مدرسه خانگی راه چاره نیست
مدارس خانگی موافقان و مخالفانی دارد. محمدرضا نیکنژاد، معلم و کارشناس آموزش دراینباره به «شرق» میگوید: «هوم اسکولینگ در ایران نمیتواند چندان فراگیر باشد. یکی از دلایل آن وضعیت اقتصادی موجود است که بسیاری از خانوادهها از پس تأمین هزینههای آن برنمیآیند
مدارس خانگی موافقان و مخالفانی دارد. محمدرضا نیکنژاد، معلم و کارشناس آموزش دراینباره به «شرق» میگوید: «هوم اسکولینگ در ایران نمیتواند چندان فراگیر باشد. یکی از دلایل آن وضعیت اقتصادی موجود است که بسیاری از خانوادهها از پس تأمین هزینههای آن برنمیآیند. دلیل دیگر این است که نمیتواند پوشش آموزش عمومی را که برای بچهها در نظر گرفته شده است، عملی کند. ما چیزی داریم به نام آموزش و پرورش. بخشی از این آموزش بالابردن دانش عمومی و سواد دانشآموزان و بالابردن مهارتهای دانشی آنها در طی مسیر زندگی فردی و اجتماعی آنهاست و بخش دیگر جامعهپذیرکردن نوآموزان و دانشآموزان است».
او معتقد است از زاویه اجتماعپذیری دانشآموزان، انتقاد جدی به مدرسه خانگی وارد است: «در سالهای اخیر تعداد فرزندان خانوادهها کم شده و توجه آنها به پرورش و تربیت کودکانشان بیشتر شده است. هرچه پیشتر آمدهایم، به دلیل موضوعات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، خانوادهها به تک فرزندی یا دو فرزندی روی آوردهاند؛ بهخصوص در کلانشهرها. برای همین دیگر کنش و واکنش مورد نیاز بچهها در خانواده میسر نیست. زمانی بود که هفت، هشت فرزند در خانواده بود و همه با هم در تعامل بودند. حتی در کوچه و محله هم امکان تعامل بچهها با هم بسیار مهیا بود و این موضوع در جامعهپذیرکردن کودکان با معیار درست همان زمان و مکان، ممکن بود. در واقع بچهها طوری پرورش پیدا میکردند که میتوانستند گلیم خودشان را از آب همان اجتماع بیرون بکشند».
او بهعنوان یک معلم از مشاهداتش میگوید: «دانشآموزان امروزی که در خانوادههای کمجمعیت هستند، معمولا ارتباطات اجتماعیشان بسیار ضعیف است و بیشتر به خانواده متکی هستند. اگر خانواده دست از پشتیبانی آنها بردارد، از زندگی اجتماعی بازمیمانند. برای همین مدرسه بهعنوان یک محیط کنترلشده به وضعیت طبیعی نزدیکتر است. مدرسه بهعنوان یک جامعه کوچکتر و بخشی از جامعه بزرگتر محسوب میشود. جامعهای که بچه قرار است در آن بزرگ شود، در آینده شغلی داشته باشد، ازدواج کند و به صورت کلی با دیگر افراد تعامل داشته باشد. مدرسه این فضا را که او با واقعیتهای اجتماعی جامعه بیشتر آشنا شود، مهیا میکند. مدرسه امکانی فراهم میکند تا بچهها تجربیاتی کسب کنند که به زندگی اجتماعی و حتی فردی آنها کمک میکند».
نیکنژاد میگوید: «شاید این شیوه نوین آموزشی، کامیابی آموزشی برای فهم بیشتر، موفقیت تحصیلی و رسیدن به رتبههای برتر کنکور موفق عمل کند؛ اما بهعنوان یک فعال صنفی در حوزه آموزش معتقدم ناکارآمدی آن در زمینه جامعهپذیری دانشآموزان در آینده جبرانپذیر نیست. این کودکان عمدتا به خانواده متکی میمانند؛ حتی اگر از سن کودکی عبور کرده باشند».
منافع مدرسه بیش از زیانهایش است
یکی از دلایل تمایل خانوادهها جداسازی فرزندشان از فضای ایدئولوژیک مدارس است. این کارشناس آموزش در این زمینه میگوید: «شکی نیست که در حالت کلی ایدئولوژیکشدن فضای مدارس و حتی محتوای کتب درسی آسیبزاست؛ اما برآورد کلی نشان میدهد این رویکرد مدارس نهتنها موفق نبوده؛ بلکه به ضد خودش هم تبدیل شده است. اگر امروز شاهد فشارهایی در مدارس و دانشگاهها هستیم، نشاندهنده ناموفقبودن همین موضوع است. درعینحال که فشارهای ایدئولوژیک خیلی زیاد است و بچهها را دچار بدبینی کرده است؛ اما ظاهرا به دلیل بدبینی خانوادهها به فضای موجود، این مسئله به ذهن دانشآموزان و دانشجوها نیز رسوخ کرده و موجب ناموفقبودن این پروژه شده است».
او معتقد است بچهها بیش از اینکه به آموزههای مدارس متکی باشند، بر آموزههای خانوادههایشان متکی هستند و خانوادهها در این زمینه موفقتر بودهاند «البته اگر شرایط ایدئالی را در نظر بگیرید، باید همه آموزههای ایدئولوژیک ناساگار با رشد اجتماعی فرد، با زمانهای که در آن زندگی میکنیم، با انفجار اطلاعاتی که همه را در بر گرفته است و مباحثی که درمورد دهههشتادیها مطرح است، به جای ترویج، اصلاح میشد.
اما اینکه در کوتاهمدت به دلیل فرار از این موضوع بخواهیم بچهها را از مدارس دور کنیم، از چاله به چاه افتادن است و آسیبهای بیشتری به دنبال دارد. در همان روزهای اول اعتراضات شاهد رفتار دانشآموزان بودیم. حتی در بیرون از مدسه هم این اقدامات را بیشتر انجام میدادند و هنوز هم ادامه دارد. کار اصولیتر این است، ما که منتقد وضعیت کنونی هستیم، به همراه خانوادهها به سیستم آموزشی فشار بیاوریم تا وادار به اصلاح شود».
او ابراز امیدواری میکند اتفاقات این روزهای خیابانها تلنگری به ساختار آموزشی باشد و به اصلاحاتی تن دهند و والدین و دانشآموزان به آینده امیدوارتر شوند.
با تمام این اوصاف این کارشناس آموزش با بیرونآوردن دانشآموزان از فضای مدرسه موافق نیست: «مدرسه یک نهاد اجتماعی است که بسیاری از وظایف جامعهپذیری ازجمله اتحاد ملی و میهنی، اجتماعی و میراثهای ملی و فرهنگی را آموزش میدهد. مگر تمام خانواده امکان آشنایی فرزندشان با حافظ و سعدی و مولوی را در خانه دارند؟ آیا معلمی که برای فرزندشان انتخاب میکنند، میتواند این میراث علمی و فرهنگی را به آنها در فضایی خارج از مدرسه منتقل کند؟».او اذعان دارد اگرچه در وضعیت کنونی مدارس دچار ناکارآمدیهای جدی هستند؛ درعینحال از حداقل منافعی برای بچهها برخوردارند «نگرانی خانوادهها درمورد این ناکارآمدی بجاست؛ اما راه آن مدرسه خانگی نیست. راه بهتر این است که نهادهای فرادستی در آموزش و پرورش و حتی فراتر از آموزش و پرورش را قانع کنیم از رویه موجود دست بردارند و اصلاح شوند. باید به خانوادهها یادآوری شود درعینحال که هوم اسکولینگ موفقیتهای آموزشی در پی دارد، آسیبهایش بیشتر از سودهایش است».
نیکنژاد به مدارس غیرانتفاعی هم اشاره میکند: «تجربه نشان داده مدارس خاص در بسیاری از موارد جو ایدئولوژیکیشان بیشتر است. مثلا هیئت مؤسس، مدیر یا افراد بانفوذی که در آنجا رفتوآمد دارند و توانستهاند مجوز این مدارس را بگیرند، افراد عادی نیستند. این افراد از لایههای متفاوتی عبور کردهاند. مسائل ایدئولوژیک یا به صورت باور قلبی در آنها ریشه دارد یا اینکه تحت نظارت شدید آموزش و پرورش هستند».
او به تفاوت مدارس پولی در ایران و جهان هم میپردازد: «مدارس پولی در جایی مانند آمریکا نسبت به ساختار آموزشی رسمی استقلال نسبی دارند. سرفصلهای کلی آموزشی را پیگیری میکنند؛ اما از روشهای بسیار متفاوتی استفاده میکنند و دانشآموزان در آنجا آزادیهای نسبی دارند؛ اما در ایران بسیاری از مدارس غیردولتی یا پولی سختگیرتر از مدارس دولتی هستند. وقتی وارد این مدارس شوید، میبینید المانهای ایدئولوژیکی که در کل ساختار آموزشی آنها وجود دارد و حتی پررنگتر است».
او تأکید میکند: «مدارس پولی برند در چند گروه تقسیم شدهاند و اتفاقا مدارسی که اسم و رسمی هم دارند، مانند مدرسه علوی یا ثنا در دست جناحهای سیاسی خاصی هستند. یکی از مشخصترین ویژگیهای جناحهای سیاسی هم ایدئولوژیکبودن آنهاست. البته چون مبنای این مدارس پول است، خانوادهها تا حدی قدرت چانهزنی دارند؛ اما این قاعده کلی نیست و موارد نقض بسیاری دارد. ضمن اینکه آمارهایی وجود دارد که نشان میدهد مدارس پولی رو به کمترشدن هستند و دلیل آن این است که نتوانستهاند پاسخگوی نیاز دانشآموزان چه به لحاظ آموزشی و چه به لحاظ پرورشی و آزادیهای فکری و جسمی باشند. موضوع دیگر مشکلات اقتصادی و ناتوانی خانوادهها در پرداخت شهریه است؛ چون وضعیت اقتصادی در 10 سال گذشته مدام بدتر شده، رویآوری خانوادهها به مدارس غیردولتی هم کمتر شده است. برای همین شکاف آموزشی در ایران بسیار فراخ است».