاریخ و ادبیات و هم برای دانش و فناوری بیاموزند و بتوانند از توانمندی‌های این زبان برای دانش‌گستری در ایران و بالندگی بهره جویند. اگر من بخواهم خیلی گزیده و کوتاه بگویم که آنچه استاد ملایری فقید گفته یعنی چه، چنین می‌گویم: بالندگی زبان دانشی فارسی و توانمندسازی آن یکی از ملزومات توسعه ایران است.

اندیشمند نواندیش

زنده‌یاد استاد حیدری‌ملایری، علاوه بر میراث زبانی که برای جوانان دانش‌دوست و دانش‌پژوه ایران به یادگار گذاشته است و برای آنها که گوهرشناس باشند، گنجی بزرگ است، یک میراث دیگر هم به یادگار گذاشته است. او اگر از سویی فرزند راستین فردوسی است و زبان فارسی را پاس می‌دارد، از سوی دیگر فرزند نیک‌سرشت ابوریحان و ابن‌سینا است؛ حتی اگر بگویم او فرزند راستین تمام اندیشمندان نواندیش جهان است، درست گفته‌ام. استاد ملایری، اخترشناس نواندیشی بود. به زبان ساده بسیار خردورز بود و تلاش می‌کرد به ساده‌ترین شکل و گویاترین حالت، در درسگفتارهایش خردورزی و نگاه خردمندانه داشتن را به بینندگان و خوانندگان بیاموزد. دانشمندی که چنین دغدغه مردمان سرزمین‌اش را از هزاران کیلومتر دورتر داشته باشد. من واژه نواندیش را به‌ کار برده‌ام و به‌واقع ایشان نواندیش بودند؛ اما درواقع واژه‌ای که برازنده‌ ایشان است نواندیش خردگراست. خردگرایی در کلام ایشان درخشان بود. او بسیار اندیشه انتقادی داشت و کوشش می‌کرد به بینندگان جوان درسگفتارهایش بیاموزد که نگاهی موشکافانه و خردگرا داشته باشند. در خردگرایی هم مصلحت‌اندیش نبود. وقتی به درسگفتارهای وی درباره ایران گوش کنید، خواهید دید که چگونه نگاه پر از مهرورزی و افتخار اما انتقادی و چالشی داشته‌اند. حیدری‌ملایری بسیار شفاف‌اندیش بود و پذیرای انتقاد. او حتی درباره زبان فارسی که به آن عشق می‌ورزید هم انتقادهای سازنده‌اش را دریغ نمی‌کرد. گفتاری یک‌ساعته درباره زبان فارسی دارد که در آن هم از توانمندی زبان فارسی می‌گوید و هم از محدودیت‌های آن و البته راهکارهایی هم ارائه می‌دهد. حیدری‌ملایری بیش از هر چیزی دوست داشت خردورزی را بیاموزاند و نشان دهد نگاه درست دانشی به پدیده‌ها چگونه می‌تواند یاریگر جوانان باشد. در درسگفتارهایش همواره از اهمیت پدیده نوزایی در جهان می‌گفت و تأثیر آن بر جهان.

میراث حیدری‌ملایری برای نسل فردای ایران

امروز و درحالی‌که در نوشتن این یادنامه بارها بغض گلویم را فشرد و از اینکه دیگر صدای گرم و گیرای محمد حیدری‌ملایری را نخواهم شنید و هرگز دیگر از او نوشته‌ای دریافت نخواهم کرد، می‌خواهم این نوید را هم بدهم که او برای نسل فردای ایران میراث خوبی برجای گذاشته است. در آستانه نوروز هستیم و اگرچه اندوه بزرگی است که دیگر ایشان در میان ما نیستند، اما او چنان به فرهنگ ایران دلبسته بود که یکی از پژوهش‌های درجه‌یک را درباره گاه‌شمار ایرانی انجام داد. مقاله‌ ایشان به‌راحتی در دسترس است و ای‌کاش کوشش او درباره گاه‌شمار ایرانی و ظرافت‌هایش در کتاب‌های درسی فرزندان این مرزوبوم بیاید. او سه میراث مهم برجای گذاشته است. نخست اینکه نشان داد می‌توان دانشمندی بین‌المللی بود، در بزرگ‌ترین نپاهشگاه‌ها یا آزمایشگاه‌های دینا کار پژوهشی کرد و هم‌زمان برای بالندگی ایران کوشید. خودمان را فریب ندهیم. ایرانیان نامدار در شاخه‌های گوناگون دانشی کم نیستند؛ اما چند درصد آنها از آنچه می‌دانند، ‌نه به‌اندازه حیدری‌ملایری، یک‌دهم او، برای نسل جوان ایران نوشتار و درس‌نامه تولید کرده‌اند یا برای ایرانیان کتاب و مقاله به زبان فارسی نوشته‌اند. زنده‌یاد ملایری به‌درستی دریافته بود که زبان فارسی که ستون بلند فرهنگ ایران است، باید خود را با دانش روز هم‌آوا کند و به همین خاطر در زمینه‌ای که توان و تخصص داشت، دست به کاری بزرگ زد. فرهنگ ریشه‌شناختی او در نوع خودش کاری ماندگار است و من امید بسیار دارم اخترشناسان نسل بعدی ایران، در کنار فیزیک و اخترشناسی، چنان آموزش ببینند و تربیت شوند که راه او را ادامه دهند. میراث دیگر او گسترانیدن اندیشه خردورزانه بود. درس‌خواندن در دانشگاه و دانش‌آموختگی الزاما به خردورزی افراد منتهی نمی‌شود. او در تمام سال‌هایی که در نپاهشگاه پاریس بود، کوشش بسیار کرد تا جامعه ایران را با چگونه خردمندانه اندیشیدن آشنا کند. حالا اخترفیزیک‌دان نام‌بردار ایران، محمد حیدری‌ملایری در آرامگاه معروف پاریس، در خاک خفته است، اما شک ندارم که میراث او چراغ روشنی برای فرداهای ایران عزیزمان است. یاد و نامش جاودان باد و به امید روزی که جامعه دانشی ایران از او آنچنان‌ که سزاوار قدرشناسی و ارج نهادن به فرزندان راستین میهن است، قدردانی کند و نامش را زنده نگه دارد. سخن پایانی‌ام این است که آرزو دارم در ایران چندین و چند مدرسه باشند که در سر‌در آنها نام او بدرخشد و از آن مدرسه‌ها فرزندان برومندی همچون ایشان برای ایران عزیزتر ازجانمان ‌تربیت شوند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها