درباره فیلم «تیتی»، ساخته آیدا پناهنده
صدای یک زن، نجوای یک تندیس
صداقت در فیلم «تیتی» از وجود زنی بهره میگیرد که از یک سو وابسته به طبیعت است و از سوی دیگر به هر نیرویی چنگ میاندازد تا از افتادن به دام شمایلنگاریِ مبتنی بر معنویت دور شود.
محمدعلی افتخاری: صداقت در فیلم «تیتی» از وجود زنی بهره میگیرد که از یک سو وابسته به طبیعت است و از سوی دیگر به هر نیرویی چنگ میاندازد تا از افتادن به دام شمایلنگاریِ مبتنی بر معنویت دور شود.
اگر تیتی دعوت فرازمینی عناصر را میپذیرد و میکوشد سایه عافیت و مهربانی را به آدمها هدیه کند، نه برای نشستن بر کوه خدایان و قربانیگرفتن که بیشتر برای دمیدن در یک صدای خاموش و فراموششده است. صدایی که فقدانش، گوش ساکنان زمین را به شنیدن نجوای شر عادت داده است. مبارزه تیتی با آنچه قرار است پیدایی این نجوای شوم را ممکن کند، صورتپذیری خواسته او را از آگاهی به یقین میکشاند و هرچند او را «تیتی خله» صدا میکنند، ساحت آزادی و انتخاب او نشانی از دیوانگی یا گرایش به بلاهت ندارد. بههمیندلیل تیتی مبارزه نمایشی خود با امیر ساسان را در صحنه نمایش پایان میدهد و نیروی بالقوهاش را که در طول سالیان فزونی یافته است، برای مقابله با ابراهیم به کار میگیرد.
در واقع حضور تیتی در زندگی ابراهیم تنها برای کمک به نجات بشریت یا صورتبخشیدن به شمایل یک زن پاکدامن نیست. آگاهی تیتی، نیروی شکننده ابراهیم را دعوت میکند که در میزانسنی ناشناس او را به زانو درآورد. از طرفی ابراهیم در کشف رموز سیاهچاله تا جایی پیشروی میکند که به چیزی مشابه آگاهی تیتی دست یابد؛ اما وقتی چشمانداز او برای نجات زمین به دیوار مبهم جادو میرسد، بهراحتی از پا درمیآید و در گستره توانمندی تیتی محو میشود.
آیدا پناهنده بهدرستی خلقوخوی امیر ساسان و سیمای پاک تیتی را به عنوان پیشزمینه دیداری فیلم برجسته میکند. اینجاست که چیزی مثل شمایلنگاری به سرعت کنش تیتی را متأثر کرده و زاویه دید محدودی برای تماشاگر ایجاد میکند. در این خوانش، تیتی باید نقش زن پاکدامنی را بازی کند که زیستبوم متفاوتی نسبت به آدمهای دیگر دارد و نیز میکوشد آرایش کنونی زمین را از وجود بدخواهان پاک کند. اما روشن است که شخصیت تیتی از این صحنه عاریتی در گریز است؛ صحنهای که کولیها را بهعنوان آدمهای عجیب و غریب آرایش میکند و تردستیهای شبانه را پیش چشم تماشاگران در هیبت سحر و جادو مینشاند. امیر ساسان و معشوقهاش پیش از آنکه به فیلم «تیتی» پا بگذارند، گردش سالانه خود در کنار رودخانه و درههای سرسبز را سامان میدهند.
ابراهیم نیز به همین شکل در مسیر سیارههای بیرون از زمین روزگار میگذراند. چشم مسلح ابراهیم برای دیدن منظومه آسمانی تفاوت چندانی با چشم زمینی تیتی برای حرکتدادن یک لیوان و همینطور رقص و آواز امیر ساسان ندارد. هرکدام از این شخصیتها پس از ورود به صحنهای که در آن سرگردانند، کهنالگویی ناشناس را جستوجو میکنند. سکوی نمایش در اینجا تیتی را از یک اقلیم طبیعی جدا کرده و قصد دارد به شبکههای تودرتوی علم فیزیک هدایت کند تا ابراهیم نیز امکان فرودآمدن از سیارهاش را داشته باشد. حال اگر شخصیتی مثل تیتی برای بازی روی این صحنه نشستن در قامت کهنالگو را برگزیده باشد و توانمندی خود را در بازیابی عقل و آگاهی به آزمایش بگذارد، بدیهی است که میزانسن امر قدسی به دیوارنگارهای خوشرنگ در لتههای پس و پشت سکوی نمایش تبدیل میشود. باری ارتباط تیتی با ابراهیم و رموز سیاهچاله به همان اندازه رنگورویی از متافیزیک دارد که رابطه او با دریای خروشان؛ بنابراین حرکت شخصیتهای نمایشی در فیلم «تیتی»، از ستارههای ناشناخته در آسمان تا نقاشیهای ساده تیتی که روح مادرانه او را به نشانههای دیداری پیوند میدهد، زمین و زمان را برای پذیرش روح مهربان هستی آماده میکند.
ازاینرو انتخاب آیدا پناهنده برای پایانبندی فیلم، جادوی چشم تیتی را بدون وابستگی به معجزه از صحنه نمایش برکنده و در پی بازیابی توانمندیاش، به حرکت وامیدارد. به نظر میرسد تیتی این دعوت صادقانه را به پوشش چهرهاش در نوری تصنعی و آکنده از ایدئالیسم ترجیح میدهد.