|

گزارش تحلیلی «شرق» از وضعیت پناهگاه‌های شهر تهران و بازنگری در مفهوم «شهرکُشی»

تهران؛ شهری بدون سپر

نقشه‌هایی که از پناهگاه‌ها در گذشته منتشر شده‌اند، عموما برای زلزله بوده‌اند و نه جنگ؛ درحالی‌که در شرایط حمله هوایی، مردم نیاز به مکان‌هایی دارند که بتوانند برای مدتی طولانی پناه بگیرند. این پناهگاه‌ها باید خدماتی مانند سرویس بهداشتی، آب، امکان مراقبت از کودکان، سالمندان و بیماران خاص داشته باشند

در روزهایی که احتمال درگیری نظامی بیش از همیشه سایه انداخته، موضوع آمادگی شهری در برابر حمله و حفاظت از شهروندان، اهمیتی دوچندان یافته است. با این حال، نشانه‌ها حاکی از آن است که تهران، پایتخت کشور، به‌ویژه در حوزه «دفاع غیرعامل» یا «دفاع غیرنظامی» با خلأهای جدی مواجه است. اگرچه تهران به عنوان پایتخت ایران، در دهه‌های گذشته شاهد توسعه فیزیکی و زیرساختی چشمگیری بوده، اما در حوزه آمادگی برای وضعیت‌های اضطراری، از جمله حمله نظامی، نشانه‌های روشنی از آمادگی در آن دیده نمی‌شود.

تهران؛ شهری بدون سپر
مریم لطفی خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در روزهایی که احتمال درگیری نظامی بیش از همیشه سایه انداخته، موضوع آمادگی شهری در برابر حمله و حفاظت از شهروندان، اهمیتی دوچندان یافته است. با این حال، نشانه‌ها حاکی از آن است که تهران، پایتخت کشور، به‌ویژه در حوزه «دفاع غیرعامل» یا «دفاع غیرنظامی» با خلأهای جدی مواجه است. اگرچه تهران به عنوان پایتخت ایران، در دهه‌های گذشته شاهد توسعه فیزیکی و زیرساختی چشمگیری بوده، اما در حوزه آمادگی برای وضعیت‌های اضطراری، از جمله حمله نظامی، نشانه‌های روشنی از آمادگی در آن دیده نمی‌شود. نبود پناهگاه‌های استاندارد، نداشتن نقشه‌های به‌روزشده بحران و ضعف در آموزش عمومی، نشانه‌هایی است که کارشناسان از آن با عنوان «غفلت مزمن» یاد می‌کنند. اکنون، در روزهایی که سایه تهدیدات نظامی بیش از هر زمان دیگری بر فراز آسمان تهران گسترده شده، نبود زیرساخت‌های دفاع غیرنظامی به یکی از جدی‌ترین نگرانی‌های شهروندان و کارشناسان بدل شده است. در همین مورد، مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران، با لحنی صریح به ضعف ساختاری پایتخت در زمینه آمادگی برای حملات هوایی اشاره کرده و گفته: «در تهران و شهرهای دیگر به‌ صورت کامل پناهگاهی نداریم. باید از همان پناهگاه‌هایی که در برخی مناطق در زمان جنگ ساخته شده استفاده کنیم تا در شرایط اضطراری کارآمد باشند». این اظهارات، در حالی بیان می‌شود که بسیاری از شهروندان طی روزهای اخیر، هم‌زمان با حمله بامدادی اسرائیل به خاک ایران در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ و واکنش موشکی متقابل ایران، برای نخستین‌بار به‌دنبال آدرس پناهگاه‌ها و مکان‌های امن برای پناه‌گرفتن در حملات بعدی بودند. با این حال، فقدان زیرساخت مشخص، نبود آموزش عمومی، نبود نقشه‌های قابل‌ اتکا و نبود یک مرجع اطلاع‌رسانی معتبر، باعث ایجاد نوعی سردرگمی در سطح جامعه شده است. چمران با مقایسه وضعیت ایران با کشورهای دیگر گفته است: «اسرائیلی‌ها به‌ طور مرتب رفتن به پناهگاه را تمرین می‌کنند، اما ما حتی در زمان جنگ هم چنین تمرینی نداشتیم. در خیلی از کشورها، پناهگاه در استانداردهای شهرسازی پیش‌بینی می‌شود، اما ما حتی همین تجربه را نیز نهادینه نکرده‌ایم». به گفته او، اگرچه برخی فضاهای عمومی مانند تونل‌های مترو یا سوله‌های بحران از گزینه‌های جایگزین در ذهن مردم و مدیران شهری هستند، اما «تونل‌های مترو فقط در صورت تعطیلی کامل می‌توانند نقش پناهگاه را ایفا کنند و سوله‌های بحران نیز اساسا در برابر بمباران مقاوم نیستند».

غفلتی بزرگ

در جریان جنگ ایران و عراق، پناهگاه‌ها نقش مهمی در حفاظت از جان مردم ایفا کردند. بسیاری از بلوک‌های مسکونی در محلاتی مانند اکباتان، تهرانپارس یا شهرک‌های ارتشی، دارای فضاهای امن زیرزمینی بودند که با تجهیزات اولیه آماده شده بودند. اما این تجربه به‌تدریج فراموش شد. پناهگاه‌ها به انبارهای تجاری تبدیل شدند، تابلوهای هشدار حذف شدند و آموزش‌ها متوقف ماند. اکنون، در شرایطی که دوباره سایه تهدیدات نظامی بر کشور سنگینی می‌کند، این فقدان آشکارتر از همیشه به چشم می‌آید. حسین ایمانی‌جاجرمی، جامعه‌شناس شهری و استاد دانشگاه تهران، در گفت‌وگو با «شرق» تأکید می‌کند که برخلاف بسیاری از کشورهایی که در کانون خطر و ریسک قرار دارند، ایران -با وجود تجربه مستقیم جنگ- هنوز برنامه‌ مشخص، تمرین‌های منظم و سازوکارهای سازمان‌یافته‌ای برای دفاع غیرنظامی ندارد. او می‌گوید: «در دنیا کشورهایی که در معرض تهدیدند، پناهگاه‌های استاندارد دارند، سلسله‌مراتب مشخص و تقسیم کار سازمان‌یافته برای شرایط اضطراری تعریف کرده‌اند. اما ما با وجود تجربه جنگ، این حوزه را جدی نگرفته‌ایم، خصوصا در حوزه حملات کشور متخاصم که تقریبا می‌توان گفت یک بحث رهاشده است». ایمانی‌جاجرمی با اشاره به بازدید اخیر خود از یکی از پناهگاه‌های قدیمی نزدیک میدان ولیعصر، می‌گوید: «عکسی گرفتم و با خودم فکر کردم چرا چنین فضایی که باید در شرایط آماده باشد، در چنین وضعیتی رها شده است. ما هیچ برنامه‌ای برای شرایط فعلی نداریم».

مسئولیت شهرداری و نهادهای محلی چیست؟

به گفته این استاد دانشگاه، شهرداری تهران جزو معدود شهرداری‌هایی است که دارای سازمان مدیریت بحران است و شهردار، مسئول مستقیم این حوزه محسوب می‌شود. او تأکید می‌کند که نهادهایی مانند شهرداری و وزارت کشور باید در چنین شرایطی با مردم صحبت کنند، برنامه‌ها را شفاف بگویند و از معرفی اشتباه مکان‌های بحران که برای زلزله طراحی شده‌اند به ‌عنوان پناهگاه جنگی خودداری کنند: «پناهگاه در زمان حمله هوایی باید زیرزمینی، تقویت‌شده و مجهز به خدمات اولیه باشد. نمی‌شود هر فضایی را به ‌عنوان پناهگاه معرفی کرد». به گفته او، نقشه‌هایی که از پناهگاه‌ها در گذشته منتشر شده‌اند، عموما برای زلزله بوده‌اند و نه جنگ. درحالی‌که در شرایط حمله هوایی، مردم نیاز به مکان‌هایی دارند که بتوانند برای مدتی طولانی پناه بگیرند. این پناهگاه‌ها باید خدماتی مانند سرویس بهداشتی، آب، امکان مراقبت از کودکان، سالمندان و بیماران خاص را داشته باشند. اشاره او به مترو نیز قابل ‌تأمل است: «اینکه بگوییم متروها را به ‌عنوان پناهگاه استفاده کنیم، کافی نیست. بیشتر متروها سرویس بهداشتی ندارند، محل استراحت برای کودکان و سالمندان ندارند. نمی‌توان فقط به عمق زیرزمین اکتفا کرد». از نظر این جامعه‌شناس، سازمان دفاع غیرنظامی که ریشه در دهه ۳۰ خورشیدی دارد، پس از انقلاب منحل شد و وظایفش نیز بین نهادهای مختلف بلاتکلیف ماند تا نهایتا سازمان جدیدی تحت عنوان پدافند غیرعامل یا مدیریت بحران شکل گرفت. با این حال، او معتقد است که این سازمان نیز نتوانسته آن‌طور که باید نقش فعالی ایفا کند: «من سایت‌شان را بررسی کردم، اطلاعات خاصی برای شهروندان وجود ندارد. حتی سایت شهرداری تهران یا سازمان مدیریت بحران تهران هم فعال نیستند در این حوزه».

تجربه جنگ ایران و عراق؛ درسی که فراموش شد

در بخشی از گفت‌وگو، ایمانی جاجرمی به تجربیات گذشته اشاره می‌کند: «زمان جنگ ایران و عراق، برخی از بلوک‌های اکباتان، زیرزمین‌هایی داشتند که به ‌عنوان پناهگاه استفاده می‌شد. قدیمی‌ترها هنوز به یاد دارند که این فضاها مجهز بودند؛ از حمام و دستشویی گرفته تا تهویه و تجهیزات اولیه». او معتقد است که اگر پیش‌بینی بر تداوم درگیری است، باید به‌سرعت بین دستگاه‌های دولتی، شهرداری، وزارت راه و شرکت‌های سازنده بسیج ملی ایجاد شود تا به ساخت یا احیای پناهگاه‌ها اقدام کنند: «اگر جنگی در پیش است، جان مردم اولویت است. کشوری بدون مردم معنا ندارد». نکته مهم دیگری که این جامعه‌شناس بر آن تأکید می‌کند، آموزش است. از نظر او، مردم نه‌تنها نمی‌دانند در شرایط حمله باید چه کنند، بلکه مرجع مشخصی هم برای آموزش درست ندارند: «آموزش‌ها باید دقیق، عملیاتی و از سوی نهادهای مسئول باشد. باید مرجع واحدی مشخص شود تا پیام‌های واحد، صحیح و علمی به مردم داده شود». او هشدار می‌دهد که غفلت یا بی‌توجهی در این زمینه، می‌تواند خسارت‌های جبران‌ناپذیری به دنبال داشته باشد. به باور او، حالا وقت آن رسیده که این نقیصه جدی را جبران کنیم و زیرساخت‌هایی فراهم شود تا مردم بتوانند از جان خود محافظت کنند. برای درک اهمیت موضوع، کافی است نگاهی به برخی کشورهای دیگر انداخت. در کره ‌جنوبی، ساکنان سئول به‌ طور مرتب در برنامه‌های تمرینی دفاع غیرنظامی شرکت می‌کنند. در سوئیس، هر شهروند موظف است در نزدیکی محل سکونت خود به پناهگاهی با ظرفیت مشخص دسترسی داشته باشد. در اسرائیل، تقریبا هر ساختمان نوساز یک فضای امن تقویت‌شده دارد که در صورت حمله موشکی قابل استفاده است. در این کشورها، پناهگاه نه به ‌عنوان یک سازه نظامی ترسناک، بلکه به ‌عنوان بخشی از استانداردهای ایمنی شهروندی شناخته می‌شود. آموزش استفاده از این پناهگاه‌ها از مدرسه آغاز و در رسانه‌ها نیز به ‌صورت منظم بازنشر می‌شود.

غیبت نهادهای پاسخ‌گو

براساس بررسی‌های «شرق»، در حال حاضر هیچ نهاد واحد و فعالی که مسئولیت آموزش عمومی، اعلام‌ وضعیت اضطراری، اطلاع‌رسانی درباره مکان‌های امن و نظارت بر ساخت یا حفظ پناهگاه‌ها را بر عهده داشته باشد، به‌ صورت مؤثر عمل نمی‌کند. سازمان پدافند غیرعامل کشور، که به‌ عنوان نهاد متولی در این زمینه معرفی شده، بیشتر در قالب صدور هشدارهای کلی و پیام‌های رسانه‌ای فعالیت دارد و ارتباط مستقیم با شهروندان ندارد. سازمان مدیریت بحران شهرداری تهران نیز که باید در این زمینه فعال باشد، عمدتا بر مخاطرات طبیعی مانند زلزله متمرکز است و به نظر می‌رسد در حوزه حملات نظامی، فاقد برنامه عملیاتی مشخص است. به باور بسیاری از کارشناسان، اگرچه شرایط دشوار و هشداردهنده است، اما هنوز فرصت برای جبران وجود دارد. تهیه نقشه‌های دقیق و کاربردی پناهگاه‌ها، بازگشایی و تجهیز پناهگاه‌های قدیمی، ساخت فضاهای جدید با کاربری ترکیبی (مسکونی/امنیتی)، آموزش شهروندان در قالب کمپین‌های شهری و بسیج نهادهای عمرانی برای طرح‌های اضطراری، از جمله اقداماتی است که می‌تواند ظرف مدت کوتاهی اجرا شود، مشروط به آنکه «تصمیم جدی» برای آن وجود داشته باشد. همچنین باید به این پرسش پاسخ داده شود که در صورت بروز حمله، سرنوشت سالمندان، بیماران خاص، کودکان، افراد دارای ناتوانی یا ساکنان حاشیه شهر چه خواهد شد؟ سکوت در برابر این سؤال، هزینه‌اش بسیار سنگین خواهد بود. 

 گزارش‌های رسمی و نیمه‌رسمی از جمله آنچه در پایگاه

 اقتصاد آنلاین منتشر شده، تنها به معرفی چند پناهگاه محدود در تهران اشاره دارند؛ پناهگاه‌هایی که اغلب از دوران جنگ تحمیلی باقی ‌مانده‌اند. از جمله این نقاط می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: زیرزمین پارک شهر در مرکز تهران، مجموعه آزادی در غرب تهران، پناهگاه‌های قدیمی نارمک در شرق تهران، فضاهای زیرزمینی بازار تهران. این در حالی است که به‌دلایل امنیتی، نه فهرست کاملی از این پناهگاه‌ها منتشر شده و نه مشخص است که در صورت حمله، چگونه و چه زمانی فراخوان عمومی برای مراجعه به آنها صادر می‌شود. در واقع، شهروندان در خلأ اطلاعاتی و نبود تجربه و تمرین، فقط با امید به شانس و احتمال، در لحظات بحرانی عمل می‌کنند. این خلأ، نه‌فقط در زیرساخت، بلکه در حکمرانی شهری بحران‌محور هم دیده می‌شود؛ جایی که شهرداری‌ها، نهادهای مسئول در مدیریت بحران، و حتی سازمان پدافند غیرعامل، هنوز به‌درستی جایگاه خود را در مواجهه با بحران‌های نظامی پیدا نکرده‌اند. مشخص نیست وظیفه اطلاع‌رسانی به مردم، آموزش استفاده از پناهگاه‌ها، تعریف استانداردهای جدید شهرسازی ایمن، و نظارت بر نگهداشت فضاهای امن بر عهده کدام نهاد است.

شهرکُشی؛ بمباران زیرساخت‌های شهری

در میانه اضطراب‌های ناشی از حملات موشکی اخیر، اغلب نگاه‌ها به سوی آمار تلفات انسانی و خسارات ملموس سوق پیدا کرده است. اما در سایه این تصاویر، پرسشی مهم‌تر نیز پنهان مانده: شهرها چگونه از این ضربه‌ها جان سالم به در می‌برند؟ ایمان واقفی، جامعه‌شناس شهری، در گفت‌وگو با «شرق» با نگاهی عمیق‌تر به مسئله جنگ و شهر، از مرگ تدریجی زیرساخت‌ها و مفهوم «شهرکشی» می‌گوید. او با نگاهی تحلیلی به مسئله جنگ و حملات موشکی، توجه را از تلفات انسانی به سوی «جان شهر» جلب می‌کند؛ شهری که با زیرساخت‌هایش زنده است و بدون آنها، معنای مدنیت فرو می‌پاشد. او با تمرکز بر حیات شهری، به تحولی اشاره می‌کند که پس از جنگ جهانی دوم در جوامع مدرن رخ داد: «جامعه‌شناسان شکوفاییِ پس از جنگ جهانی دوم را دوران عبور از جامعه کمیابی و آغاز جامعه فراوانی می‌نامند. جایی‌که با تولید انبوه کالاها و محصولات مصرفی، زندگی اجتماعی رنگ و رویی دیگر به‌خود می‌گیرد». به گفته واقفی، در همین بازه زمانی، شاهد تحول اساسی در زیرساخت‌های شهری نیز هستیم: «از یک‌طرف با ورود کالاهای بادوام خانگی مثل تلویزیون، یخچال و ماشین رخت‌شویی، ساختار خانه و خانواده متحول شد و از طرف دیگر، توسعه زیرساخت‌های مسکونی، ارتباطی، بهداشتی و آموزشی و نیز گسترش تأسیسات زیربناییِ آب و برق و گاز، پویایی و تکاپوی جدید به زندگی ساکنان در شهر بخشید». واقفی با تأکید بر نقش تعیین‌کننده زیرساخت‌های شهری در شکل‌گیری حیات مدنی می‌گوید: «زیرساخت شهری فقط پس‌زمینه حیات جمعی نیست، بلکه رکن رکین و عنصر برسازنده آن است. در غیاب این امکانات، کیفیت زندگیِ جمعی ما در شهر نمی‌توانست متفاوت از زندگی در سکونتگاه‌های روستایی و آبادی‌های گذشته باشد. زیرساخت‌های شهری بسترسازِ آن‌چیزی هستند که حیات شهری را از اسلاف پیشین خود متمایز می‌کند: تراکم و تنوع». او همچنین تأکید می‌کند که شهر تنها به‌واسطه اندازه یا جمعیت یا سازمان‌های اداره‌کننده‌اش متمایز نمی‌شود، بلکه به‌سبب نوع خاص ارتباطات انسانی در بستر شهری تعریف می‌شود: «این ارتباط میان افرادی با پس‌زمینه‌های دینی، قومی، طبقاتی، جنسی و جنسیتی و نسلیِ متفاوت فقط با مدیوم شهر و زیرساخت‌های شهری ممکن می‌شود. واژه medium در لاتین هم‌زمان دو معنای هم‌پیوند دارد: میانجی و رسانه». از نگاه این جامعه‌شناس، شهر نه‌تنها ظرف زندگی جمعی بلکه آیینه‌ای از فردیت‌های انسانی است: «ما به اتکای خیابان، فضای سبز، آموزشگاه و درمانگاه‌ها با همشهری‌هایمان تعامل می‌کنیم. در این تعاملات فردیت خود را بروز و ظهور می‌دهیم و به‌کمک مراودات اجتماعی قوام می‌بخشیم. به این معنا، مدیوم شهری با تمام امکانات و زیرساخت‌هایش، هم‌زمان میانجی و بازتاب‌دهنده فردیت‌های جمعی شهرنشینان است». اما این نگاه امیدبخش به شهر و امکاناتش در بخش دوم تحلیل واقفی، جایش را به نگرانی عمیق می‌دهد؛ نگرانی از آنچه او «شهرکشی» می‌نامد. او می‌گوید: «اگر نیمه دوم قرن بیستم را عصر ظهور جامعه فراوانی بدانیم، اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم را باید سرآغاز شهرکشی بخوانیم». او به فهرستی از شهرهایی اشاره می‌کند که در چند دهه اخیر، قربانی این پدیده شده‌اند: «بصره، کابل، طرابلس، غزه و حالا تهران. تصویر خانه‌های مخروبه و خیابان‌های ویران، ایماژ دود و آتش، به یکی از آیتم‌های رسانه‌های جمعی تبدیل شده است». واقفی تأکید می‌کند که در روایت‌های رسانه‌ای، آنچه دیده نمی‌شود، روح و جان خود شهر است: «در وهله اول آنچه بیش از همه در جنگ خبری می‌شود جان انسان است. شهرشناسان اما علاوه بر جان انسان دست روی جان شهرها می‌گذارند. به‌باور آنها همان‌قدر که انسان روح و جان دارد، شهر هم حیات و ممات دارد. به این اعتبار، جنگ فقط جان انسان را نمی‌گیرد، بلکه شهر را هم می‌کُشد». او سپس با اشاره به تجربه شهر موستار در بوسنی و نابودی پل تاریخی آن می‌گوید: «پل چهارصدساله Stari Most با خاک یکسان شده بود. تصویر پلِ ویران‌شده اما به اندازه جان ازدست‌رفته یک انسان متأثرم کرد. انسانِ کشته‌شده یکی از ماست، پلِ تخریب‌شده اما همه». واقفی این مثال را برای نشان‌دادن نقش حافظه جمعی زیرساخت‌ها و جایگاه آنها در حیات مدنی می‌آورد: «پل، مانند باقی زیرساخت‌های شهری، بخشِ برسازنده حیات جمعی است؛ جایی‌که مجموعه‌ای از روابط مدنی به پیش کشیده می‌شوند و در تعاملات روزمره قوام می‌یابند. سازه‌های شهری نقش قطب‌نمایی را بازی می‌کنند که ما از خلال‌شان معاشرت‌های هرروزه‌مان را جهت‌یابی می‌کنیم». او هشدار می‌دهد که ویرانی زیرساخت‌های شهری، صرفا یک خسارت مادی نیست، بلکه مرگی تدریجی برای حیات جمعی شهروندان است: «از این زاویه، اجزا و عناصر شهری نقش گره‌گاهی را بازی می‌کنند که زندگی فردی را درون حیات شهری دوخت و دوز می‌کند. بدون این عناصر چیزی از حیات مدنی باقی نمی‌ماند».

و نهایتا، واقفی با لحنی هشدارآمیز به وضعیت امروز تهران اشاره می‌کند: «آنچه امروز در خیابان‌های تهران می‌بینیم، پیش‌درآمدی بر شهرکشی است. خیابان‌های سوت و کور، با صدای متناوب انفجار و پس‌زمینه‌ای از دود سیاه. حمله به شهر فقط حمله به افراد (نظامی) نیست، حمله به تمام ماست؛ حمله به هر آنچه از پس چندین سده حیات جمعی ما را ساخته است».

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.