نگاهی به نمایشگاه روزبه نعمتیشریف در گالری «سو»
تراژدی و زندگی
شاید خشونت وجه تراژیک زیستن را پدید میآورد آنچنانکه میگویند زندگی در نمای دور تراژیک و در نمای نزدیک کمدی است. در بعدازظهر تابستانی به دیدن آثار روزبه نعمتیشریف در گالری سو رفتم. باید اعتراف کنم کنجکاو آثار او بودم دوچندان؛ چراکه با هنر پدر زندهیادش هم آشنا بودم... .


جاوید رمضانی
شاید خشونت وجه تراژیک زیستن را پدید میآورد آنچنانکه میگویند زندگی در نمای دور تراژیک و در نمای نزدیک کمدی است.
در بعدازظهر تابستانی به دیدن آثار روزبه نعمتیشریف در گالری سو رفتم. باید اعتراف کنم کنجکاو آثار او بودم دوچندان؛ چراکه با هنر پدر زندهیادش هم آشنا بودم... .
سوژه نمایش خشونت بود و نام نمایش پایان نامیرا. نامیرا خشونت است از نخستین روزهای تمدن یا صحیحتر بگویم قبل از تمدن. خشونت همیشه هست ولی انواع آن متفاوت خواهد بود و هست؛ خشونت سازمانیافته، خشونت روانی، خشونت برای مهندسی جوامع، خشونت برای تثبیت قانون، خشونت برای ادامه حیات و... .
حدود 60 اثر مجسمه نقاشی و نقشبرجسته در سه طبقه گالری سو به نمایش درآمده بود. منِ بیننده احساس خوبی داشتم، سرشار از حس کشف و تجربه سیرشدن چشمانم و قوه عقلانی من از ظرایف میانمانده در فرم و رنگ و واقعیت... .
شریف هنرمندی است نوستالژیک که عواطف لطیفی در باب پدرش دارد؛ پدر که برای کودکان کار کرد و به کودکان توجه خاصی داشت. با گوشه نگاهی، بیننده متخصص درمییابد که مسیر پسر بسیار متفاوت از پدر است؛ بهخصوص نقاشیهای پدر ربطی به رنگها و فانتزی مجسمههایش ندارد.
مجسمه بیانش با ماده کار هنرمند عجین است و این تنها تمایز پدر از پسر نبود؛ ساخت ظریف با متریالهایی مدرن و متفاوت در آثار پسر مشهود است و نگاهی کاملا دقیق و شاید تا حدی آکادمیک، پسر را به ساحت صنعتگر هنرمند نزدیکتر میکرد. پرداخت هنرمندانه و دقیق آثار روزبه گواه قدرت بهکارگیری ماده هماهنگ با بیان نمایش بود و در زیباییشناسی تنوع و پیوستگی روایت هنرمند شایان تقدیر است.
استفاده از رنگ و فرم واقعگرایانه نیروی قدرتمندی از این تراژدی را برای بیننده ایجاد میکند. مخاطب در میان این الوان رنگها با دردآورترین احساسات خود از زیستی ناامن و پرزرقوبرق امروزی آشنا میشود؛ ترسهایی که بهطور مزمن انسان را رنج میدهد. به قول کریستوا موقعیت تهوع در جایگاهی مدیریتشده قرار گرفته و تهدید دنیای جدید مانند شمشیر دموکلس حتی در کارتونهای والتدیسنی هم قابلشناسایی است. جهانی که حتی جرئت عبوسبودن را از ما گرفته و در تلاش از فراموشکردن نقش بازنده، همواره لبخند سلفیهای خود را در سفرهای توریستی نثار دوربین میکنیم.
ما به زور خوشبخت شدیم، صبحانه شیک میخوریم، در اماکن شیک زندگی میکنیم، درحالیکه زمین توسط ما در حال انهدام است... و از تمام این شیکبودنها را در اینستاگرام گزارش میدهیم... . ما روی استیج زندگی میکنیم و تنها در مقابل تعداد بینندگانمان مسئولیم... بدون دیدهشدن در ویترین ما بازنده هستیم.
نظم نمایشگاهی پروژه سمتدهنده جهانی است که در ابتدا کالا را به ویترین آورد. امروزه تولیدکننده کالا باید در ویترین قرار بگیرد تا هر لحظه کارگر کارخانه انفورماتیک باشیم، حتی در خواب.
این احساسات نتیجه برخورد ما با نمایش روزبه شریف خواهد بود... فربه از رفاه به همراه ترسی تحقیرکننده... .
پرتره با چشمان بسته و دنیایی از آرزوهای مواج، نیزههای فرورفته در نهنگ بنفش، تکشاخ خونریز و... . تشریح این مجسمهها در غالب کلمات مهابت سوژهها را بیان میکند، اما مخاطب در برخورد نخستین محو رنگهای فلورسانس میشود و از لذت این رنگها به تلخی سرمای دردناکشان واژگون میشود.
روزبه نعمتیشریف طراحی صنعتی و در تحصیلات تکمیلی پژوهش هنر خوانده است. در فقدان پدر به مجسمهسازی روی آورده و شاگرد پدر است، آنچنانکه در سنت هنر ایرانی پسران میراث پدر را تکامل میبخشند.
وی جهانشناسی مخصوص و ژرفی دارد که بیشک آغازگر دورانی جدی در مجسمهسازی معاصر ما خواهد بود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.