|

یادداشتی درباره هنر و جنبش‌های تاریخی

در کنار انسان‌ها

سال 1830 بود که اوژن دلاکروا، نقاش فرانسوی، در نامه‌ای به برادرش خبر از آغاز کاری تازه داد: «به سراغ یک موضوع مدرن رفته‌ام. می‌خواهم یک سنگر را نقاشی کنم. من هیچ‌گاه برای وطنم نجنگیده‌ام ولی حالا می‌خواهم این نقاشی را برای وطنم بکشم. نام این نقاشی بزرگ، «آزادی ملت را هدایت می‌کند» خواهد بود.

در کنار انسان‌ها

حسام محجوب: سال 1830 بود که اوژن دلاکروا، نقاش فرانسوی، در نامه‌ای به برادرش خبر از آغاز کاری تازه داد: «به سراغ یک موضوع مدرن رفته‌ام. می‌خواهم یک سنگر را نقاشی کنم. من هیچ‌گاه برای وطنم نجنگیده‌ام ولی حالا می‌خواهم این نقاشی را برای وطنم بکشم. نام این نقاشی بزرگ، «آزادی ملت را هدایت می‌کند» خواهد بود. اثر دلاکروا که امروزه به مشهورترین اثر او تبدیل شده، نمایشگر وقایعی است که در روز 14 جولای سال 1789 رخ داد؛ تاریخی که بعدتر به عنوان روز پیروزی انقلاب کبیر فرانسه جشن گرفته شد. در این روز، گروهی از انقلابیون به قلعه‌ ‌قرون‌وسطایی باستی حمله کردند که به زندان تبدیل شده بود. در جریان این رخدادها، زندانیان آزاد شدند و پس از آن آتش انقلاب علیه لوئی شانزدهم شعله‌ور شد. هرچند وقایع انقلاب فرانسه تا 10 سال بعد از این تاریخ هم همچنان ادامه داشت و در نهایت با روی کار آمدن ناپلئون بناپارت در سال 1804 به پایان رسید، اما باز هم تاریخ نقاشی دلاکروا 26 سال بعد از فرونشستن موج اول انقلاب فرانسه است. بنا بر نوشته خودش، او با این نقاشی در ابعاد 325 در 260 سانتی‌‌متر می‌خواسته دینش را به عنوان هنرمند به میهنش ادا کند.

اما آنچه این موضوع را در آن روزگاران در چشم دلاکروا دارای اهمیت جلوه داده بود، اتفاقات در حال وقوع بود؛ آنچه که بعدها به انقلاب جولای مشهور شد. در جریان این انقلاب که در روزهای 27، 28 و 29 جولای سال 1830 رخ داد، شارل دهم از خاندان بوربورن سقوط کرد و لوئی فیلیپ از خاندان اورلئان به قدرت رسید. حکومت 18ساله او را معمولا با نام «حکومت ژوئیه» هم می‌شناسند. با‌این‌حال حکومت او نیز در پی آنچه بهار انقلاب‌ها خوانده می‌شود، در فوریه 1848 سرنگون شد و دومین جمهوری فرانسه بر سر کار آمد. هرچند آن جمهوری هم دوام چندانی نیافت و مجددا در پی وقایع سال 1871 سقوط کرد. اما نقاشی دلاکروا که یکی از برجسته‌ترین و مشهورترین نقاشان قرن 19 فرانسه به حساب می‌آید، کوششی بود تا وقایع سال 1830 را به آنچه در روزهای انقلاب کبیر فرانسه در 1789 رخ داده بود، پیوند بزند. به واقع نقاشی دلاکروا از چند جهت اهمیت داشت؛ این نقاشی با نگاه پرشور و پرهیجانش به یکی از مشهورترین نمونه‌های جریانی در هنر قرن نوزدهم تبدیل شد که رمانتیسیم خوانده می‌شود. این نکته علاوه بر مسئله تاریخی یا سبک‌شناسی نشان می‌دهد که شکل کار دلاکروا و نوع قلم‌گذاری پرشورش چگونه بعدتر مورد تقلید نقاشان امپرسیونیست قرار گرفت. در‌عین‌حال این نقاشی از یکی از اصول مورد تأیید آکادمی هنرهای زیبای فرانسه تبعیت می‌کرد؛ «آزادی ملت را هدایت می‌کند» اشاره به یک موضوع تاریخی داشت و از این‌رو جزء موضوعات مورد قبول و پسند آکادمی هنرهای زیبای فرانسه به حساب می‌آمد. ارجاع دلاکروا به انقلاب کبیر فرانسه در سال 1830 نشان می‌داد به باور این نقاش اتفاقات جدید و در حال وقوع ادامه همان مسیری بود که حدود 40 سال قبل رخ داده بود و به فروپاشی سلطنت لوئی شانزدهم منجر شد.

در طول قرن 19 نقاشی برای نخستین بار به عنوان ابزاری به کار رفت که دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی نقاشان را بازتاب می‌داد. هرچند نقاشی از دیرباز به عنوان ابزاری برای ثبت اتفاقات تاریخی مورد استفاده قرار گرفته بود، اما در این سده آثار نقاشی نه فقط وقایع روز را ثبت و ضبط می‌کردند، بلکه در‌عین‌‌حال نگاه و نظرگاه نقاش را نیز بازتاب می‌دادند. همچنان که مثلا پیش‌تر فرانسیسکو گویا با نقاشی بسیار مشهورش، «سوم می‌ سال 1808»، نسبت به اعدام گروهی از غیرنظامیان در طول جنگ پنین‌سولار واکنش نشان داد. در این اثر برخلاف نگاه حماسی و پرشور دلاکروا، هنرمند اسپانیایی به سراغ نمایش تلخی و سیاهی خشونت و واقعیت حاصل از آن رفته است. این نقاشی که با عنوان فرعی «اعدام مدافعان مادرید» هم خوانده می‌شود، با غلبه فضای تیره تصویری غیرحماسی از آنچه را که رخ داده، نمایش می‌دهد. در نمونه‌ای دیگر می‌توان به اثر مشهور اونوره دومیه، طراح، کاریکاتوریست و نقاش فرانسوی اشاره کرد. این اثر رنگ‌روغنی نه‌چندان بزرگ که با نام «خیزش» شناخته می‌شود، در قیاس با اثر دلاکروا ابعاد بسیار کوچک‌تری دارد و تنها 113 در 77 سانتی‌متر است، اما جدا از این ابعاد، دومیه به میان آدم‌ها رفته و با نمایش جمعی کوچک از مردم، وقایع انقلاب 1848 در فرانسه را به نمایش گذاشته است. انگار او خود در بین مردم حضور دارد و ناظر رخدادها و قیام مردمی است که در سال 1848 حکومت لوئی فیلیپ یا همان «حکومت ژوئیه» را ساقط کردند و دومین جمهوری فرانسه را بنا گذاشتند.

سده 19، قرنی بود که نقاشی کارکردی تازه یافت و نقاشان علاوه بر تصویرکردن تاریخ، نگاه خود را نیز به نقاشی افزودند. چه نگاه حماسی و رمانتیک دلاکروا و نقاشی مشهورش، چه نگاه تلخ و واقع‌نمای گویا و چه نگاه مشفقانه و همراه دومیه، همگی بیانگر وجوه مختلف نگاه به رخدادهای سیاسی این سده و تمامی اعصار هستند. این سه نقاش که همگی از بزرگ‌ترین نام‌های تاریخ هنر به شمار می‌آیند، به ما نشان می‌دهند که هنر تا چه اندازه می‌تواند با وجوه و جلوه‌های مختلف به اتفاقات سیاسی نگاه کند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها